مادر به اداره رفت
پدر به اداره رفت
و باز هم
«ادارۀ» بچه ها دیر شد!
#رضا_اسماعیلی
@golchine_sher
تستِ آدمیّت:
از چشم هایت بپُرس
بالاتر که می روی
آدم ها را
بُزرگ تر می بیند
یا کوچک تر...؟!
#رضا_اسماعیلی
@golchine_sher
دارا و ندار
خانه های همه دومتری است
«مرگ»
حاکم عادلی ست!
#رضا_اسماعیلی
@golchine_sher
می خواهی «بُزرگ» را بفهمی؟
به «ریزعلی» ها نگاه کن!
#رضا_اسماعیلی
@golchine_sher
باز هم بارانِ بسم الله الرحمن الرحیم
سفرهی احسانِ بسم الله الرحمن الرحیم
خواندن آیات سرخ گل ز قرآنِ چمن
در بهارستانِ بسم الله الرحمن الرحیم
لقمهای نان و نیایش در حضور آسمان
بر لب ایوانِ بسم الله الرحمن الرحیم
خوردن سیبی بهشتی از درختِ باغِ نور
با لب و دندانِ بسم الله الرحمن الرحیم
شبنشینی با ملائک در شبستان دعا
خواندن قرآنِ بسم الله الرحمن الرحیم
همنشینی با خدا در زیر نور ماهِ عشق
در شب چشمانِ بسم الله الرحمن الرحیم
::
تو شب قدری و شیطان میشناسد قدر تو
بندگی کن! جانِ بسم الله الرحمن الرحیم
بندگی کن! تا بمیرد در تو شیطان رجیم
تا شوی انسانِ بسم الله الرحمن الرحیم
#رضا_اسماعیلی
بهمناسبت حلول #ماه_مبارک_رمضان
#استقبال_از_ماه_مبارک_رمضان
#اخلاقی_و_اندرز
@golchine_sher
اگر می خواهی
پیروز شوی بر اهریمن
شاخِ این غول را بشکن:
«من»!
#رضا_اسماعیلی
@golchine_sher
هوای مورچه ها را داشته باش
فردا
ما را در یک قبر می خوابانند!
#رضا_اسماعیلی
@golchine_sher
انسان!
در انتظار اتفاقی ناگهان هستی
شاید که در اندیشۀ فتح جهان هستی
با چشمهایت مردمان را ریز میبینی
گویی شما از نسل از ما بهتران هستی
در پشت این لبخندهای موذی و مرموز
فکر حکومت کردنِ بر این و آن هستی
شاهِ درونت در تب کشورگشاییهاست
در فکر تسخیر زمین و آسمان هستی
در روح تو دیویست خونآشام و جنگافروز
شاید تو هم از تیرۀ چنگیزیان هستی
حرف تفنگ و جنگ در کام تو شیرین است
مستکبری، از مِهرورزی ناتوان هستی
بیگانهای با عشق و مجنون را نمیفهمی
از خواندن این فصل زیبا ناتوان هستی
در فطرتت انسان مظلومی به زنجیر است
در فکر انسانِ ز پا افتاده، هان! هستی؟
انسان! به انسان فکر کن، از دیو و دد برگرد
انسان شدن خوب است، آری میتوان... هستی؟
#رضا_اسماعیلی
#شعر_تعلیمی
#شعر_اعتراض
@golchine_sher
ای حماسۀ شگفت
گریه میکنم تو را، با دو چشم داغدار
گریه میکنم تو را، مثل ابرِ بیقرار
گریه میکنم تو را، مثل چشمه، مثل رود
ای شکفتن فصیح، ای نجابت بهار!
گریه میکنم تو را، گریهای خرافهسوز
گریهای ستمستیز، همچو تیغ ذوالفقار
عرشیان و فرشیان، از غمت شکستهاند
انس و جن، شهید حق! در غم تو سوگوار
پیش چشم روزگار، کربلای خون توست
ای حماسۀ شگفت، ای شکوه پایدار!
خطبههای خون تو، پشت فتنه را شکست
شد ز یُمنِ خون تو، نهضت تو ماندگار
غیرت از قیام تو، در زمانه جان گرفت
ای حقیقت بلند، ای شکوه کوهسار!
کوفه کوفه کوفه تیغ، بر تو صف کشیدهاند
میرسی دوباره با، زخمهای بیشمار
شمر و خولی و سنان... تیغهای ناگهان...
در هجوم کوفیان، ماندهای تو استوار
بر فراز نیزهها، رفتهای تو تا کجا؟
تا خدا رسیدهای، سربلندِ سربهدار!
تا ابد قیام تو، سرخی پیام تو
درس عِزّت و شرف، میدهد به روزگار
زندهای امام خون، وارث قیام خون
از برای دیدنت، چشم من در انتظار
#رضا_اسماعیلی
@golchine_sher