در سرم دختر پیری عصبی می رقصد
شهر بر روی سرِ من عربی می رقصد
این جهان با همــه ی دغدغه هایش دارد
روی یک جمجمه ی یک وجبی می رقصد
سال ها رفته و از برق نگاه تـــو هنوز
مرد دیوانه به سازی حلبی می رقصد
مـــاه افتـــــاده بر آب و منـــم افتاده در آب
اشک می ریزم و او نصفه شبی می رقصد
کاش آغـــوش مرا عطر تـــو معنـا می داد
بوسه یعنی که لبی روی لبی می رقصد
از سبا گیسوی بلقیس بـه همراهی باد
بر سر تخت سلیمان نبی می رقصد…!
#سیدمحمدعلی_رضا_زاده
@golchine_sher
چند وقتیست که من بی خبر از حال تواَم
مثل یک سایــه ی مشکوک به دنبال توام!
خوب من ! بد به دلت راه مده چیزی نیست
من همان نیمه ی آشفته ی هر سال توام!
تـو اگـــر باز کنـــــی پنجره ای سمت دلت
می توان گفت که من چلـچله ی لال توام!
سالها گوش بـــه فــرمان نگاهت بودم
چند روزیست که بازیچه ی امیال توام
گله ای نیست کــــه برداری و دورم ریزی
من همان میوه ی پوسیده ی اقبال توام
مثل یک پوپک سرما زده از بارش برف
سخت محتاج به گرمای پرو بال توام!
زندگی زیر سر توست اگر لـــج نکنــــــی
باز هم مال خودت باش خودم مال توام!
#سیدمحمدعلی_رضا_زاده
@golchine_sher