نگاه میکنم از هر طرف سوار تویی
نشسته یکتنه بر صدر روزگار تویی
هزار لحظه گذشت و هزار لحظه دلم
به سینه سر زد و... دیوانه را قرار تویی
تو را ندارم و دلتنگم و... دلم قرص است
که انتهای خوش صبر و انتظار تویی
خزان اگرچه شکستهست شاخههامان را
بیا پرستو جان، مژدهٔ بهار تویی
بخوان به نام گل سرخ، عاشقانه بخوان
بخوان که سایه و سیمین و شهریار تویی
بهرغم ابر سیهجامه، روشنایی هست
که آفتاب بلند طلایهدار تویی
به اعتبار تو امید تازه خواهد شد
در این زمانهٔ بیمایه اعتبار تویی
اگرچه بخت به من پشت کرده باکی نیست
«مرا هزار امید است و هر هزار تویی»*
#سیمین_بهبهانی
@golchine_sher