eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
‌پرسیدم عاشقی؟ تا صبح گریه کرد @golchine_sher ‌ ‌
‌مالِ منی ولی برایِ من نیستی درست مثل گُلدانی رویِ تراسِ یک خانه مالِ منی ولی بویت برایِ رهگذران است @golchine_sher
‌ از پنجره می‌آید خانه را دور می‌زند از پنجره بیرون می‌رود به تو می‌ماند باد بی‌دلیل بی‌بهانه بی‌خبر با بوی خوش می‌آید و با دلم می‌رود @golchine_sher
حرف بزن بانو اگر شعر تنها راهِ نجاتِ ما نیست چگونه دوستت داشته باشم که صبح شود؟ @golchine_sher
از پنجره می‌آید خانه را دور می‌زند از پنجره بیرون می‌رود به تو می‌ماند باد بی‌دلیل بی‌بهانه بی‌خبر با بوی خوش می‌آید و با دلم می‌رود @golchine_sher
‌دوست دارم دستت را بگیرم و باهم شهری را پیدا كنیم كه جاده ندارد نه كوچه‌ای نه خیابانی و نه حتی قدم‌گاهِ كوچكی شهری كه متروكه باشد و هنگام در آغوش كشیدنت آن‌قدر سكوت كند كه صدای جریان خونت را با رودخانه‌ها اشتباه بگیرم و با خیالِ راحت هزاربار در آغوشت بمیرم و تا می‌بوسی‌ام دوباره زنده شوم ‌ جاده ها كه نباشند نه رفتنی هست و نه آمدنِ كسی كه می‌ترسم شايد جای مرا بگیرد @golchine_sher
‌قطاری که به ایستگاه رسید مرا با تمام خاطره‌هایم برد تورا با بویِ‌ تنت جا گذاشت کنار لباس‌های خاکی‌ام ایستگاهی که ما را می‌دید از تمام قطارها متنفر شد @golchine_sher
آدم‌ها می‌آیند می‌روند و در این عبورِ مبهم عشق اتفاقِ ساده‌ای‌ست که می‌ماند و چون تیر برقی در سکوتِ یک بعدازظهر گریه می‌کند... @golchine_sher
‌مالِ منی ولی برایِ من نیستی درست مثل گُلدانی رویِ تراسِ یک خانه مالِ منی ولی بویت برایِ رهگذران است @golchine_sher
‌چگونه نگاهت کنم که باران نگیرد و بنویسمت که قلم‌ها نشکنند؟ مگر خورشید و ماه دوتای متفاوت از دو نوع نیستند؟ چگونه است که هردو را به تو تشبیه می‌کنم و کسی حرفی از خیال در شعرهایم نمی‌زند؟ حرف بزن بانو اگر شعر تنها راهِ نجاتِ ما نیست چگونه دوستت داشته باشم که صبح شود؟ @golchine_sher
‌قطاری که به ایستگاه رسید، مرا با تمام خاطره‌هایم برد تورا با بویِ‌ تنت جا گذاشت کنار لباس‌های خاکی‌ام ایستگاهی که ما را می‌دید از تمام قطارها متنفر شد... @golchine_sher
آدم‌ها می‌آیند می‌روند و در این عبورِ مبهم، عشق اتفاقِ ساده‌ای‌ست که می‌ماند و چون تیر برقی در سکوتِ یک بعدازظهر گریه می‌کند... @golchine_sher
نمی‌توانم باور كنم همین امشب كه نیستی چند سال پیر شده باشم... @golchine_sher
‌واژه‌ها رودند! از تو که می‌نویسم به دریا می‌رسند... @golchine_sher
عشق ناگهانِ یک باغچه است روزِ شکفتنِ گلی... @golchine_sher
کاش دستی داشت تا به پنجره که می‌کوبید یا زبانی که وقتی صدایم می‌کرد یا دلی که وقتی برایم می‌تپید کاش آدم بود این قاصدکِ تنها آن‌وقت که دلتنگِ تو بودم و می‌دانست رو به کدام قبله باد عطر تورا می‌آورد @golchine_sher
‌خیال کن مرا کبوتری غریب کبوتری که عاشق است که جَلدِ چشم‌هایِ توست کبوتری که باز هم نمی‌رسد به خانه‌ات به خانه‌اش به گنبد طلایِ چشم‌هایِ تو ‌ خیال کن مرا کلاغِ خسته‌ی کویر در انتظارِ بازگشتِ تو... @golchine_sher
‌تنهایی یعنی بارانِ مهربان و چترهایِ بی‌رحم از تو لذت می‌برند از تو آباد می‌شوند و زیر چترهایشان هنوز هم تورا نمی‌فهمند... @golchine_sher