کاخ چشم
بی تو این کاخ چشم را با اشک
بر سر دل خراب خواهم کرد
آنقدر می چکانم اشک فراق
جگرت را کباب خواهم کرد
اینقدر از گناه بوسه مگو
"با خدا من حساب خواهم کرد"
بوسه از لعل تو اگر گنه است
من به عصیان شتاب خواهم کرد
بوی گل گر رود از این گلزار
طلبش از گلاب خواهم کرد
شب تو هستی اگر در آغوشم
ماه را هم جواب خواهم کرد
تا سحر لب به لاله ی گوشت
صحبت از آفتاب خواهم کرد
و تو را با شراب عشق و غزل
مست اشعار ناب خواهم کرد
#علیمحمد_پناهی
#عضوکانال
@golchine_sher
باغ خیالی
چشم هایم خیره بر گلهای قالی مانده است
مرغک اندیشه در باغ خیالی مانده است
جام دل ها مان پر از عشق و پر از امید بود
رفتی و حالا مرا یک جام خالی مانده است
یاد باد آن میگساری ها که با هم داشتیم
زان همه مستی فقط آشفته حالی مانده است
چیزی از آن هفت شهر عشق بر جا نیست جز
نقش کمرنگی که بر ظرفی سفالی مانده است
گر چه دیگر نیستی در منظر چشمم ولی
حال من با یاد لب های تو عالی مانده است
#علیمحمد_پناهی
#عضوکانال
@golchine_sher
عاشقي اول كار است و غمت آخر كار
آخر اين اول و آخر چه تناسب دارد؟
چيني نازك قلب من شاعر آخر
با دل سنگ تو كافر چه تناسب دارد؟
دل شادي طلب و خنده طولاني تو
با من غمزده خاطر چه تناسب دارد؟
تا بماند دل من ساخته اي كاخ بلور
قفس و مرغ مهاجر چه تناسب دارد؟
اين من خاكي و اين جسم گناه آلوده
با تو اي گوهر نادر چه تناسب دارد؟
#عليمحمد_پناهي
#عضوکانال
@golchine_sher
عشق تو آخر مرا رسواي عالم مي كند
ارگ آباد مرا ويرانه بم مي كند
گفتم از دل بگذري؛ اما ندانستم كه عشق
جاي پاي خويش را هر روز محكم مي كند
يك نظر بر آسمان آبي چشمان تو
چشمه ی خورشيد را در من مجسم مي كند
اشك من بر قلب چون سنگ تو كي دارد اثر؟
غير اعجازي كه اين اشعار مبهم مي كند
گرچه ديگر نيستي در منظر چشمم ولي
ياد چشمانت دلم را خانه ی غم مي كند
#عليمحمد_پناهي
#عضوکانال
@golchine_sher
اشكِ مرا به نام تو پيوند مي زنند
مردم چه دل خوشند كه لبخند مي زنند!
يك بوسه را به قيمت جان مي دهي مگر
در مسلخ تو قيمت جان چند مي زنند؟
جانا مگر كه سيب زنخدان چانه را
نرخي شبيه سيب دماوند مي زنند؟
شیرین لبی مثال تو دیدند و بعد از آن
نرخي شبيه هم به لب و قند مي زنند!
"این دل شکستنی است مراعات کن گلم"
اينجا مگر به چيني دل بند مي زنند؟
#عليمحمد_پناهي
#عضوکانال
@golchine_sher
شعرهايم خواندني تر ميشوند
تا تو مي خواني معطر ميشوند
تا كه بر مي خيزد از جانم غزل
ميشود در كام شيرينت عسل
باز هم با شعر من باران گرفت
دامنت بوي گل و ريحان گرفت
باز هم رنگين كمان چشم تو
خيمه زد در آسمان چشم تو
شعرهايم با تو زيبا ميشوند
شعرهايم در تو معنا ميشوند
#عليمحمد_پناهي
#عضوکانال
@golchine_sher
پروانه اي ؛ كه بر سر يك گل نايستي
آخر به باغ عشق تو پابند كيستي؟
صیاد عاشقانی و این دل به دام توست
در دام مانده صیدی و ؛ دردا که نیستی
روزي مرا ز هجر به آتش كشيدی و
روزي از اين فراق چو باران گريستي!
حالا دگر تو با دلم از عاشقی مگو
ديگر در اين خرابه به دنبال چيستي؟
میخواستم دوباره كه از نو شروع كنم
اما اگر كه بر سر پيمان بايستي...
#عليمحمد_پناهي
#عضوکانال
@golchine_sher
پيش از آني كه به آتش بكشي شاعر را
لااقل گوش كن اين مرثيه ی آخر را
از گلستان خيال تو گذر مي كردم
به چه تقصير به زنجير كشي عابر را؟
آنچه از جور و ستم با دل عاشق كردي
نكند سنگدلي جز تو دل كافر را
زخمي ناوك چشمان تو شد لوح دلم
تا ابد حفظ كنم اين اثر فاخر را
تا كه معلوم شود آنچه ميان من و توست
به تو تقديم كنم اين غزل حاضر را
#عليمحمد_پناهي
#عضوکانال
@golchine_sher
من با نگاه اول تو عاشقت شدم
میخواستم بگویم و جرات نداشتم
درمانده در مقابل تیغ نگاه تو
میخواستم بمانم و قدرت نداشتم
من در هجوم لشکر چشمان مست تو
راهی بجز قبول اسارت نداشتم
عاشق شدم چو موی تو روزم سیاه شد
این رسم عاشقی است من عادت نداشتم
جز حسرت انار لبت سهم من نشد
در فصل عشق جز غم و محنت نداشتم
#علیمحمد_پناهی
#عضوکانال
@golchine_sher
اشكت روان ز ديده كه جيحون كني مرا
ليلا شدي دوباره كه مجنون كني مرا
يلدا همان كرشمه ی طولاني تو بود
بستي هزار فتنه كه مفتون كني مرا
صد ناوك از كمان دو چشمت روانه شد
تا چون انار غم زده دلخون كني مرا
جادوی رنگ موج زند در دو چشم تو
كافي است يك نگاه كه افسون كني مرا
من با خيال چشم تو هم مست مي شوم
حتی اگر ز ميكده بيرون كني مرا
#علیمحمد_پناهي
#عضوکانال
@golchine_sher
باشد قبول، رفتن من اشتباه بود
اما شكستن دل من هم گناه بود
گفتی رفیق و همدم تنهائی منی
افسوس از رفيق، اگر نيمه راه بود
گفتم خطا است راه تو، روزي هزار بار
هر بار پاسخ تو فقط يك نگاه بود
آتش زدي به جانم و گفتي ز عاشقي است!
آتش مگر جواب من بي پناه بود؟
عمري در انتظار وصال تو سوختم
سهم من از انار لبت اشك و آه بود
#علیمحمد_پناهی
#عضوکانال
@golchine_sher
آب دركرببلا مديون طفلانت حسين
تا ابد شرمنده لبهاي عطشانت حسين
ديده مي بارد زداغت غرق دريا مي كند
اين دلتنگ مرا ، دستم به دامانت حسين
اشك من دريا كند نيزار خشك ديده را
نيزه ميبارد اگر بر جسم عريانت حسين
هيجده رأس بريده رفت بر بالاي ني
تا ابد ني ناله دارد در نيستانت حسين
واي من دشمن تورا با نام قرآن ميكشد
نشنود اين خصم جاهل صوت قرآنت حسين
بر دولبهائي كه جاي بوسه پيغمبر است
مي زند چوب ستم اين خصم نادانت حسين
گريه مي بارد سحاب ديده ام با ياد تو
بر كويرگونه در شام غريبانت حسين
يك گلستان لاله آوردي ولي نامردمان
غرق خون كردند گلهاي گلستانت حسين
تا كه بعد از تو بقا پيدا كند دين خدا
چشمه آب بقا شد گوهرجانت حسين
#علیمحمد_پناهي
#عضوکانال
@golchine_sher