دست بی احساس مردم را نمیخواهم دگر
اشک تمساح و ترحم را نمیخواهم دگر
منت بازوی بی جان خودم را می کشم
از شماها بعدازین گندم نمیخواهم دگر
طاقت افتادن برگی ندارد حوض من
موج تشویش و تلاطم را نمیخواهم دگر
می روم جایی که آب برکه باشد لااقل
خسته از خاکم ، تیمم را نمیخواهم دگر
من هزاران مرتبه بوسیدمت اما چه سود
بیش ازین خواب و توهم را نمیخواهم دگر
دستهایت بوی نامحرم گرفته دلبرم !
دست های دست دوم را نمیخواهم دگر
از کسی خیری ندیدم، رفع زحمت میکنم
سوم و هفت و چهلم را نمیخواهم دگر
#علی_قهرمانی
@golchine_sher
رنگ موهایم عوض شد،فرصت تغییر نیست
آنقَدَر ویران شدم که قابل تعمیر نیست
آنچه می بینی تمامش جای زخم آشناست
حاصل برخورد تیر و خنجر و شمشیر نیست
همچو یک آئینه محکم خورده ام روی زمین
دل شکسته، جز ترک دیگر درآن تصویر نیست
درد یعنی زیر باران دل به یادش خون شود
آب باران هم همیشه موجب تطهیر نیست!
می پرم اما دوباره می نشینم روی بام
جلد عشقم، گرچه در بامش غل و زنجیر نیست
هرچه آمد بر سرم را می پذیرم،چاره چیست
یا بقول مردمان "خود کرده را تدبیر نیست"
#علی_قهرمانی
@golchine_sher
در سرم می پیچد انگاری صدای یکنفر
اصلا افتاده به جانم رد پای یکنفر
یکنفر دارد بهم می ریزد احساس مرا
صد برابر میتپد قلبم برای یکنفر
روی آغوشم نوشته:می شود فاسد اگر
دور باشد از محیط و از دمای یکنفر
عشق یعنی یکنفر دور از وجود یکنفر
گوشه ای در خانه گشته مبتلای یکنفر
کافه ای در سینه دارم با هزاران مشتری
مانده خالی پر نمیگردد که جای یکنفر
من سقوطم را خودم دارم تماشا میکنم
انقلابی مخملی با کودتای یکنفر
این غزل اندازه ی دیوان حافظ می شود
گر بگویم جزئیات ماجرای یکنفر
#علی_قهرمانی
@golchine_sher