امسال هم گذشت، کمی پیرتر شدم
از دیدن جهان شما سيرتر شدم
هرقدر شاخه شاخه رسیدم به آسمان
در خاک ریشه ریشه زمین گیرتر شدم
گفتی به عکس های جوانی نگاه کن
دیدم رفیق... دیدم و دلگیرتر شدم
رودم که در مسیر سراشیب زندگی
در پرتگاه عشق سرازیرتر شدم
فرقی نداشت بود و نبودم برای تو
امسال هم گذشت و کمی پیرتر شدم
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
هی فکر میکنم که چگونه؟ چرا؟ چطور؟
من سالهاست گریه نکردم، شما چطور؟
من سالهاست عاشق چشمی نبودهام
ِ حال نگاه کن من ّ پر ادعا چطور...
برگشتم از غرورم و با چشمهای خیس
ساکت نشستهام که ببینم تو را چطور
معنا کنم، الهه تلقین به شاعران
شیطان که نیستی به گمانم، خدا چطور؟
هی فکر میکنم که چه شد عاشقت شدم؟
هی فکر میکنم که چرا؟ کی؟ کجا؟ چطور؟
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
گفتی بمیر! اینکه تقاضای کوچکیست
دنیا برای بودنِ ما جای کوچکیست
از اینطرف به آنطرفِ تُنگ میگریخت
ماهی به گریه گفت: «چه دریای کوچکیست!»
در خوابهای کودکیام قصر داشتم
حالا ببین که «قصر» چه رؤیای کوچکیست
ای عشق! ای بزرگترین آرزویِ من
فردای من بدون تو فردای کوچکیست
اندوهگین نمیشوم از رفتنت، برو
میبینمت دوباره! که دنیای کوچکیست
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
غم بیحساب بود و کسی باورش نشد
حالم خراب بود و کسی باورش نشد
لبخند میزدم که نفهمند عاشقم
شادی نقاب بود و کسی باورش نشد
گفتم نگاه میکُندَم مست میشوم
چشمش شراب بود و کسی باورش نشد
گفتند این و آن که بگو دوست داریاش
عشقش سراب بود و کسی باورش نشد
پرسید با کنایه که من گفتهام بمان؟
این خود جواب بود و کسی باورش نشد
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
هوا هوای جدایی، هوای تنهاییست
هوا هوای غمِ روزهای تنهاییست
چه از گذشتهی مردی غریب میپرسی؟
گذشتهای که پر از ماجرای تنهاییست
ببین که خلوت من از سکوت سرشار است
سکوت ترجمهای از صدای تنهاییست
چگونه شور برآید ز گوشهای غمگین
که این سهتار نوایش، نوای تنهاییست
به او رسیدم و گفتم: «تمام شد غربت»
به خنده گفت: «که این ابتدای تنهاییست»
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
با اینکه بار بست، خدا را چه دیدهای
فرصت هنوز هست، خدا را چه دیدهای
شاید به بازگشتن خود دلخوشم کند
با یک تکان دست! خدا را چه دیدهای
بیرحم! داستان مرا نیز گوش کن
شاید دلت شکست، خدا را چه دیدهای
هرچند میرود، بِرَوم چای دم کنم
شاید کمی نشست خدا را چه دیدهای
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
نه از خندیدنم خندان نه از رنجیدنم غمگین
مرا نادیده میگیرد چه دردی بیشتر از این؟
«خدا عمرت دهد» آهسته این را گفت و ترکم کرد
نفهمیدم که با حرفش دعایم کرد یا نفرین
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
هی فکر میکنم که چگونه؟ چرا؟ چطور؟
من سالهاست گریه نکردم، شما چطور؟
من سالهاست عاشق چشمی نبوده ام
حال نگاه کن منِ پر ادعا چطور...
برگشتم از غرورم و با چشمهای خیس
ساکت نشستهام که ببینم تو را چطور
معنا کنم، الهه تلقین به شاعران
شیطان که نیستی به گمانم، خدا چطور؟
هی فکر میکنم که چه شد عاشقت شدم؟
هی فکر میکنم که چرا؟ کی؟ کجا؟ چطور؟
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
ببین در دست طوفان بادبادکها نمیخندند
درختان هم به سرسبزی پیچکها نمیخندند
بترس از خط لبخندی که این دزدان به رخ دارند
در این بازار بیمنظور قلکها نمیخندند
زمین بیثمر دیگر نگهبانی نمیخواهد
به این بیحاصلی آیا مترسکها نمیخندند؟
اگر همدرد من باشی به احوالم نمیخندی
که دلقکها به روی سرخ دلقکها نمیخندند
به بخت خویش میخندم که باید شادمان باشم
وگرنه از سر رغبت عروسکها نمیخندند
از اینزندان به آنزندان، بهاینترتیب معلوماست
چرا در لحظهی میلاد کودکها نمیخندند
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
پیش تو هرقدر از دلتنگیام گفتم نشد
درد دل کردم ولی از دردهایم کم نشد
هیچکس جای تو را در خاطراتم پر نکرد
بردی از یادم ولی یادت فراموشم نشد
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
شکر حق هم خون دل داریم هم اشکی روان
سفرهی درویش را زینت ببخشد آب و نان
در فراقت شعر میگویم، ببین این شعرها
حاصل داغ من است اما به کام دیگران
آه از دنیا که جام بیبهای عمر را
اندک اندک پر کند اما بریزد ناگهان
خیره بر تنهایی بیمرز خود در آینه
سهم ما این بوده شاید از تماشای جهان
آمد و با خود گمانکردم که قصدش ماندناست
رفت تا با رفتنش پایان بگیرد داستان
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
دلم گرفته بیا بیبهانه گریه کنیم
به یاد خاطرهای عاشقانه گریه کنیم
میان جمع بخندیم از سر اجبار
به حال غربت خود مخفیانه گریه کنیم
زبان مشترک عاشقان اگر اشک است
به جای شعر، به جای ترانه، گریه کنیم
نه دست من به سر زلف او رسید نه تو
بیا رقیب! بیا شانهشانه گریه کنیم
نشستهام به عزای خودم همان بهتر
که بر مزار بدون نشانه گریه کنیم
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
تو نیستی که ببینی چقدر پاییز است
چقدر زندگی برگها غم انگیز است
مگر به قهر نگفتی که از تو بیزارم
چرا هنوز نگاهت محبتآمیز است؟
دلت درخشش یک سرزمین بی فاتح
دلم خرابهی بعد از هجوم چنگیز است
مرا چگونه فراموش کردهای ای دوست؟
ببین گذشتهات از خاطرات لبریز است
تمام هستی من آرزوی وصل تو بود
تمام هستی من بیتو سخت ناچیز است
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
با اینکه بار بست، خدا را چه دیدهای
فرصت هنوز هست، خدا را چه دیدهای
شاید به بازگشتن خود دلخوشم کند
با یک تکان دست! خدا را چه دیدهای
بیرحم! داستان مرا نیز گوش کن
شاید دلت شکست، خدا را چه دیدهای
هرچند میرود، بروم چای دم کنم
شاید کمی نشست...خدا را چه دیدهای
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
پنهان و آشکار به یادت گریستم
چون ابرِ نوبهار به یادت گریستم
دلسنگ و پرغرور از این عشق رد شدی
دلتنگ و بیقرار به یادت گریستم
تو مثل رود راهی دریاشدن شدی
من مثل آبشار به یادت گریستم
روزی هزار بار تو را یاد کردم و...
روزی هزار بار به یادت گریستم
مانند جادهای که به پایان نمیرسد
عمری در انتظار به یادت گریستم
دیدم که در قفس دو قناری چه دلخوشاند
بیهیچ اختیار به یادت گریستم...
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
ای دوست من هنوز بر آن عهد ماندهام
هرجا که بوده نام تو خود را رساندهام
هم همنشین دشمن خویشم به مهر تو
هم دوست را به قهر تو از خویش راندهام
وقتی عیار دوست و دشمن محبت است
شادم که دوستدار تو را دوست خواندهام
پروانههای دور تو شمعاند بین خلق
آتش گرفتهام که به آتش کشاندهام
از هر « نظر » به « فضل » تو اقرار میکنم
من این دو لفظ را به دو معنا نشاندهام!
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
شکر حق هم خونِ دل داریم هم اشکی روان
سفرهی درویش را زینت ببخشد آب و نان
در فراقت شعر میگویم، ببین این شعرها
حاصل داغ من است اما به کام دیگران
آه از دنیا که جام بیبهای عمر را
اندک اندک پر کند اما بریزد ناگهان
خیره بر تنهایی بیمرز خود در آینه
سهم ما این بوده شاید از تماشای جهان
آمد و با خود گمانکردم که قصدش ماندناست
رفت تا با رفتنش پایان بگیرد داستان
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سردِ زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم نمِ باران...دلم گرفت
با خنده گفتمش: به سلامت...سفر بخیر...
وقتی که رفت، از تو چه پنهان...دلم گرفت
بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت
امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت
مانند عصر جمعه ی تهران دلم گرفت
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
دلم گرفته بیا بیبهانه گریه کنیم
به یاد خاطرهای عاشقانه گریه کنیم
میان جمع بخندیم از سر اجبار
به حال غربت خود مخفیانه گریه کنیم
زبان مشترک عاشقان اگر اشک است
به جای شعر، به جای ترانه، گریه کنیم
نه دست من به سر زلف او رسید نه تو
بیا رقیب! بیا شانهشانه گریه کنیم
نشستهام به عزای خودم همان بهتر
که بر مزار بدون نشانه گریه کنیم
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
با اینکه بار بست، خدا را چه دیدهای
فرصت هنوز هست، خدا را چه دیدهای
شاید به بازگشتن خود دلخوشم کند
با یک تکان دست! خدا را چه دیدهای
بیرحم! داستان مرا نیز گوش کن
شاید دلت شکست، خدا را چه دیدهای
هرچند میرود، بروم چای دم کنم
شاید کمی نشست...خدا را چه دیدهای
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
نه از خندیدنم خندان نه از رنجیدنم غمگین
مرا نادیده میگیرد چه دردی بیشتر از این؟
خدا عمرت دهد، آهسته این را گفت و ترکم کرد
نفهمیدم که با حرفش دعایم کرد یا نفرین
گمان کن روی آتش چند خرمن پنبه بگذارند
نشد بر داغ عشقش حرفهای دیگران تسکین
تو ای دنیا چه مکر تازهای در چنتهات داری؟
فریبت را نخواهم خورد بدسیمای خوش تزئین !
نفهمیدم چهها دیدم، نمیدانم چه خواهم دید
تمام زندگی خواب است! خوابی مبهم و سنگین
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نمنم باران، ... دلم گرفت
با خنده گفتمش: به سلامت… سفر بخیر…
وقتی که رفت، از تو چه پنهان... دلم گرفت
بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت
امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت
مانند عصر جمعهی تهران دلم گرفت
#مجید_ترکابادی
#آخرین_روز_آبان
@golchine_sher
ای دوست من هنوز بر آن عهد ماندهام
هرجا که بوده نام تو خود را رساندهام
هم همنشین دشمن خویشم به مهر تو
هم دوست را به قهر تو از خویش راندهام
وقتی عیار دوست و دشمن محبت است
شادم که دوستدار تو را دوست خواندهام
پروانههای دور تو شمعاند بین خلق
آتش گرفتهام که به آتش کشاندهام
از هر « نظر » به « فضل » تو اقرار میکنم
من این دو لفظ را به دو معنا نشاندهام!
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
گفتی بمیر! اینکه تقاضای کوچکیست
دنیا برای بودنِ ما جای کوچکیست
از اینطرف به آنطرفِ تُنگ میگریخت
ماهی به گریه گفت: «چه دریای کوچکیست!»
در خوابهای کودکیام قصر داشتم
حالا ببین که «قصر» چه رؤیای کوچکیست
ای عشق! ای بزرگترین آرزویِ من
فردای من بدون تو فردای کوچکیست
اندوهگین نمیشوم از رفتنت، برو
میبینمت دوباره! که دنیای کوچکیست
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
ای دل ز هرچه هست چه باور کنی چه نه
باید کشید دست چه باور کنی چه نه
تا کی به پای آمدنش صبر میکنی
دل برد و دل نبست چه باور کنی چه نه
وقتی که رفت در غمش اشکی نریختم
اما دلم شکست چه باور کنی چه نه
سربسته گویمت سخن: آنکس که دوست بود
با دشمنت نشست چه باور کنی چه نه
حالا مدام شمع بسوزان بر این مزار
پروانه مرده است چه باور کنی چه نه
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher