eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
836 عکس
286 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
اینکه از دور مرا زیر نظر داشته‌ای یعنی از حال من زار خبر داشته‌ای چون نسیمی که به تنهایی خود خو کرده است تو هم از خانه خود قصد سفر داشته‌ای فکر تردید به خود راه مده شرم مکن تو به قدر نفسی بوسه جگر داشته‌ای شاید از عشق به من نیز بگویی اما در نهایت هوسی زودگذر داشته‌ای از وفاداری من دم زدنت علت داشت که فراموش کنم یار دگر داشته‌ای مرگ را در نظرم خوار شمردی اما شادم‌ ای عشق همین‌قدر هنر داشته‌ای @golchine_sher
ناسزا از آشنایانم شنیدم از تو هم از تمام دوستانم دل بریدم از تو هم ناامید از دوستی با خلق رو کردم به تو جز پریشانی ولی خیری ندیدم از تو هم کوه را هم می‌تراشیدم اگر می‌خواستی دست کم اسطوره‌ای می‌آفریدم از تو هم پایمال حرف مردم بودم و زخم‌زبان بار دیگر با دل و جان می‌خریدم از تو هم بعد از این ای مرگ! حرف صبر را کمتر بزن رنج دوری را مگر من کم کشیدم؟ از تو هم @golchine_sher
بگذار پای عشق بمانم از این به بعد دل را به صاحبش برسانم از این به بعد یک عمر پای عقل نشستم ولی مخواه خود را به نیستی بکشانم از این به بعد هر بار رازی از تو شنیدم دلم شکست بهتر که چیزی از تو ندانم از این به بعد وقتی که مثل قبل به من خیره نیستی حرف تو را چگونه بخوانم از این به بعد در جاده‌ای که مرگ در آن راهزن شده است بیهوده خویش را ندوانم از این به بعد ای غم به فکر غربت امروز من مباش لبریز عشق اوست جهانم از این به بعد @golchine_sher
چگونه از نگاهِ تو ، بدونِ آه بگذرم؟ مرا چگونه یافتی؟ من از تو مبتلاترم! به هیچ‌کس نمی‌دهم حالِ خرابِ خویش را ولی غمِ فراق را به جانِ خویش می‌خرم قبول کن کنارِ تو ، به آسمان رسیده‌ام که‌ هرچه سنگ می‌زنی زِ بامِ تو نمی‌پرم اگرچه بی‌وفایی و جنون به انتخاب نیست دلِ خرابِ خویش را، جای دگر نمی‌برم به آب طعنه می‌زند زلالیِ نگاهِ تو به دل مگیر گریه را، من از خودم مکدرم چقدر واژه ساختم که‌ موجِ زلفِ دوست را مگر به جبرِ قافیه به نظم دربیاورم @golchine_sher
با اینکه به جز یاد تو در دل هوسی نیست سرخورده‌تر از من به خدا هیچ‌کسی نیست تا آمدم از معجزه عشق بگویم گفتند به جز مرگ که فریادرسی نیست ای غم تو کجایی که در این شهر به جز تو با هیچ‌کسی حوصله هم‌نفسی نیست امروز که در دام تو افتاده‌ام، ای عشق! گفتی که در این باغ پر از گل قفسی نیست قانون من ای عشق! همان بود که گفتم: در بند کسی باش که در بند کسی نیست @golchine_sher
میلم به گفتگوست ولی قیل‌وقال نه عاشق سکوت می‌کند اما جدال نه ما با دروغ راه به جایی نمی‌بریم گفتی که می‌رسم به تو؟ با این روال نه! عمری به حال عالم و آدم گریستی اما به حال این دلِ آشفته‌حال نه ای برکه‌ای که بوسه به مهتاب می‌زنی نازک‌خیال باش ولی خوش‌خیال نه بیچاره من که موجم و ساحل تویی، ببین: حق می‌دهی به رفتنم اما مجال نه ای دل بلند باد غرورت که پای عشق خونت حلال گشت ولی پایمال نه گفتی شبیه آینه و آه، با همیم شاید مناسبیم ولی ایده‌آل نه @golchine_sher
از شب رفتن تو پیر شدم روز به روز از تماشای جهان سیر شدم روز به روز فکر دریاشدن از خاطر من رفت که رفت مثل مرداب زمین‌گیر شدم روز به روز از سراشیبی هستی به تو رو آوردم به عدم گرچه سرازیر شدم روز به روز گرچه یک عمر به تحسین تو لب وا کردم بیشتر پیش تو تحقیر شدم روز به روز منم آن بیدل سرگشته که از فرط جنون به سر کوی تو زنجیر شدم روز به روز شب به شب شکر کنم قسمت خود را ای عشق گرچه بازیچه‌ی تقدیر شدم روز به روز @golchine_sher
با اینکه به جز یاد تو در دل هوسی نیست سرخورده‌تر از من به خدا هیچ‌کسی نیست تا آمدم از معجزه عشق بگویم گفتند به جز مرگ که فریادرسی نیست ای غم تو کجایی که در این شهر به جز تو با هیچ‌کسی حوصله هم‌نفسی نیست امروز که در دام تو افتاده‌ام، ای عشق! گفتی که در این باغ پر از گل قفسی نیست قانون من ای عشق! همان بود که گفتم: در بند کسی باش که در بند کسی نیست @golchine_sher
زندگی چیست به‌جز راهی پاییزشدن مثل میخانه‌ی بی‌مست غم‌انگیزشدن کار دل نیست دم از عشق زدن تا نرسد به مقام عدم و ذره‌ی ناچیز شدن ای دل بی‌خبرم غیر بلا نیست در‌ این جام می بودن و از وسوسه لبریزشدن همچو فرهاد سر از کوه درآوردن ما بهتر از یکسره با خویش گلاویزشدن آن‌چنان از سر شب آه کشیدم بی‌تو که دگر نیست به تن نای سحرخیزشدن من خود از جام غمت دست کشیدم ای دوست ورنه زود است چنین وارد پرهیزشدن @golchine_sher
بعد از این حالِ تو زار است، ببین کِی گفتم تازه این اوّلِ کار است، ببین کِی گفتم شیر هر قدر به آهو بسپارد دل و جان خصلتش باز شکار است، ببین کِی گفتم خواستی روز و شب از عشق بگویی، امّا پاسخت چوبه‌ی دار است، ببین کِی گفتم اینکه هرگز نچشد باغْ شکوفایی را بهتر از داغِ بهار است، ببین کِی گفتم حرفِ خودشیفتگی نیست، ولی پای غمت چون من انگشت‌شمار است... ببین کِی گفتم... @golchine_sher
اینکه از دور مرا زیر نظر داشته‌ای یعنی از حال من زار خبر داشته‌ای چون نسیمی که به تنهایی خود خو کرده است تو هم از خانه خود قصد سفر داشته‌ای فکر تردید به خود راه مده شرم مکن تو به قدر نفسی بوسه جگر داشته‌ای شاید از عشق به من نیز بگویی اما در نهایت هوسی زودگذر داشته‌ای از وفاداری من دم زدنت علت داشت که فراموش کنم یار دگر داشته‌ای مرگ را در نظرم خوار شمردی اما شادم ای عشق! همین‌قدر هنر داشته‌ای @golchine_sher
چگونه از نگاهِ تو ، بدونِ آه بگذرم؟ مرا چگونه یافتی؟ من از تو مبتلاترم! به هیچ‌کس نمی‌دهم حالِ خرابِ خویش را ولی غمِ فراق را به جانِ خویش می‌خرم قبول کن کنارِ تو ، به آسمان رسیده‌ام که‌ هرچه سنگ می‌زنی زِ بامِ تو نمی‌پرم اگرچه بی‌وفایی و جنون به انتخاب نیست دلِ خرابِ خویش را، جای دگر نمی‌برم به آب طعنه می‌زند زلالیِ نگاهِ تو به دل مگیر گریه را، من از خودم مکدرم چقدر واژه ساختم که‌ موجِ زلفِ دوست را مگر به جبرِ قافیه به نظم دربیاورم @golchine_sher