غَم و دِلتنگیِ ما شــنبه و آدیــنه ندارد
کلِِّ ایّام کبود و همه ی هفته سیاهیم...
#محمد_بزاز
@golchine_sher
شانه خالی میکنی از عشق ورزیدن ولی
آنقَدَر ترفند دارم تا گرفتارت کنم...
#محمد_بزاز
@golchine_sher
تا که لب هست چرا پاچه بگیریم از هم؟
دومین کار قشنگ لب ما لبخند است
#محمد_بزاز
@golchine_sher
صبحآمده تا دَستِ پُر از روزیِ خورشید
بَر قامَتِ تاریکیِ شَب، نور بریزَد...
تا هر چه دلآشوبیو تَشویشو خَرابیست
از ساحتِ آرامشِتان، دور بریزَد...
#محمد_بزاز
@golchine_sher
همینکه طلعتِ رویت به ماه کامل رفت
جوان سر به هوایی به راه باطل رفت
دوباره قافیهی شعر من "دل" است اما
دلی نمانده برایم، تــــو آمدی، دل رفت
بریز غمزهی لیلای چشمهایت را
اگر چه ناز تو در زمرهی مشاغل رفت
هزار بار مرا کشتهای تو و هر بار
منم همانکه به قربانِ چشم قاتل رفت
و باد میوزد امشب دوباره میمیرم !
که باز عطر تنت تا هزار منزل رفت
به من بگو چه کند نامُرادِ بَدفالی
که پای لنگِ دلش ناشیانه در گِل رفت
بهای توست دلآوارگی، فدای سرت
از عمر رفته اگر که تمام حاصل رفت
#محمد_بزاز
@golchine_sher
با دِلم بَر بومِ نقاشی کبوتَر می کِشم
از بلندای خیالم سوی تو پَر می کِشم
من قَلم را از سَرِ دلدادگی بَرداشتم
"قلب" ها را از "کمال الملک" بهتَر می کِشم
میچِشَم از چشم هایت مَستیِ بی باده را
چون به چَشمت آمدم مِی را به ساغَر می کِشم
.
هر چه خَطِ فاصله بین "من"و"تو" بوده را
پاک کرده... این جهان را بار دیگر می کِشم
خسته ام از بَس که "رفتن" را تَصور کرده ام
سایه ات را وقتِ "برگشتن" بر این دَر می کِشم
انتخابَت کرده ام مَعشوقه ی قاجاری ام
اختیاری نیست دیگر قهوه را سَر می کِشم...
#محمد_بزاز
@golchine_sher