eitaa logo
گلچین شعر
17هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
440 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
ای دلارام تـریـن غنچـه ی گلزار، سلام ای طلـوعِ نفـسِ صبـحِ چمنزار ، سلام ای فرحبخش ترین رایحه ی عاطفه ها مـژده ی پـرتـوِ خورشیدِ پدیدار، سلام رد پـاهای تـو ابـرازِ صمیمانه ی عشق کوچه های غزل ازعطرِ تو سرشار، سلام بـوی عطـرِ خنکِ کوچه ی  نارنجستان خنده ی شاخه ی سرسبزِ سپیدار سلام آمـدی پنجره ها بـاز شده  سوی چمن ای شمیمِ خـوشِ هرلحظهٔ دیدار سلام عشق ازگردشِ مستانهٔ چشمت پیداست پاسخِ پـرسـشِ آیینـه ی تکرار ، سلام عطرِ یاسِ تـو که درصبحِ خیالم پیچید بـه خـدا مستِ نگاهِ تـوأم انگار، سلام @golchine_sher
ای دلآرام ترین غنچهِ گلزار سلام ای طلوعِ نفسِ صبحِ چمنزار سلام ای فرحبخش ترین رایحه ی عاطفه ها مژدهِ پرتوِ خورشیدِ پدیدار سلام ردپاهای تو ابراز صمیمانهِ عشق کوچه های غزل از عطرِ تو سرشار سلام @golchine_sher
آن قدرها هم که می گفتند حالم بد نشد اشکهایم مثل بارانی که می بارد نشد گفته بودی لحظه ها بی تو پر از دلشوره است بی تو بودن باعث ایجاد جزر و مد نشد هر نسیم از سوی گندمزار موهایت وزید تندبادی که چنین بی وقفه می تازد نشد باختن های مکرر را پذیرفتم ولی قلب من ، بازیگر عشقی که می بازد نشد باورم از جنس دریا بود و فرداها ، ولی آرزوهایی که از تو شعر می سازد نشد گفته ای انگور چشمان تو مستی آور است پس چرا فتوای چشمت هر چه فرماید نشد ؟ قبله ی صد کاروان شد سومنات چشم تو پس چرا هندوی قلبم راهی معبد نشد؟ باورم شد چاره ی من دیدن روی تو بود پس چرا آنچه دل تنگ تومیخواهد نشد؟ پشت هر سیلاب اشکم حسرت ” یاس خیال ” تکیه کردم بر غرورم گرچه هرگز سد نشد گفته بودم آنچه میخواهد دل تنگت بگو آنچه می بایست گفتی ، آنچه می باید نشد   @golchine_sher
ای دلارام تـریـن غنچـه ی گلزار سلام ای طلـوعِ نفـسِ صبـحِ چمنزار سلام آمـدی پنجره ها بـاز شده  سوی چمن ای شمیمِ خوشِ هر لحظهٔ دیدار سلام @golchine_sher
آن قدرها هم که می گفتند حالم بد نشد اشکهایم مثل بارانی که می بارد نشد گفته بودی لحظه ها بی تو پر از دلشوره است بی تو بودن باعث ایجاد جزر و مد نشد هر نسیم از سوی گندمزار موهایت وزید تندبادی که چنین بی وقفه می تازد نشد باختن های مکرر را پذیرفتم ولی قلب من ،بازیگر عشقی که می بازد نشد باورم از جنس دریا بود و فرداها ، ولی آرزوهایی که از تو شعر می سازد نشد گفته ای انگور چشمان تو مستی آور است پس چرا فتوای چشمت هر چه فرماید نشد ؟ قبله ی صد کاروان شد سومنات چشم تو پس چرا هندوی قلبم راهی معبد نشد؟ باورم شد چاره ی من دیدن روی تو بود پس چرا آنچه دل تنگ تو میخواهد نشد؟ پشت هر سیلاب اشکم حسرت ” یاس خیال ” تکیه کردم بر غرورم گرچه هرگز سد نشد گفته بودم آنچه میخواهد دل تنگت بگو آنچه می بایست گفتی ، آنچه می باید نشد @golchine_sher
این ریل بی قطار، کجا می برد مرا این عشق بی گدار، کجا می برد مرا افتاده دست باد، چو افسار بخت من تقدیر بد بیار، کجا می برد مرا در قسمتم نوشته فقط جفت پوچ عشق عمری ست این قمار، کجا می برد مرا وقتی خیال سرکش من شیهه می کشد این اسب بی مهار، کجا می برد مرا ابری ترین مسافر پاییز حسرتم این ابر بیقرار، کجا می برد مرا در ناگهان خیال شتابان ناتمام این قاب ِدر غبار، کجا می برد مرا این واپسین گدازه ی آتش فشان درد با شوق انفجار! کجا می برد مرا با خیل واژگان ِسرآسیمه از سراب هِی می کشم هوار، کجا می برد مرا @golchine_sher
کسی در شهر ما، اشک شقایق را نمی فهمد صدای  آی آدمهای  عاشق را نمی فهمد میان های و هوی کوچه های قرن دلتنگی الفبای سکوت پشت هق هق را نمی فهمد کسی معنای هذیان های باران خورده ی ما را و طعم حسرت و آیینه ی دق را نمی فهمد و رنج یک قناری از غروب ساقه هایی که شده تسلیم باد ناموافق را نمی فهمد و جای ضربه ی شلاق طوفان ستم پیشه که مانده بر تن رنجور قایق را نمی فهمد کسی جاپای اشک کوچه را در سرفه ی کشدار و تکرار تپش های دقایق را نمی فهمد کسی که در خیال یاس من، اندوه پاشیده شکوه اشک سرشار از حقایق را نمی فهمد سرود محو قو، پیچیده در خاموشیِ مهتاب کسی تنهایی این قوی عاشق را نمی فهمد   @golchine_sher