تقویمِ عمرم پُر شد از پاییز، بی تو
من خسته ام از هرکس و هر چیز،بی تو
مثل نگاهِ خشک و پوچ این مترسک
افتاده ام در گوشه ی جالیز، بی تو
امشب تمامِ فکر و ذهنِ من همین است
شد کاسه ی صبرم چرا لبریز، بی تو؟
با من بخوان این فصلِ شیرین را که هستم
چون شهریار،آواره ی تبریز، بی تو
دلتنگم و هر صبح باید نوش جان کرد
یک استکان شعرِ خیال انگیز، بی تو
می بارم امشب بر سرِ این شهرِ غمگین
چون قطره هایی دائم و یکریز، بی تو
#محمد_حسین_حیدری
@golchine_sher