در کنج ایوان دلم ، یک اطلسی روییده است
بیخود شد ازخود هرکسی ، از برگ آن بوییده است
گفتم که این بوی خوشت را از کجا آوردهای
گفت از درون سینهٔ ، هرکس که یاری دیده است
#میثم_محمدزاده
@golchine_sher
بیا به قلب بیگناه من ورود کن
تمام ماجرای درد را شنود کن
بیا درون پیلههای ناتمام من
قفس بباف و مشق تار و پود کن
ندیدهای که بند بغض من شکسته شد
بیا و چارهای به حال زخم رود کن
برای ناشناس ماندن قرارمان
حریم خانه را پر از غبار و دود کن
به انتظار ماندهام کجا نشستهای
بده امید و روی وعده،دیر و زود کن
#میثم_محمدزاده
#عضوکانال
@golchine_sher
سر بگردان، پهنهٔ رنگین کمان از دست رفت
ماه را دعوت نکردی ، آسمان از دست رفت
در افق دنبال کشف طالع «سعد»ی ولی
در زمین اقبال خوش یُمنِ زمان از دست رفت
باغمان باد خزانی را به پشت سر گذاشت
ناگه اما دست رنج باغبان از دست رفت
جادهها را مه گرفت از آه سرد سینهام
شب چراغ روشن ده، ناگهان از دست رفت
دل به دریا دادم و دلخوش به وصل روی رود
شد سراب و جوشش رودِ روان از دست رفت
در سیاهیهای شب در جستجوی سایهها
غافل از فانوس راهیم و نشان از دست رفت
کودکم گهوارهاش را تازه باور کرده بود
دید عمرش مثل تیری در کمان از دست رفت
#میثم_محمدزاده
#عضوکانال
@golchine_sher
جای دوری خانهای زیبا بنا خواهم نمود
روبرویش دشتی از گل را به پا خواهم نمود
یک طرف از اطلسیهای بنفش و نیلگون
یک طرف را مملو از گلپونهها خواهم نمود
ساحل آرامشم را از تن عریان تو
بر لب دریای جانم مبتلا خواهم نمود
روی شنها نام زیبای تو را با خط خوش
مینویسم ممتد و یک سر صدا خواهم نمود
آسمانی غرق در رنگین کمان خواهم کشید
رنگهایش را به پای تو فدا خواهم نمود
مینشینم منتظر تا که بیایی از سفر
تا بیایی گفتگوها با خدا خواهم نمود
#میثم_محمدزاده
#عضوکانال
@golchine_sher