#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زنده ام به هوایِ دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بسکه خالی ست در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
باید بری؛ نه! محض رضای خدا نگو
دق میكنم بدون تو، این جمله را نگو
زهرا بمان و زندگیام را بههم نریز
سنگ صبور من! نرو از پیشم ای عزیز
باور نمیكنم كه دلم را تو بشكنی
با رفتنت به زخم غرورم نمك زنی
زهرا شب عروسیمان خاطرت كه هست؟
مهریهٔ زلال و روان خاطرت كه هست؟
یادت كه هست قول و قراری كه داشتیم؟
یك روح واحدیم؛ شعاری كه داشتیم
ای دل خوشیِ زندگیام! میشود نری
از حال و روز من، كه شما با خبرتری
گریه نكن محدثه، غمگین نكن مرا
با رفتنت غریبتر از این نكن مرا
خاتون من! قلندر خوبی نبودهام
من را ببخش؛ شوهر خوبی نبودهام
با دردِ دندههایِ شكسته جدال كن
تقصیر دستِ بستهٔ من شد حلال كن
دلگرمی علی! به نظر زود می روی؟
نه سال شد فقط، چقدر زود می روی!
بعد از تو فیضهای خدایی نمیرسد
فریاد مرتضی كه به جایی نمیرسد
زهرا بمان و چهرهٔ غم را عبوس كن
زهرا بمان و زینبمان را عروس كن
غصه به كار دل گره كور میزند
خیلی دلم برای حسن شور میزند
زهرا نرو، كه بغض بدی در گلوی توست
دامادی حسین و حسن آرزوی توست
حالا كه اعتنا به قسمها نمیكنی
فكر حسین تشنهلبت را نمیكنی؟
دیدی كه رنگ از رخ مهتاب میپرد
شبها حسین تشنهلب از خواب میپرد
در باغ میوههای دلت، سیب نوبر است
این كربلایی از همهشان مادریتر است
حرف از سفر زدی و تبسم حرام شد
پیراهن حسین شنیدم تمام شد
باشد برو قبول علی بی پناه شد
باشد قرار بعدیمان قتلگاه شد
باشد برو كه كرببلا گریه میكنیم
با هم كنار طشت طلا گریه میكنیم
#فاطمیه
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
دارم به فتحِ خیبر تو فکر می کنم
با دستهای بسته کجا می روی علی!؟
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
ساقیِ معراج...
تيغ ابرويت غزل را در خطر انداخته
پیشِ پايت از تغزل بسكه سر انداخته
مرد اين ميدانِ جنگِ نابرابر نيستم
تيرِ مژگانت ز دستِ دل سپر انداخته
بنده ای؟ پروردگاری؟ این شکوهِ لایزال
شاعرانت را به اما و اگر انداخته!
نامی از ميخانه ها نگذاشت باقی نام تو
باده را چشم خمارت از اثر انداخته
ساقیِ معراج، عرش گنبد خضرایی ات
جبرئيل مست را از بال و پر انداخته
کار ديگر از ترنج و دست هم، يوسف گذشت
تيغ، سرها را به اظهارنظر انداخته
سود بازار نمک انگار چيز ديگری ست!
خنده ات رونق ز بازار شكر انداخته
عاشق و معشوق ها ازهجر رويت سوختند
عشق تان آتش به جانِ خشک و تر انداخته
این تنورِ داغ مدح چشمهایت؛ مهربان
نان خوبی دامنِ اهل هنر انداخته
مهربانیِ نگاهت، ای صبورِ سربه زير
دولت شمشير را از زور و زر انداخته
تا سبكباریِ دل، چوبِ حراجت را بزن
چين زلفت در سرم شوقِ سفر انداخته
آمدم بر آستانت در زنم، يادم نبود!
ميخ سرخی كوثرت را پشت در انداخت...
#وحید_قاسمی
#بعثت_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
@golchine_sher
خود را به خواب می زنی ای بنده تا به کی !؟
هی توبه پشت ِ توبه، سرافکنده تا به کی !؟
دنیا وفا نکرده ، وفا هم نمی کند
با زرق و برقش از غم دل، کم نمی کند
از حوض ِ نور،کی به رُخت آب می زنی !؟
کی دست رد به سینه ی این خواب می زنی !؟
ای بنده جزء برای خدا بنده گی نکن
!کج می روی،لجاجت و یک دنده گی نکن
بنده در اوج ِ فاجعه زانو نمی زند
غیر از خدای ِ خود به کسی رو نمی زند
عقلت مگر به شاید و باید نمی رسد !؟
بارِ کجت به منزل و مقصد نمی رسد
تیشه نزن به ریشه ی خود بنده ی خدا
بیراهه می روی، نشو شرمنده ی خدا
جای غم ِ بهشت، غم ِ پول می خوری !؟
بیچاره ای که مثل پدر گول می خوری
بیهوده هی برای دلت کیسه دوختی
باغ بهشت را به جو ِ ری فروختی !؟
ای ورشکسته،بیش ترازاین ضرر نده
لحظه به لحظه عمر خودت را هدر نده
شبهای قدر فرصت خوبیست؛ گریه کن
آیا زمان توبه ی تو نیست!؟ گریه کن
شبهای قدر فرصت خوبیست؛ توبه کن
غیراز تو و خدا که کسی نیست!توبه کن
شبهای قدر ناله بزن بی معطلی
دستم به دامنت، مددی مرتضی علی
شبهای قدر اشک تو را کوثری کند
زهرا برای شیعه ی خود مادری کند
جا مانده ای ز قافله، هیهات، گریه کن
امشب برای عمه ی سادات گریه کن
شاید خدا به حال ِ خرابت نظاره کرد
پرونده ی سیاه تو را پاره پاره کرد
مانند سوزِ صبح ِ مه آلود می رسد
وقتی نمانده است، اجل زود می رسد
باید بِری ! به فکرِ حساب و کتاب باش
فکر فشارِ قبر و سئوال وجواب باش
شبهای قبر، تیره تر از کرده های توست
مهتاب روشنش سفر کربلای توست
بی نور عشق، قبر تو دلگیر می شود
امشب بگیر تذکره را ، دیر می شود
ای تشنه لب ، ز دست سبو آب را بگیر
امشب به گریه دامن ارباب را بگیر
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
گریه های بی صدا...
کیسه های نان وخرما خواب راحت می کنند
دستهای پینه دارش استراحت می کنند
نخلها از غربت و بغض گلو راحت شدند
مردم از دستِ عدالتهای او راحت شدند
ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنیست
شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنیست
درد را با گریه های بی صدا آزار داد
با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد
مهربانیِ نگاهش حیف مشکل ساز بود!
روی مسکین ها در دارالخلافه باز بود
دشمنانش درلباسِ دوست بسیارند و او
بندگان کیسه های سرخ دینارند و او
ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود
مرتضی با زرق و برق زندگیشان قهر بود
نیمه شبها کوچه ها را عطرآگین می کند
درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می کند
حرص اهل مکر، از بنده نوازی علیست
داستان بچه هاشان بی نمازی علیست
گام در راهِ فلانی و فلان برداشتند
از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند
جرم سنگینی ست، برلب خنده را برجسته کرد
چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد
جرم سنگینی ست، تیغ ذوالفقاری داشتن
زخمها از بدر و خیبر یادگاری داشتن
جرم سنگینی ست، از غم کوله باری داشتن
مثل پیغمبر عبایِ وصله داری داشتن
جرم سنگینی ست، بر تقدیر حق راضی شدن
با یتیمان روزهایِ گرم همبازی شدن
جرم سنگینی ست، جای زر، مقدر خواستن
در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن
جرم سنگینی ست، در دل عشق زهرا داشتن
سالها درسینه داغِ کهنه ای را داشتن
هیچ طوفانی حریفِ عزم سکانش نبود
تیغ جهلِ ابن ملجم قاتل جانش نبود
پشت در آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد
زخم بازویی امیرمؤمنان را پیر کرد
مرگ سی سالست بر او، خنجر از رو می کشد
هرچه مولا می کشد، از زخم پهلو می کشد...
#وحید_قاسمی
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
@golchine_sher
خود را به خواب می زنی ای بنده تا به کی !؟
هی توبه پشت ِ توبه، سرافکنده تا به کی !؟
دنیا وفا نکرده ، وفا هم نمی کند
با زرق و برقش از غم دل، کم نمی کند
از حوض ِ نور،کی به رُخت آب می زنی !؟
کی دست رد به سینه ی این خواب می زنی !؟
ای بنده جزء برای خدا بنده گی نکن
!کج می روی،لجاجت و یک دنده گی نکن
بنده در اوج ِ فاجعه زانو نمی زند
غیر از خدای ِ خود به کسی رو نمی زند
عقلت مگر به شاید و باید نمی رسد !؟
بارِ کجت به منزل و مقصد نمی رسد
تیشه نزن به ریشه ی خود بنده ی خدا
بیراهه می روی، نشو شرمنده ی خدا
جای غم ِ بهشت، غم ِ پول می خوری !؟
بیچاره ای که مثل پدر گول می خوری
بیهوده هی برای دلت کیسه دوختی
باغ بهشت را به جو ِ ری فروختی !؟
ای ورشکسته،بیش ترازاین ضرر نده
لحظه به لحظه عمر خودت را هدر نده
شبهای قدر فرصت خوبیست؛ گریه کن
آیا زمان توبه ی تو نیست!؟ گریه کن
شبهای قدر فرصت خوبیست؛ توبه کن
غیراز تو و خدا که کسی نیست!توبه کن
شبهای قدر ناله بزن بی معطلی
دستم به دامنت، مددی مرتضی علی
شبهای قدر اشک تو را کوثری کند
زهرا برای شیعه ی خود مادری کند
جا مانده ای ز قافله، هیهات، گریه کن
امشب برای عمه ی سادات گریه کن
شاید خدا به حال ِ خرابت نظاره کرد
پرونده ی سیاه تو را پاره پاره کرد
مانند سوزِ صبح ِ مه آلود می رسد
وقتی نمانده است، اجل زود می رسد
باید بِری ! به فکرِ حساب و کتاب باش
فکر فشارِ قبر و سئوال وجواب باش
شبهای قبر، تیره تر از کرده های توست
مهتاب روشنش سفر کربلای توست
بی نور عشق، قبر تو دلگیر می شود
امشب بگیر تذکره را ، دیر می شود
ای تشنه لب ، ز دست سبو آب را بگیر
امشب به گریه دامن ارباب را بگیر
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زندهام به هوایِ دعای تو
همسایهها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچههای تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر، خودم گریه میکنم
از بسکه خالی است در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
دیگر به تیغِ فتنهی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
#وحید_قاسمی
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
@golchine_sher
حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
رفتی و غربت این قافله افزونتر شد
رفتی و باغ فدک سوخت و خاکستر شد
بین اصحاب کهنسال سپاه کوفه
جدلی سخت سر رجعت پیغمبر شد
قد و بالای تو را حرملهها چشم زدند!
در حرم ای پسرم! خون به دلِ مادر شد
سر پیری چه به روز جگرم آوردی!
گریهام باعث خندیدن یک لشکر شد
بغلت کردم و یکباره تنت ریخت زمین
چشم بر هم نزده دشت پر از اکبر شد
پسرش را عمر سعد نشانم می داد
طعنههایش به خمیده شدنم منجر شد
زخم پهلو چقدر زود زمینگیرت کرد!
از چنین زخم بدی فاطمه هم پرپر شد
تکههای بدنت را که مرتب چیدم
تازه دیدم بدنت شکل علی اصغر شد
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
حضرت_زينب_س_در_مسير_كوفه_و_شام
باور نمیکنم سرِ بازار بردنت
نامحرمان به مجلس اغیار بردنت
از سینهی حسین، تو را چکمهای گرفت
از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت
پایِ سفر نداشتی، ای داغدار درد!
با یک سرِ بریده به اصرار بردنت
فهمیده بود شمر، غرورت شکسته است
از سمتِ قتلگاهِ علمدار بردنت
تو از تمام کوفه طلبکار بودی و...
در کوچههاش مثلِ بدهکار بردنت
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
اشکهایش به مادرش رفته
سینهی پر شرارهای دارد
نه! به یک طشت اکتفا نکنید!
جگر پارهپارهای دارد
از علی هم شکستهتر شده است!
علتش کینهها، حسادتهاست
غربت چشمهای مظلومش
سند محکم خیانتهاست
خواهرش را کسی خبر نکند!
مادرش خوب شد که اینجا نیست!
لخته خونها سرِ لج افتادند
هیچ طشتی حریف آنها نیست
از غرور شکستهاش پیداست
صبر همصحبت دلِ آقاست
نه! من از چشم سم نمیبینم
کوچهای شوم قاتل آقاست
کوچهای تنگ، کوچهای تاریک
شده کابوس هر شبِ آقا
برگه را پس بده... نزن نامرد...
چیست این جمله بر لبِ آقا؟
از صدایِ شکستن بغضش
چشم دیوارها سیاهی رفت
مادرش راه خانهی خود را
تا زمین خورد، اشتباهی رفت
تا که باغش میان آتش سوخت
میلههای قفس نصیبش شد
کودکی نه! بگو خزانِ بهار
پیری زودرس نصیبش شد
نفسش بندآمده ایوای!
به خدا نای روضهخوانی نیست
بازهم شکر! گوشهی این طشت
لااقل چوب خیزرانی نیست
#وحید_قاسمی
@golchine_sher