شمعم که سر بلند کنم جانم فدای او
پروانه نیستم که درافتم به پای او
از سوز من خبر نشود بی وفای من
عمر از چه طی کنم به امید وفای او؟
با او مگو حکایت من تا گمان برد
بگزیده دل کنون کس دیگر به جای او
آتش به جان من زد و آخر دل مرا
چون لاله سوخت نرگس بی اعتنای او
آن سرو از خیال من آزاد و روز و شب
مرغ خیال من پرد اندر هوای او
#پروین_بامداد
@golchine_sher