eitaa logo
گلچین شعر
16.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
440 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم گرفته از این برزخ زمستانی بیا که بر تن سردم غزل بپوشانی تمام پیکر من انجمادِ بهمن سرد چگونه ذوب شوم در دلت به آسانی همیشه در عطش واژه‌های ملتهبم ببار بر منِ تشنه ،  هوای بارانی !  کجای حادثه بودی ،  کجای قصه‌ی من ! که از تو زاده شده لحظه‌های طوفانی من و شقایق و شب درد مشترک داریم شهود ِ وسوسه در بسترِ پریشانی تو فرق می‌کنی اما ،  شبیه آینه‌ها پر از تبسم یاسی ، زلال و روحانی ببخش اجازه ندارم که عاشقت باشم منی که عاشقم و بی‌اشاره می‌دانی شبیه نبض ِ سراسیمه بی‌قرارِ توام تو بی‌خیال نشستی و شعر می‌خوانی ؟ @golchine_sher
کاری که کرد فکرِ تباهش نبود ... نه از دشمنی و قلب سیاهش نبود ... نه از من که شکل یک قفس بی‌اراده‌ام پروازِ دلبرانه گناهش نبود ... نه آن قوی آبگیر دو چشمِ همیشه ابر آیینه‌ای پسندِ نگاهش نبود ... نه او شعله بود و صاحب یک سرزمینْ غرور اما دلی که سوخت مُباحش نبود ... نه با اینکه زخم‌های مرا خوب می‌شناخت این شیوه‌ی معالجه راهش نبود ... نه آن آسمان ، مبارکِ شب‌پرّه‌های شهر چون سینه‌اش به وسعت ماهش نبود ... نه پشت‌سر مسافرم آبی نریختم برگشتنش به من ، به صلاحش نبود ... نه @golchine_sher
درخت خشکم و افسوس برگ‌و‌بار من است کلاغ‌های دغل روی شاخسار من است همیشه صحبتِ " از ما به ما " حقیقت نیست چه کرده‌ام که تبر سخت بی‌قرار من است؟! اگر چه تشنه‌ام اما ادامه خواهم داد که در حوالی آن چشمه جویبار من است به ریشه‌های نحیفم سپرده‌ام، با عشق ... جوانه می‌زنم این مسلک و شعار من است بگو به فصل زمستان که کور خوانده ، بگو که فصل آخر این قصه نوبهار من است هنوز زنده‌ام و زندگی بهانه‌ی من اگر چه سینه‌ی هر ابر  داغدار من است @golchine_sher
چگونه خاک من آغشته‌ی وفا باشد به معبدی که در آن نقش صد خدا باشد به‌ روی سینه‌ی تفتیده رودِ خون جاری‌ست بعید نیست که از سمت آشنا باشد خوش‌است سوختن از التهاب بیماری به درد عشق اگر سینه مبتلا باشد چه عاشقانه‌ی تلخی‌ست از جنون گفتن در آن زمان که دل از دلبرش جدا باشد ! سکوت، غیرتِ عشق است در شریعت ما اگر سخن فقط از جنس ادعا باشد کدام موج به زانوی صخره سر نگذاشت ! عمیق می‌شود آن غم که بی‌صدا باشد همیشه حاصل دلبستگی اسارت بود خوشا پرنده‌ی بی‌لانه که رها باشد @golchine_sher
مضمون سخت و ساده به دردم نمی‌خورد یک شعر فوق‌العاده به دردم نمی‌خورد وقتی که حالِ من به هوایت ردیف نیست تصویرهای جاده به دردم نمی‌خورد من با تمام قافیه‌ها کهنه می‌شوم تصنیف و جام باده به دردم نمی‌خورد مانند کودکی که غرورش شکسته است تشویقِ خانواده به دردم نمی‌خورد من هیچ‌وقت شاعر خوبی نمی‌‌شوم پروینِ با اراده به دردم نمی‌خورد گل چیده بود دست زمانه چه فایده ! وقتی به آب داده به دردم نمی‌خورد گیرم که از قبیله‌ی مجنون و لیلی‌ام نامِ بزرگ‌زاده به دردم نمی‌خورد دیروز باغبان به تبر با کنایه گفت : این سروِ ایستاده به دردم نمی‌خورد  @golchine_sher