eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
898 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃تا ساحل چشمت🌺🍃 من و دل کندن از تو در سرم هرگز نمی گنجد خیال کوچ در بال و پرم هرگز نمی گنجد به پای سرو کوهی می‌رسد نیلوفری روشن شب مرداب، در چشم ترم هرگز نمی گنجد نوشتی وقت رفتن شد ولی در باورم هر روز خیال این که از تو بگذرم هرگز نمی گنجد اطاعت می کنم آقا ولی در ابر چشمانم بهاری را که با خود می برم هرگز نمی گنجد دلم را گرچه وسعت داده ای تا ساحل چشمت در امواجت دل عاشق ترم هرگز نمی گنجد من و طوفان این شب گریه های آخرین دیدار نگاهت در نگاه آخرم هرگز نمی گنجد بگیر از من میان دفترم شیرازه ی جان را غمت در پاره های دفترم هرگز نمی گنجد.. من از نعلینِ ابن مهزیارت* سرمه می سازم خیال دوری ات در خاطرم هرگز نمی گنجد *تشرف علی بن مهزیار اهوازی به محضر امام زمان (عج)
نه بر لبم ترانه ای، نه حس عاشقانه ای نمیرسد بهار من، که سر زند جوانه ای در انتظارت ای گلم، کنار جاده میروم نمی رسد ولی چرا، ز تو مرا نشانه ای (مبین) @golchine_sher
عید ما منتظران خورده گـره با غـم تـو ای فدای تــو و این سینه ی پـُر ماتم تو کاری از پیش نبردیم و فقط جار زدیم بین این مدعیان هست کسی محرم تو؟ @golchine_sher
هر بیت که از چشم تو افتاد غزل شد هر مسئله‌ای در خم ابروی تو حل شد درچشم من و در غزلیات تو جاریست هر چیز میان منو تو رد و بدل شد عشقم شتری بود که خوابید دم در این بار درِ خانه‌ی تو جنگ جمل شد هر ماه کنار تو پر از مهر گذشت و یک عمر کنار دل تو ماه عسل شد ای تاجِ سرم دختر زیبای شمالی تو آمدی و نام سرم تاج محل شد @golchine_sher
صبح بخیر گفتن چه رسمِ شیرینی‌ست وقتی که هر روز بهانه‌ام می‌شود برای بوسیدنت @golchine_sher
گل می کند هر شاخه ای از انتظارت دلها شکوفا می شود در روزگارت روشن شود چشم زمین تا کهکشانها دنیا مُزین از قدوم مُشک بارت @golchine_sher
هر زمان بعد از دعا دستی کشیدی بر سرم مرغ آمین را کشاندی در هوای باورم با تو ام ای عشق! ای دریادل بی ادعا! با تو ام ای کوه! ای پشت و پناه آخرم! معجزات بی شماری از دعایت دیده‌ام تا دلم می‌سوخت، گل می‌ساخت از خاکسترم گفته بودی زندگی جنگ‌است اما بی گمان من نمیفهمم چه گفتی تا تویی همسنگرم لذت بوسیدنت پیش از سفر باعث شده قبل رفتن چند بار از زیر قرآن بگذرم هر کسی از قهرمان قصه‌اش می‌گفت و من بغض خود را گریه کردم بعد گفتم: مادرم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از سوز دل و اشک چــــرا لبریزی؟ روی سر مـن غصه فقط می ریزی در دامن تو حال بدم عادی نیست ای فصل پر از غم نکنــد پاییزی؟! @golchine_sher
نوازش کن نگاهم را مرا گر مست میخواهی بساط میکده  با گوشهٔ  چـشمی مهیـا کـن مرا محکم بغل کن مثل پیچک دور نیلوفر درونِِ  بازوانت  محشری مستانه بر پا کن @golchine_sher
بلوغ حادثه ای ژرف در نگاه تو بود و پشت پلک شب اعجاز صبحگاه تو بود سحر به قامت آئینه در سکوتی سبز همیشه محو تماشای روی ماه تو بود مرور کرده ام آیات عاشقی تو را چقدر عاقبت کار دلبخواه تو بود به اختیار زد آتش نگاه نافذ تو به جان هرزه گیاهی که سد راه تو بود شنیدم از نفس گرم مادرت ای مرد کسی که در همهٔ عمر تکیه‌گاه تو بود که در قنوت شهیدم به مرگ می خندید و عاشقانه شنیدم به مرگ می خندید @golchine_sher