هر چند، نامِ نیک، فراوان شنیدهایم
نامی به باشکوهی زینب، ندیدهایم
ارث از دلِ شجاع تو بردهست، یا علی!
نامش گره به نام تو خوردهست، یا علی!
پیوندِ عقل روشن و بیداریِ دل است
شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است
مستی، همان حقیقت مستورِ زینب است
آباد، خانهای که در آن نور زینب است
قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند
وقتی ﻋﻘﻴﻠة العرب، از عشق، دم زند
زینب به بند، بندگی یار میکند
گیراست زلفِ یار و گرفتار میکند
از چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنیست
نام حسین، از لب زینب، شنیدنیست...
#قاسم_صرافان
#حضرت_زینب_س_مدح
@golchine_sher
در زیباترین عاشقانه های جهان
همیشه قلب یک زن در میان است
زن،اگر نباشد پرنده ی شعر
در شاخه های دفتر هیچ شاعری پر نمی زند...
#مینا_آقازاده
@golchine_sher
هم عاشقِ ماهتابِ زیبا شده ایم
هم عاشقِ آفتابِ فردا شده ایم
گل بوسه ی خورشید به روی لب ماست
صبح آمده است و مثل گل وا شده ایم!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
چقدر ساده بههم ریختی روان مرا
بریده غصّۀ دلکندنت امان مرا
قبول کن که مخاطبپسند خواهد شد
به هر زبان بنویسند داستان مرا
گذشتی از من و شبهای خالی از غزلم
گرفته حسرت دستان تو جهان مرا
سریع پیر شدم، آنچنانکه آینه نیز
شکسته در دل خود صورت جوان مرا
به فکر معجزهای تازه بودم و ناگاه
خدا گرفت به دست تو امتحان مرا
نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل
بگیر خنجر و در دم بگیر جان مرا
تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد
بیا و تلختر از این مکن دهان مرا
چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو
بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا
تو نیم دیگر من نیستی، تمام منی
تمام کن غم و اندوه سالیان مرا
#امید_صباغ_نو
@golchine_sher
این روز های سرد و حزن انگیز در پاییز
برگ است می ریزد فقط یکریز در پاییز
پاییز خون می ریزد انگار از رگ هر برگ
از شاخه ها مرگ است حلق آویز در پاییز
امسال، سال نسل کشتن های انسانی است
خون می چکد، باز از کف چنگیز در پاییز
مردم درون خواب هم کابوس می بینند
از دست هرزه ، چشم های هیز در پاییز
امسال از هر شاخه ای باروت می ریزد
از شاخه های سبز زیتون نیز در پاییز
کودک کشی چیز عجیبی نیست این دوران
فصل غم است و زندگی ناچیز در پاییز
هر جا که چشمت می خورد خون ریخته انگار
که خاک اینجا هست حاصل خیز در پاییز
یک روز می آید که صبر غزه خواهد شد
از خشم و نفرت عاقبت لبریز در پاییز
یعنی بهار از راه می آید پس از چندین
تکرار بی رحمانه ی پاییز در پاییز
#حسین_سیدبر
#عضوکانال
#فلسطین
@golchine_sher
بیتو از خواب عدم دیده گشودن نتوان
بیتو بودن نتوان، با تو نبودن نتوان
#اقبال_لاهوری
@golchine_sher
ببین! تشییع گل در اصفهان پایان ندارد
عبور رودی از تابوت؟! این امکان ندارد
ببخشی سیصد و هفتاد گل را در خزانی
سخاوت تا به این اندازه را باران ندارد
گرفته زیر هر تابوت را یک شهر، مجنون
که لیلی تا به این حد عاشق حیران ندارد
از آن روزی که معنا شد بهاران در خیابان
گمانم اصفهان فصلی به جز آبان ندارد
سرازیرست اشک از جان کاشیهای مسجد
که جز بارانِ اشک این مأذنه، جانان ندارد
به جای گوی با سر عشقبازیهای چوگان...
که شوری مثل این در خاطرش میدان ندارد
به هم هِی شانهها تابوت میبخشند امروز
ترازوی سخاوت ظاهراً میزان ندارد
#حماسه_اصفهان
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
#عضوکانال
@golchine_sher
در زیر آسمان و در این بیکرانهها
روی زمین پهن و شلوغی خانهها
در لابلای مردم شهری که مرده اند
در هایوهوی خویش و سکوت رسانه ها
تنها نشستهام به امید نگاه تو
دل بستهام به ناله ی باد و ترانهها
جان دلم بگو به کجا کردهای سفر؟
لب باز کن بگو سخن از محرمانهها
گاهی بیا به خواب گدایت بیا که من
دل خوش نمودهام به شکوه اعانهها
میآیی و بهار به این باغ میرسد
سر میزند به خار دل ما جوانهها
یک روز میرسی ز تکاپوی جادهها
ای تک سوار قصهی عشق و زمانهها
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
#امام_زمان_ع
@golchine_sher
گاهی در وجودمان به قبرستانی محتاجیم
برای چیزهایی که درونمان میمیرند.
#محمود_درویش
@golchine_sher
طبع شعرم بویی از عشق و شهامت می دهد
شهر خوبم ( اصفهان ) بوی شهادت می دهد
(ماه آبان) (شهر سلمان) بویی از غم می دهد
با عُروج لاله ها بوی (مُحرم ) می دهد
( اصفهان ) نصف جهان شد از قدمهای شهید
چونکه (صدها) لاله ی پرپر به شهر ما رسید
آخرِ ( آبانِ سال شصت و یک) در اصفهان
می روند آلاله ها بر روی دست عاشقان
از پَر پروازشان آوازه ها بر لب گرفت
چونکه نام این حماسه ( رمز یا زینب ) گرفت
این شهادت ها دوباره شهر ما زیبنده کرد
یاد عاشورای سال شصت و یک را زنده کرد
یا رب این خیل شهیدان با حسین محشور کن
روحشان را بر سرِ خوان علی مَسرور کن
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#عضوکانال
#۲۵آبان_سال_۱۳۶۱_شمسی
#عملیات_محرم
#تشییع_۳۷۰شهید_دریکروز
#شهدای_مظلوم_اصفهان
@golchine_sher
خدا می خواست با رویای تو همگام تر باشم
و از پایان هر تقویم،خوش فرجام تر باشم
خدا کندوی لبهای تو را در خانه ام آورد
که از زنبورهای باغ، شیرین کام تر باشم
تو را مثل جزیره دوخت بر پیراهن موجم
که از پهنای اقیانوس ها" آرام" تر باشم
زبان چشمه ی ییلاق هایم- واضح و روشن-
به سمتم کوچ کن تا باز بی ابهام تر باشم
میان قارچ های سمّی و مشهور جایم نیست
همان بهتر که از هر غنچه ای گمنام تر باشم!
تنور خود پرستی ها عجب سوزانده نان ها را!
چه خوشبختم که می خواهم از این هم خام تر باشم !
من آن میخانه ی شادم که تعطیلی نخواهد داشت
خدا می خواست از هر شاعری " خیام" تر باشم!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
۲۵ آبان ۱۴۰۲
@golchine_sher