eitaa logo
گلچین شعر
14.6هزار دنبال‌کننده
875 عکس
305 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
شبی دوباره و ای کاش های تکراری فدای چشم قشنگت هنوز بیداری؟ بهار من نکند شرط بسته ای با خود تمام پنجره ها را ستاره بشماری؟ چقدر مانده به اتمام این شب تاریک چقدر مانده که دست از سکوت برداری؟ دوباره حرف بزن خوبِ من نمی خواهد که احترام سکوت مرا نگهداری تمام طول شب این بود فکرِ عاشق تو که مثل آن همه دیروز دوستش داری؟ تمام طول شب این بود حرف چشمانت که آی عاشقِ دیووانه با توام، آری همیشه با تو بهار و همیشه بی تو خزان حکایت من و تقویم های دیواری... @golchine_sher
عقل و دل روزی ز هم دلخور شدند هردو از احساس نفرت پر شدند دل به چشمان کسی,وابسته بود عقل از این بچه بازی خسته بود حرف حق با عقل بود اما چه سود پیش دل حقانیت مطرح نبود دل به فکر چشم مشکی فام بود عقل آگاه از خیال خام بود عقل با او منطقی رفتار کرد هرچه دل اصرار,عقل انکار کرد کشمکش ها بینشان شد بیشتر اختلافی بیشتر از پیشتر عاقبت عقل از سر عاشق پرید بعد از آن چشمان مشکی را ندید تا به خود امد بیابانگرد بود خنده بر لب از غم این درد بود @golchine_sher
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط همچو وحشی رفت جانم درهوایش حیف ، حیف خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط...   بافقی @golchine_sher
ای جان و تن من به فدایِ تو الهی یک بار بیانداز بر این خسته نگاهی برگرد ببین با جگر خلق چه کردی هر جا که روی پشت سرت لشکر آهی بس غنچه دهانی که سرِ حرف نداری لبخند بزن حدّاقل گاه به گاهی زلفت چو شب و چشم‌ دو دام و مژه‌ات تیر بنگر که‌ کمر بسته به قتلم چه سپاهی عاصی! مگرت فکر دگر نیست که‌ هر شب در فکر غزل گفتن از آن زلف سیاهی؟! @golchine_sher
اگر به دامنِ وصلِ تو دست ما نرسد کشیده‌ایم در آغوش آرزوی ترا ... لاهیجی @golchine_sher
یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس! شعری که سزاوار تو باشد نسرودم... @golchine_sher
درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت ای روزگار سیلیِ محکم تری بزن سامانی @golchine_sher
یک پنجره، گلدان فراموش شده یک خاطره، انسان فراموش شده در خانه، جماعتی پی معجزه‌ها بر طاقچه، قرآن فراموش شده @golchine_sher
من یقین دارم همین جا، در همین دنیا شبی آهِ این هر شب نخوابیدن بگیرد دامنت..! @golchine_sher
يكي از روزهای چهل‌ سالگی‌ات در ميان گير و دار زندگیِ ملال‌آورت لابه‌لای آلبوم عكس‌هايت عكس دختری مو بلند را پيدا می‌كنی زندگی برایِ چند لحظه متوقف می‌شود و قبض‌های برق و آب برايت بی‌اهميت تازه می‌فهمی بيست سالِ پيش چه بی‌رحمانه او را در هياهویِ زندگی جا گذاشته‌ای... @golchine_sher
از تیغِ بی ملاحظه‌ی آهِ ما بترس... ‏ @golchine_sher
آه من دیشب به تنگ آمد دوید از سینه ام! داشت می آمد بسوزاند تو را نگذاشتم... @golchine_sher