eitaa logo
گلچین شعر
14.9هزار دنبال‌کننده
916 عکس
310 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
برای شهید سید حسن نصرالله آمد نشست شانه‌اش انبوهی از بهار،آوازهای گمشده‌ام را پرنده شد آویخت،بغض تاشده‌ام رادرآسمان،بارید قطره قطره و دریا پرنده شد این سیب‌های سرخ که چونان شهاب و ماه ، درچشم‌های منتظرت بی‌قرارتر... لبنانِ باغ‌های جهان بال بال زد لبنانِ سیب‌های تماشا پرنده شد بارانِ آهن است و ستیغ سرود و خون،بارانِ آهن‌است و گلاویز زخم وآه بارانِ آهن است و در انبوهِ موج‌ها چشمانِ دلنوازِ صدف‌ها پرنده شد خورشید،مات و غمزده در آسمان چکید،مهتاب داغ دیده فرو ریخت،غوطه زد زیتون،وداع تلخ خودش را قبول کرد،آدم به دره‌ها زد و حوا پرنده شد باران گرفت و غربت شب‌های تلخ را،در لایه‌های روشنِ انبوه ماه ریخت در لایه‌های روشنِ انبوه ماه سوخت،چون سیب‌های قرمز«قانا» پرنده شد ای همچنان! صبور سحرگاه سوختن! بهتِ مدیترانه در آرام آب ها توفانِ منتشر شده در متنِ آسمان از خاک و خون،سرودی و دنیا پرنده شد @golchine_sher
حسنِ حدیث سرخ تو با خون خریدنی‌ست نصر قریب و "فتح مبین"ت شنیدنی‌ست الله پابه‌پای غمت آیه ریخته فردای صبح محشر "والفجر" دیدنی‌ست . . . @golchine_sher
رد می‌شویم از کوچه‌های شهر با حسرت وقتی که در هر گوشه‌ای پروانه می‌میرد یک گل کنار پنجره جان می‌دهد هر روز بلبل به شوق آسمان مستانه می‌میرد با آتش آهی که در هر سینه می‌سوزد دل در پی دلدار خود جانانه می‌میرد حتی برای یک نفس اینجا هوایی نیست یک حنجره با شانه‌ی مردانه می‌میرد در ازدحام هر خیابانی نشانی هست از ردپای عابری، بی‌خانه می‌میرد.. @golchine_sher
48.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*مقصدی دیگر* باید امشب را به روی ابر دستت سر کنم سردی این خانه را با گرمی‌ات محشر کنم وقت دلتنگی میان بازوان گرم‌ تو حالت لب‌های سرما خورده‌ را بهتر کنم تو بخوانی شعرهای رفته از یاد مرا چشم در چشمت بدوزم شعر را از بر کنم حس من از تو بگیرد شعله شعله آتش و حسّ تو در من بریزد خواب را باور کنم تا مسیر کوچه سمت عشق، بی‌اندازه است زیر باران راه را همراه تو کمتر کنم شعر گاهی حرف‌های مانده در کنج دل است بعد از این باید که ترک شعر هر دفتر کنم بعد تو حال دل گل‌های خانه خوب نیست می‌روم‌ گل‌ها‌ی زرد غنچه‌ی را پرپر کنم قامت تصویر را از چشم من بردار چون باید امشب چشم های خسته‌ام را تر کنم من که راهی جز تباهی در مسیرم نیست، پس می‌روم شاید هوای مقصدی دیگر کنم @golchine_sher
سید_حسن پرچمت در خون‌ و اشک چشم ها آبیاری می شود سید حسن اِرباً اِربائی تو اما رهبرت باز یاری می شود سید حسن روی فتح خیبر و قدسِ شریف پافشاری می شود سید حسن ضربِ شصت تو به صهیون پلید زخمِ کاری می شود سید حسن می شود آزاد از خون‌ تو قدس آری آری می شود سید حسن در فراقت ای علمدار رشید بی قراری می شود سید حسن @golchine_sher
سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟ خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟ نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره‌شدن طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟ طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟ طالع تیره ام از روز ازل روشن بود فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟ من که دریا دریا غرق کف دستم بود حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟ گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟ آمدم یک دم مهمان دل خود باشم ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا؟ @golchine_sher
آه آه آه نصــرالله...! ما در روزگار صلح جهانی زندگی‌ می‌کنیم؛ و -با عرض معذرت- تصمیم گرفته‌ایم سلاح‌های‌مان را زمین بگذاریم... (امضای سازمان ملل تضمین توافق ماست!) بــــرادرْ آمریـــکا و اسرائیل برای صلح پیش‌قدم شده‌اند. غزه و ضاحیه‌ی بیروت را شخم زده‌اند؛ بمب‌هـا یکـــی‌ یــــکی روی زمین کاشته می‌شوند و غنچه‌های گل‌ سرخ دسته‌ دسته در دامن عروس خاورمیانه می‌شکفند! دیر نیست که ما از نو مزه‌ی گلابی‌های باغ برجام را بچشیم. گلابی‌ها...! آه آه آه؛ «نصرالله» رفته است ولی نصرت الهی از میان نخواهد رفت! «زخمیم خنجر یمنی را بیاورید زنجیرهای سینه‌زنی را بیاورید». «بیروت» بوی باروت می‌دهد و ما همچنان در ترافیک تبلیغات «سرای ایرانی» گیر کرده‌ایم؛ فروشگاه‌های زنجیره‌ای زنجیر دست و پای کاسب‌ها هستند. می‌پرسم: جاودی کدام اکسیر ما را از «سه‌راهی شهادت» در طلاییه به هیاهوی سه‌راه افسریه کشانده است؟! همه جای ایران «سرای لوازم خانگی‌»ست؛ و تلویزیون برای «شهر فرش» فرش قرمز پهن کرده است! به کجا شکایت ببریم وقتی که خبر آنلاین فرارو و اقتصاد 24 همراه با اینترنشنال نگران حریم هوایی اسرائیل هستند؟! و دنیای اقتصاد لفظ «شهید» در دهانش نمی‌چرخد؟! ای لعنت به رسانه‌های منحطّ! جریان، قطع‌ شریان‌‌‌های اقتصادی اسراییل است؛ مرحبا به یمن که عرصه را بر صهیونیست‌ها در تنگه‌ی باب‌المندب تنگ کرده‌ است... «سوارانِ که‌اند اینان خدایا پشت دروازه؟! اُویسانند هر سو بر افق‌های قَرَن پیدا...». قرن جدید قرن ولایت اسلام است. ما وسط‌باز نیستیم؛ «أُمَّةً وَسَطًا» هستیم و عهد کرده‌ایم که دقیقاً و همیشه وسط میدان مبارزه باشیم. یکی به نعل و یکی به میخ -شبیه ترکیه- سیاست ما نیست؛ ما آمده‌ایم تا میخ آخر را به تابوت صهیونیست بزنیم... @golchine_sher
بگو کجا بروم من؟ به خانه‌ای که ندارم؟ چگونه سر بگُذارم به شانه‌ای که ندارم! کدام خاطره‌‌ات را بغل کنم که بیایی برای بودنم اینجا بهانه‌ای که ندارم من آن درخت کهنسال و خشک گوشه‌ی باغم که دلخوشم به بهار و جوانه‌ای که ندارم من آن پرنده ی غمگین، من آن مهاجر تنها چطور دل بسپارم به لانه‌ای که ندارم تو رفته‌ بودی و ای جان! رسیده بر لب من جان کجا پیِ تو بگردم نشانه‌ای که ندارم! @golchine_sher
باز تابستانه ی آن تن کبابــم کرده است تشنه ام، شهریور لبهات آبم کرده است من همان انگـــور بد مستم کـــه بوی موی تو در مشام این شب وحشی شرابم کرده است من همـــان مستم کـــه جای سیب آتش گاز زد عاصی ام آن گونه که شیطان جوابم کرده است شاعری بودم که شعر بی وضو هرگز نگفت لذت ِ لامذهب ِ تـــو لاکتابم کرده است شهرزاد قصــه ی من قصه گـــوی بهتری است لای لای این شب خوشبخت خوابم کرده است آه از ناز عرق بر گونــه های آتشین گفت: گل بودم ، هوای تو گلابم کرده است گفت: گل بودم ، فروپوشیده در گلبرگ هام این زمستان زاده اما بی حجابم کرده است خسته از این خاک شور و آب تلخ و باد سرخ گشته بین چار عنصـــر انتخابـــم کرده است گفتم: آدم برفی ام با چشم هایی از زغال آتش آغــوش تـــو آدم حسابم کرده است برف روی موی من مانده است گیرم سال هاست دست بازیگوش تابستــان خرابــــم کرده است @golchine_sher
ابر غیرت تا ببارد شانه های داد را سیل با خود می برد کاشانه ی بیداد را مرغ بی پر را قفس با آسمان فرقی نبود آه مسکین می گدازد خرمن صیاد را سقف صبر تو اگر کوتاه باشد باک نیست حق به حکمت می زند طغیانیِ شداد را نردبان ظلم کی بالا رود از بام حق میکَند از ریشه آخر بیخ ذی الاوتاد را دل به گنج و رنج این دنیا نبند ای جان دل چون مصیبت سر کشد پیمانه های شاد را گوش کن شاید که آرامم کنی با همدلی استخوان پرور مکن این زخم مادر زاد را زنده ماندن زیر بار منت دونان چه سود زود بر دارم بزن زحمت مده جلاد را نخل قامت می فرازد شاخه ی پروین من سر کجا خم کرده ام مأمور استبداد را آب در هاون مکوب و مشت بر سندان مزن از سکوت زخمی ات لبریز کن فریاد را @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
کانال رباعی و تک بیت ما @robaiiyat_takbait
هدایت شده از رباعی_تک بیت
درخت پیر تن من دوباره سبز می‌شود هرچه تبر زدی مرا زخم نشد جوانه شد  @robaiiyat_takbait