می بوسمت از پشت گوشی با لبانی سرد
می بوسمت سَر میروم از بی کسی، از درد
در خاطرات کوچه خواهد ماند مدت ها
دیوانه ی آشفته ای، یک شاعر ولگرد
آواره ی پس کوچه های شهر با هق هق
گاهی صدایت میکنم، لعنت به تو! برگرد
کابوس دنیای مرا دور از تو پر کرده
این روزها میترسم از هر مرد و هر نامرد
گم می شوم هرشب در آغوش خیال و بعد...
شب گریه و خواب آور و بی خوابی و سردرد
از تو برایِ من همین ها یادگاری ماند
کنج اتاقم نامه ای پاره، گلی هم زرد
میبوسمت از دور و تو میبوسیَش شاید...
می بوسمت از پشت گوشی با لبانی سرد
#طاهره_اباذری_هریس
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
چنان انگار حس قهر کردن را به من دادی
همانند گلی که رو گرفت از باغبان خویش
#میثم_رنجبر
#عضوکانال
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم ،
که راز زندگی و مرگ آدمی این بود...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
ای بیوفا
چه چارهکنم با جفای تو؟
تا کِی جفا کشم
به امیدِ وفای تو... ؟
#هلالی_جغتایی
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
درست روز نخستین ماه بهمن بود
رسید پیش من آن کس که نیمهی من بود
رسید پیش من و در دلم قرار گرفت
شبیه مهر که در آسمان روشن بود
نشسته بود کنارم، کسی چه میدانست
نفس نفس زدنم از سر شکفتن بود
که ماه بهمن.. و خورشید.. و دست یخزدهام..
اجاق بوسه و دستی که شال گردن بود...
به هر کجا که رسیدم پس از محبت او
کویر و کوه و بیابان نبود و گلشن بود
به چشمهای عزیزش قسم که یک عالم
اسیر جاذبهی چشمهای این زن بود
گذشت از من و چشمم ندید جایی را...
که لحظه لحظهی بی او، سرم به دامن بود
به قلب پارهی من مهلتی نداد، کسی_
که در تمام زمین، بهترین کس من بود
چه شد که رفت؟ نمیدانم!؛ و نفهمیدم_
چرا به جای رسیدن به فکر رفتن بود.
#فاطمه_سلیمان_پور
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
هنوز بدرود نگفتهای، دلم برایت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زمانی از من دور باشی
هر وقت که کاری نداری انجام دهی
تنها به من بیاندیش
من در رویای تو شعر خواهم گفت
شعری درباره چشمهایت
و دلتنگی!
#جبران_خلیل_جبران
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
بهار سبز فردا
چه زيبا بود فرياد من و تو
ميان كوچه ها و زير رگبار
صداي خشم بي اندازه مان بود
تمام حرف هاي روي ديوار
چه زيبا بود بند وحدت ما
كه با آن دست شب را بسته بوديم
به فكر پر زدن بوديم و رفتن
اگرچه مثل مرغي خسته بوديم
چه زيبا بود شب هايي كه لب ها
پر از بوي گل تكبير مي شد
شبي كه مشت هاي بسته ما
به تنهايي حريف تير مي شد
چه زيبا بود شب را خواب كردن
تمام برف ها را آب كردن
چه زيبا بود در تاريكي شب
نگاهي بر گل مهتاب كردن
چه زيبا بود و زيباتر از آنها
كه يك امروز زيبا را بسازيم
همه با ياد آنهايي كه رفتند
بهار سبز فردا را بسازيم
#افسانه_شعبان_نژاد
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
ز بیدردان علاج درد خود جستن به آن ماند
که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقربها
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
مانند کویر در پی بارانم
دور از تو در این بادیه سرگردانم
بلبل شده ام از غم هجرانت دوست
هر روز به شوق دیدنت می خوانم
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
به نام عشق، به پروردگار شور و غزل
پناه می برم از شر چشم های عسل
سپیده سر زد و در کودتای نافرجام
شکست خورده دلم چون همیشه، مستاصل
چقدر فاجعه بار است رفته ای و هنوز
میان عقل و دل من بپاست جنگ و جدل
پس از تو زندگی من نشد شبیه قدیم
که سخت خاطره هایت مرا گرفته بغل
هزار مرتبه کشتم تو را درون دلم
هزار مرتبه دل رفت سمت عکس العمل
برای این همه جنگ شبانه خواهم برد
شکایت از «تو و دل» را به سازمان ملل
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
ابرم وبر روی دوش آبشار افتاده ام
مثل شاعرهای احساسی به دار افتاده ام
من که با رویای چشمان تو شاعرتر شدم
بی هوا از مردم چشمت کنار افتاده ام
بیت بیت ازگوشه ی خودکارو دفتر ریختی
حال دربین غزل ها بیقرار افتاده ام
این همه طعم غزلهایی که مضمونش تویی
روز جمعه روی دست انتظار افتاده ام
آه از این شعرهایی که به یغما میرود
وای بی تو از طناب روزگار افتاده ام
کاش قدری مهربانتر بود چشمانت به من
آه میدانی که من چندین بهار افتاده ام؟!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان
مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
۱۹ بهمن ۱۴۰۱