شادیت از آن اغیار است و غمها سهم من
عدل تو بر دیگران باد و ستمها سهم من
لحن خود را میکنی زیبا به نزد ناکسان
از صدای زیر و بالای تو بم ها سهم من
در خیابان با رقیبان هم قدم گردیده ای
می شود تنها غبار آن قدم ها سهم من
بیشتر با بذله گویان شب نشینی میکنی
از کم وبیش تماشای تو کم ها سهم من
جاده ی کوی تو هموار است هر بیگانه را
در مسیر خانه ی تو پیچ و خم ها سهم من
شادمانی و وصال و دیدن تو سهم غیر
عشق بازی در فراقت با قلم ها سهم من
#سیدمجید_نبوی(سمن)
#عضوکانال
@golchine_sher
شاید برای آبرو هم گشته یوسف
روی لباس پاره اش سوزن بگیرد
#میثم_رنجبر
#عضوکانال
@meysamranjbar_channel
فارغ از هر گونه اما و اگر آورده ای
برکتِ اسلام را سمتِ بشر آورده ای
صبحِ بعثت فتح کردی قلهٔ توحید را
از خدایِ «لاشریکَ لَه» خبر آورده ای
گنجِ عالم را به تو دادند با پیغمبری
در دلِ غار حرا یک کوهِ زر آورده ای
نورِ «إقرأ بسم ِ ربکْ» باغ را آباد کرد
نوبرانه بر درختِ دین ثمر آورده ای
وحی نازل شد! رسالت های تو جریان گرفت
موجِ دریا را به خاکِ شعله ور آورده ای
جبرئیل از لطفِ دستت باز هم شد نونَوار
چون برایش با محبت بال و پر آورده ای
میشود با دستهایِ تو بساطِ کفر جمع
از برایِ مشرکان بارِ سفر آورده ای
میخورَد امشب تبر بر قامتِ لات و هُبل
خیرِ مطلق را برای اهلِ «شر» آورده ای
با شجاعت جاهلیت را سپردی دستِ گور
دختران را سمتِ آغوش پدر آورده ای
شرط بعثت بود تبلیغِ ولایت در غدیر
اینچنین نام علی(ع) را بیشتر آورده ای
بر درِ خیبر هراس افتاد چونکه با خودت
حیدرِ کرار را نه! شیرِ نر آورده ای
بی در و پیکر شد آری قلعه با دستِ علی(ع)
در میانِ معرکه شور و شرر آورده ای
در غدیرخم علی(ع) را جانشینَت کردی و
یک أمیرالمؤمنینِ معتبر آورده ای
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
مانده ام در حسرت بالا بلایی روز و شب
جان دهم از دوری دیر آشنایی روز و شب
هر سحر نام تو را با سوز دل سر داده ام
تا مگر بر تو رسد از من صدایی روز و شب
عاشقانه کو به کو شهر شما را گشته ام
تا بیابم شاید از تو رد پایی روز و شب
دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها
بی تو دارم با دل خود ماجرایی روز و شب
پیش رویم قاب عکسی از تو دارم ماه من
روز و شب با یاد تو دارم صفایی روز و شب
#سهیل_محمودی
@golchine_sher
آسمان این روزها سردر گمِ چشمان توست
تاب دلتنگی ندارد آسمان حیران توست
مثل ماه از حلقه ی چشمان شب بیرون بزن
ماه هم این روزها سردرگم ِچشمان توست
زندگی با خنده ی ماه تو معنا میشود
زندگی هم بر مدار عشق سرگردان توست
سایه ی مهر تو بر جان میکشاند آفتاب
طعم خوشبختی فقط درسایه ی مژگان توست
باغ دل وا میشود از گلشن گیسوی تو
هر گلابی،رنگ و بویش از گل گلدان توست
تا زمین گرد است شعر من به دستت میرسد
این غزل هم با ردیفِ تو بلاگردانِ توست
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
به دریا میزنم شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر اسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
من از روزی که دل بستم به چشمان تومی دیدم
که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر
به هر کس دل ببندم بعداز این خود نیز میدانم
به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر
من از اغاز در خاکم نمی از عشق می بینم
مرا می ساختند ای کاش از اب وگلی دیگر
طوافم لحظه دیدار چشمان توباطل شد
من اما هم چنان در فکر دور باطلی دیگر
به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم
مگر بیدار سازد غافلی را غافلی دیگر
#فاضل_نظری
@golchine_sher
طعم لبهای توشیرین است،ازجان بیشتر
ازعسل شیرین تراز عطربهاران بیشتر
زاغ چشمت می درخشد چون بلور شب چراغ
ازدُر وفیروزه ویاقوت ومرجان بیشتر
برق گیسویت ربوده رونق ازآیینه ها
ازبلورِ نافذِ قصرسلیمان بیشتر
تیغه ای بُّرنده داری برفرازچشم خود
ازدَم شمشیر وازچاقویِ بُرّان بیشتر
شهرۀ شهری به خوشنامی میان مرد وزن
هم زسوهان قم وغاووت کرمان بیشتر
گوهرلطف توتابیده است برسیمای شهر
ازعذار زهره ومریخ وکیهان بیشتر
گرده افشان می کنی دامان گلشن را به مهر
ازگلاب قمصر وازعطرکاشان بیشتر
چون شکفته می شود چشمت به سمت لاله زار
می فشانی عطرگل را،برگلستان بیشتر
#علی_اصغر_شکفته
#عضو_کانال
@golchine_sher
بر زبان جاری نشد شوری که در جان داشتم
ورنه با تو، گفتنیهای فراوان داشتم
بیتو از ناگفتنیهایی که در دل مانده بود
کوهِ دردی بودم و سر در گریبان داشتم
روزها، ابری که در هر سوی من گسترده بود
شب به یُمن ابرهای تیره، باران داشتم
سردمهری از نگاهت سخت باور میشود
من به چشمان تو چون خورشید، ایمان داشتم
دل به دریاها زدن، قدری جنون میخواست... آه
بیخود از فرزانهای من چشمِ توفان داشتم...
#مصطفی_محدثی_خراسانی
@golchine_sher
تحمل کردی از محبوب خود آنقدر دوری را
که از درد فراق آموختی درس صبوری را
دل تو دم به دم لبریز از شوق عبادت بود
چنان گمگشتهای که در دل شب دیده نوری را
تو مروارید عمّانی و از آب گلآلوده
گرفتی ماهی و انداختی بر نفس توری را
اگرچه اهل ورزش بودی و پروردهتن، اما
ندیده هیچکس از سمت تو آزار موری را
برای سختی کار جهادی اشتیاق تو
عوض میکرد بین جمع معنای جسوری را
شهادت سالهای سال تنها آرزویت بود
گرفتی عاقبت این یادگاری از عشوری را
دعای ساجده مهر اجابت خورده و دادند
از این صعبالعبور شبزده راه عبوری را
امین و ارمیا از اشتیاق دیدن بابا
به دل دارند شوق دیدن روز ظهوری را ...
#مجتبی_خرسندی
#عضو_کانال
#شهید_مصطفی_نوروزی
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
#برگزیده_ی_کنگره_ی_شعر_مروارید_عمان
@golchine_sher
من آن پاییز شیرازم که در خود قصه ها دارم
پر از بغضم، پر از سوزم ،پر از رازم، عزادارم
هوا سردست و اخبار زمین و آسمانها داغ
خبرها میرسد از اتفاقات مهیب باغ
گلوله برگها را یک به یک روی زمین انداخت
جهان بار بزرگی روی دوش "آرتین" انداخت
در ختان کهن را در حرم ناگاه سوزاندند
به نام "زندگی" ، هر غنچه را در راه سوزاندند
زیارتنامه میخواندند یا گرم دعا بودند...
میان رکعت اول... نمیدانم کجا بودند...؟؟
فقط میدانم آغوش خدا آن لحظه هاپر شد
تمام صحن از بال کبوترهای ما پرشد
صدای گریه ای آمد، صدای کودکی تنهاست
صدای گریه کودک صدای غرش دریاست
بهم می ریزد این دریا، به پا میخیزد آن طوفان
بساط شوم زاغان میشود درباغ ما ویران
حرم فردا شهادت میدهد این بغض سنگین را
شکستن را، دریدن را، غروب سرد خونین را
جهان حال غریبی دارد احوالش تماشایی است
ببین اینجا سر مفهوم آرامش چه دعوایی است
#عاطفه_خرمی
#شهدای_شاهچراغ
#برگزیده_ی_کنگره_ی_شعر_مروارید_عمان
@golchine_sher
عاشقان هم همه خوابند، در این موقع شب
بی گمان یک دل ویران شده از عشق فقط بیدار است!
#حامد_عسکری
@golchine_sher
روزگارم بد نیست.
تکه نانی دارم ،
خرده هوشی،
سر سوزن ذوقی...
#سهراب_سپهری
@golchine_sher