eitaa logo
گلچین شعر
14.7هزار دنبال‌کننده
923 عکس
313 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
شادیت از آن اغیار است و غمها سهم من عدل تو بر دیگران باد و ستمها سهم من لحن خود را میکنی زیبا به نزد ناکسان از صدای زیر و بالای تو بم ها سهم من در خیابان با رقیبان هم قدم گردیده ای می شود تنها غبار آن قدم ها سهم من بیشتر با بذله گویان شب نشینی میکنی از کم وبیش تماشای تو کم ها سهم من جاده ی کوی تو هموار است هر بیگانه را در مسیر خانه ی تو پیچ و خم ها سهم من شادمانی و وصال و دیدن تو سهم غیر عشق بازی در فراقت با قلم ها سهم من (سمن) @golchine_sher
شاید برای آبرو هم گشته یوسف روی لباس پاره اش سوزن بگیرد @meysamranjbar_channel
فارغ از هر گونه اما و اگر آورده ای برکتِ اسلام را سمتِ بشر آورده ای صبحِ بعثت فتح کردی قلهٔ توحید را از خدایِ «لاشریکَ لَه» خبر آورده ای گنجِ عالم را به تو دادند با پیغمبری در دلِ غار حرا یک کوهِ زر آورده ای نورِ «إقرأ بسم ِ ربکْ» باغ را آباد کرد نوبرانه بر درختِ دین ثمر آورده ای وحی نازل شد! رسالت های تو جریان گرفت موجِ دریا را به خاکِ شعله ور آورده ای جبرئیل از لطفِ دستت باز هم شد نونَوار چون برایش با محبت بال و پر آورده ای میشود با دستهایِ تو بساطِ کفر جمع از برایِ مشرکان بارِ سفر آورده ای میخورَد امشب تبر بر قامتِ لات و هُبل خیرِ مطلق را برای اهلِ «شر» آورده ای با شجاعت جاهلیت را سپردی دستِ گور دختران را سمتِ آغوش پدر آورده ای شرط بعثت بود تبلیغِ ولایت در غدیر اینچنین نام علی(ع) را بیشتر آورده ای بر درِ خیبر هراس افتاد چونکه با خودت حیدرِ کرار را نه! شیرِ نر آورده ای بی‌ در و پیکر شد آری قلعه با دستِ علی(ع) در میانِ معرکه شور و شرر آورده ای در غدیرخم علی(ع) را جانشینَت کردی و یک أمیرالمؤمنینِ معتبر آورده ای @golchine_sher
مانده ام در حسرت بالا بلایی روز و شب جان دهم از دوری دیر آشنایی روز و شب   هر سحر نام تو را با سوز دل سر داده ام تا مگر بر تو رسد از من صدایی روز و شب  عاشقانه کو به کو شهر شما را گشته ام تا بیابم شاید از تو رد پایی روز و شب دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها بی تو دارم با دل خود ماجرایی روز و شب پیش رویم قاب عکسی از تو دارم ماه من روز و شب با یاد تو دارم صفایی روز و شب @golchine_sher
آسمان این روزها سردر گمِ چشمان توست تاب دلتنگی ندارد آسمان حیران توست مثل ماه از حلقه ی چشمان شب بیرون بزن ماه هم این روزها سردرگم ِچشمان توست زندگی با خنده ی ماه تو معنا میشود زندگی هم بر مدار عشق سرگردان توست سایه ی مهر تو بر جان میکشاند آفتاب طعم خوشبختی فقط درسایه ی مژگان توست باغ دل وا میشود از گلشن گیسوی تو هر گلابی،رنگ و بویش از گل گلدان توست تا زمین گرد است شعر من به دستت میرسد این غزل هم با ردیفِ تو بلاگردانِ توست @golchine_sher
به دریا میزنم شاید به سوی ساحلی دیگر  مگر اسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر من از روزی که دل بستم به چشمان تومی دیدم که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر  به هر کس دل ببندم بعداز این خود نیز میدانم به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر من از اغاز در خاکم نمی از عشق می بینم مرا می ساختند ای کاش از اب وگلی دیگر  طوافم لحظه دیدار چشمان توباطل شد من اما هم چنان در فکر دور باطلی دیگر به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم  مگر بیدار سازد غافلی را غافلی دیگر @golchine_sher
  طعم لبهای توشیرین است،ازجان بیشتر ازعسل شیرین تراز عطربهاران بیشتر زاغ چشمت می درخشد چون بلور شب چراغ ازدُر وفیروزه  ویاقوت  ومرجان بیشتر برق گیسویت ربوده رونق ازآیینه ها ازبلورِ نافذِ  قصرسلیمان بیشتر تیغه ای بُّرنده داری برفرازچشم خود ازدَم شمشیر وازچاقویِ بُرّان بیشتر شهرۀ شهری به خوشنامی میان مرد وزن هم زسوهان قم  وغاووت کرمان بیشتر گوهرلطف توتابیده است برسیمای شهر ازعذار زهره  ومریخ  وکیهان بیشتر گرده افشان می کنی دامان گلشن را به مهر ازگلاب قمصر وازعطرکاشان بیشتر چون شکفته می شود چشمت به سمت لاله زار می فشانی عطرگل را،برگلستان بیشتر @golchine_sher
بر زبان جاری نشد شوری که در جان داشتم ورنه با تو، گفتنی‌های فراوان داشتم بی‌تو از ناگفتنی‌هایی که در دل مانده بود کوهِ دردی بودم و سر در گریبان داشتم روزها، ابری که در هر سوی من گسترده بود شب به یُمن ابرهای تیره، باران داشتم سردمهری از نگاهت سخت باور می‌شود من به چشمان تو چون خورشید، ایمان داشتم دل به دریاها زدن، قدری جنون می‌خواست... آه بی‌خود از فرزانه‌ای من چشمِ توفان داشتم... ‏ @golchine_sher
تحمل کردی از محبوب خود آن‌قدر دوری را که از درد فراق آموختی درس صبوری را دل تو دم به دم لب‌ریز از شوق عبادت بود چنان گم‌گشته‌ای که در دل شب دیده نوری را تو مروارید عمّانی و از آب گل‌آلوده گرفتی ماهی و انداختی بر نفس توری را اگرچه اهل ورزش بودی و پرورده‌تن، اما ندیده هیچ‌کس از سمت تو آزار موری را برای سختی کار جهادی اشتیاق تو عوض می‌کرد بین جمع معنای جسوری را شهادت سال‌های سال تنها آرزویت بود گرفتی عاقبت این یادگاری از عشوری را دعای ساجده مهر اجابت خورده و دادند از این صعب‌العبور شب‌زده راه عبوری را امین و ارمیا از اشتیاق دیدن بابا به دل دارند شوق دیدن روز ظهوری را ... @golchine_sher
من آن پاییز شیرازم که در خود قصه ها دارم پر از بغضم، پر از سوزم ،پر از رازم، عزادارم هوا سردست و اخبار زمین و آسمانها داغ خبرها می‌رسد از اتفاقات مهیب باغ گلوله برگها را یک به یک روی زمین انداخت جهان بار بزرگی روی دوش "آرتین" انداخت در ختان کهن را در حرم ناگاه سوزاندند به نام "زندگی" ، هر غنچه را در راه سوزاندند زیارتنامه می‌خواندند یا گرم دعا بودند... میان رکعت اول... نمی‌دانم کجا بودند...؟؟ فقط میدانم آغوش خدا آن لحظه هاپر شد تمام صحن از بال کبوترهای ما پرشد صدای گریه ای آمد، صدای کودکی تنهاست صدای گریه کودک صدای غرش دریاست بهم می ریزد این دریا، به پا می‌خیزد آن طوفان بساط شوم زاغان می‌شود درباغ ما ویران حرم فردا شهادت می‌دهد این بغض سنگین را شکستن را، دریدن را، غروب سرد خونین را جهان حال غریبی دارد احوالش تماشایی است ببین اینجا سر مفهوم آرامش چه دعوایی است @golchine_sher
عاشقان هم همه خوابند، در این موقع شب بی گمان یک دل ویران شده از عشق فقط بیدار است! @golchine_sher
روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی... @golchine_sher