eitaa logo
گلچین شعر
15.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
354 ویدیو
13 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۶ بهمن
۲۱ بهمن
۱۵ اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم پیشکشی ناقابل تقدیم به‌آستان مقدس و نورانی کریم اهل‌بیت در جواب حرمت‌شکنی خواننده بی‌شرف معلوم‌الحال آه! ای غریب‌مانده میان شناس‌ها شرمنده‌ی کرامت تو ناسپاس‌ها زیبایی از جوار تو عزّت گرفته است حُسن تو بوده آینه‌دار جناس‌ها آیینه‌ها خوش‌اند که هم‌صحبت تواند شادند از این‌که فرش تو باشند یاس‌ها از سفره‌ی تو سیر شده هر گرسنه‌ای از توست احترام همه آس‌وپاس‌ها دشنام را که پاسخ لبخند می‌دهی در حیرت از مرام تواند انعکاس‌ها ماه مدینه هستی و هرجا که می‌روی جمع تو می‌شوند تمام حواس‌ها قافیه‌ها ردیف شد و باز مدح تو سخت است، ای تو خاص‌تر از هرچه خاص‌ها می‌خواستم که غیر تو چیزی بخوانمت! درمانده شد زبان قلم از قیاس‌ها دشمن هنوز هم که هنوز است در دلش ای فاتح جمل ز تو دارد هراس‌ها تیشه به‌ریشه‌ی خودشان می‌زنند و بس وقتی درخت را بتکانند داس‌ها بالاتر از معاویه بودن نمی‌روند گیرم که جفت شیش بیارند تاس‌ها ای شیر از شکوه تو که کم نمی‌شود وقتی قسم به نام تو خوردند ساس‌ها @golchine_sher
۱۶ اسفند
۱۸ اسفند
۲۲ اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم تن ندارم چاره‌ای از خویش تا دارم نفس در تن که با هر«آرزوی تازه» می‌سازم قفس در تن اسیر آرزو...، در دام غفلت...، مانده‌ی راهم... چه‌غوغایی به‌پا کرده‌ست جولان هوس در تن به‌جنگ خویش باید بی‌خود از خود رفت، می‌دانم ولی این عُرضه را هرگز ندارد هیچ‌کس در تن اگر عریانی محض است شرط محرمیّت‌ها تعلّق‌های پوشیده چه می‌خواهند پس در تن؟ شکستی سهمگین در انتظار دیدنم مانده‌ست که می‌بینم به‌راه افتاده طوفان طبس در تن هلا ای کاش می‌آمد برون از خویش‌تن مردی به‌جنگ نفس برمی‌خاست با تیغ هرس در تن پیِ اصلاح خود برخیز و دنیا را عوض کن، هان! بساز از خویش افعالی که در آن‌هاست مصدر؛ «تن» @Mojtaba_khorsandi @golchine_sher
۲۷ اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم مست از شراب کوثر نهج‌البلاغه نیست هرکس که پای منبر نهج‌البلاغه نیست زیرا برای فهم کلام خدا، دری آسان‌گذرتر از در نهج‌البلاغه نیست وقتی که مرتضی و محمد برادرند قرآن چرا برادر نهج‌البلاغه نیست؟ زیبا نمی‌شود سخن هر خطیب که آراسته به زیور نهج‌البلاغه نیست راهی نمانده است برای صدف شدن در آن‌دلی که گوهر نهج‌البلاغه نیست در کارزار عدل صدایی رساتر از فریادهای حنجر نهج‌البلاغه نیست حق ماندنی‌تر است! که بعد از هزارسال زخمی به روی پیکر نهج‌البلاغه نیست «دون کلام خالق و فوق کلام خلق» این وصف جز به سردر نهج‌البلاغه نیست @golchine_sher
۲ فروردین
بسم الله الرحمن الرحیم عزادار است تا فردای محشر مسجد کوفه که مولا را نخواهد دید دیگر مسجد کوفه تمام مردم این شهر دل‌تنگ علی هستند ولی دل‌تنگ او چندین برابر مسجد کوفه دوباره بُغض می‌گیرد سر راه گلویش را دم تکرار هر «الله اکبر» مسجد کوفه به یاد دردد‌ل‌های علی با چاه نخلستان به زانوی غریبی می‌برد سر مسجد کوفه دلش خون است از خون به‌ناحق‌ ریخته برخاک چنان سجّاده و محراب و منبر، مسجد کوفه به‌غیر از آن شب آخر که مشتاق پریدن بود علی را دیده کِی با حال مضطر مسجد کوفه؟ علی در گوش او می‌گفت رازی را دم رفتن که روزی می‌شود دامان یک‌سر مسجد کوفه که روزی خطبه خواهد خواند با صوت علی یک‌زن سکوتی محض خواهد شد سراسر مسجد کوفه جواب قطره‌ای از خون اصغر هم نخواهد بود اگر در اشک حسرت شد شناور مسجد کوفه ولی می‌آید از نسل علی عین علی مردی که می‌بیند علی را بار دیگر مسجد کوفه به گوش جان می‌آید نغمه‌ی «مَولایَ یا مَولای» دوباره می‌شود روزی معطر مسجد کوفه دلم تنگ است، می‌خواهم کمی خلوت کنم پای؛ @Mojtaba_khorsandi @golchine_sher
۳ فروردین
بسم الله الرحمن الرحیم برای خاک، برای شرف، برای وطن برای خون شهیدی که ریخت پای وطن برای ترک، عرب، لر، بلوچ، گیلک، کرد برای آن همه جانی که شد فدای وطن برای «گریه‌ی هرروز مادران شهید» برای «حسرت بابا»ی بچه‌های وطن برای «فرّخی و عشقی و نسیمِ‌شمال» برای هرکه دلش می‌تپد برای وطن برای هرکه وطن را رها نکرد و نرفت که گردوخاک نگیرد پر قبای وطن برای جمله‌ی «حبُّ الوَطَن مِنَ الایمان» چه بیش‌ازاین بنویسیم در ثنای وطن؟ برای این که بدانیم اوج خوش‌بختی‌ست که می‌شود ریه‌هامان پر از هوای وطن برای رقص جنون در میان آتش‌وخون برای رد شدن از خویش در اِزای وطن برای این که اگر خسته شد، زمین نخورد که شانه‌ی تو و من‌ می‌شود عصای وطن برای شاهرگ زیر تیغ رفته‌ی ما اگر که خون بشود ضامن بقای وطن برای این‌که اگر تن‌به‌تن کفن بشویم مباد بر تن ما جامه‌ی عزای وطن. @Mojtaba_khorsandi @golchine_sher
۱۲ فروردین
۱۶ فروردین
بسم الله الرحمن الرحیم غزل‌مرثیه‌ای برای پیراهن همین‌که شد چراغ روشن این راه؛ «پیراهن» خدا یک‌سوره نازل کرد؛ بسم‌الله، پیراهن... طنین افکند از این‌سوره چندین‌آیه در هستی که یادآور شود شادی و غم را گاه پیراهن هم از راز نهان انبیا با خود خبرها داشت هم از اسرار پنهان خدا آگاه؛ پیراهن مرور تازه‌ای از خاطراتی کهنه‌ خواهد داشت اگر دیده‌ست عمق قصه را کوتاه پیراهن فرود آمد...، فرود آورد یک‌یک آیه‌هایش را برآورد از نهاد اهل عالم «آه...» پیراهن نخستین بار باب توبه شد بر قامت آدم که شد کار جهان را بانی اصلاح؛ پیراهن برای نوح کشتی‌بان، برای یونس آزادی شد آتش را گلستان بر خلیل‌الله؛ پیراهن سلیمان خاتمش را یافت، موسی نیل را رد کرد شفای دیده‌ی یعقوب شد در چاه؛ پیراهن لباس کعبه بر اندام بت زیبا نخواهد بود اگر افتاد دست مردم گمراه پیراهن هزار و چارصد سال است در عرش‌خدا هرشب بنا کرده هزاران روضه‌ی جان‌کاه پیراهن خبر از سرخی رازی نهان در سینه‌‌اش دارد اگر تا کربلا رفته‌ست با اکراه پیراهن به‌لطف زخم‌ها بوده که این پیراهن از اعجاز به تن کرده «هزار و نهصد و پنجاه پیراهن!» حنایی سرخ از خون خدا با خود به تن دارد که در روز قیامت می‌شود خون‌خواه پیراهن یقین دارم که در آخر سعادت‌مند خواهد شد که با موعود منجی می‌شود همراه پیراهن. @golchine_sher
۲۸ فروردین