eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
889 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که می گویی طبیب قلب های عاشقی کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش ... @golchine_sher
سوز تبِ فراقِ تو درمان‌پذیر نیست... @golchine_sher
چشمانت آخرین چیزیست که از میراثِ عشق باقی می‌ماند!!!! قبانی @golchine_sher
سری که در پی دیوار بی‌کسی می‌گشت نمـی‌شـود بـگـذاری بـه روی شـانـهٔ من @golchine_sher
به تو که میرسم؛ مکث میکنم.. انگار در زیبایی ات چیزی جا گذاشته ام مثلا در صدایت… آرامش، یا در چشم هایت… زندگی، یوشیج @golchine_sher
ای دل به خدا قسم، ضرر دارد عشق صد درد و هزار دردسر دارد عشق هشدار مرا از این رباعی بشنو از حادثه دور شو، خطر دارد عشق موسوی @golchine_sher
یک مکث، یک درنگ، جهانی که ایستاد ساعت جلو نرفت، زمانی که ایستاد یک صندلی که جیغ کشید و عقب نشست یک زن بلند شد، چمدانی که ایستاد یک مردِ بغض کرده به سختی نفس کشید- -با اضطراب، با نگرانی که ایستاد گفت: از مَ... من نَ... نباید جدا شوی! مردی فرونشست -زبانی که ایستاد- ناگفته ماند حرف نگاهی که اشک شد در خود فروشکست همانی که ایستاد زن رفته بود و سایه‌ی مردی معلق است در بهتِ کافه، در جریانی که ایستاد در انجمادِ یک شبِ برفی به خواب رفت دستی که سرد شد، ضربانی که ایستاد... نصری @golchine_sher
درخت، منتظرِ ساعتِ بهار شدن و غرقِ ثانیه‌های شکوفه‌بار شدن درخت، دست به جیب ایستاده آخرِ فصل کنار جاده، در اندیشه‌ی سوار شدن درخت منتظر چیست؟ گاریِ پاییز؟ و یا مسافرِ گردونه‌ی بهار شدن؟ و او شبیه به یک کارمندِ غمگین است درست لحظه‌ی از کار بر کنار شدن گرفته زیرِ بغل، برگه‌های باطله را به فکر ارّه شدن، سوختن، غبار شدن درخت، دید به خوابش که پنجره شده است ولی ملول شد از فکرِ پر غبار شدن و گفت پنجرگی... آه دوره‌ی سختی‌ست بدونِ پلک زدن، چشم انتظار شدن و دوست داشت که یک صندلی شود مثلاً به جای دار شدن، چوبه‌ی مزار شدن درخت، ارّه شد و سمت شهر راه افتاد فقط یکی دو قدم مانده تا بهار شدن ... ولی درخت ندانست، قسمتش این بود: برای یک زنِ آوازه‌خوان، سه‌تار شدن میرزایی @golchine_sher
بگذار که این باغ، درش گم شده باشد گل ‌های ترَش، برگ و برش، گم شده باشد  جز چشم به راهی، به چه دل خوش کند این باغ؟ گر قاصدک نامه برش گم شده باشد  باغ شب من کاش درش بسته بماند ای کاش کلید سحرش گم شده باشد بی اختر و ماه است دلم؛ مثل کسی که صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد شب تیره و تار است و بلادیده و خاموش انگار که قرص قمرش گم شده باشد چاهی ست همه ناله و دشتی ست همه گرگ خواب پدری که پسرش گم شده باشد آن روز تو را یافتم افتاده و تنها در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر! چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد @golchine_sher
ریخت بهم... مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم و ردیف "سر" اولاد علی ریخت بهم خواهری که قد و بالای برادرهایش همه ی دلخوشی اش بود، ولی ریخت بهم گذر نحس سه شعبه که به دریا افتاد ساحل چشم و دو ابروی یلی ریخت بهم نیزه ای آمد و پهلوی اذان گوی حرم وسط جلوه ی "خیر العملی" ریخت بهم زهر این حادثه آنقدر مذاقش تلخ است طعم شیرینی "احلی عسلی" ریخت بهم حنجری کوچک و "آنجا که عرب تیر انداخت" بار معنایی ضرب المثلی ریخت بهم بدنی ریخت بهم، پیروهنی ریخت بهم مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم... @golchine_sher
تنهایی ِمن بیا مهیّا باشیم تاراهی ِشهر ِپشت ِدریا باشیم "جایی که کسی دوست ندارد ما را" دیوانگی است اگر که آنجا باشیم! @golchine_sher
کاش آن‌کس که به تو حق قضاوت می‌داد به من سوخته دل فرصت صحبت می‌داد چه نیازی‌ست به خون‌خواهی دشمن وقتی به گنه‌کاری ما دوست شهادت می‌داد دل بریدی زِ من و عهد شکستی، آری عشق هر جا که نباید به تو جرأت می‌داد تا پر و بال بگیری و به جایی برسی چی کسی بیشتر از من به تو فرصت می‌داد؟ هر که از نام تو پرسید همین را گفتم گل سرخی که فقط بوی نجابت می‌داد @golchine_sher