نشست خستگیاش را تكاند روی درخت
شكسته پرهایش را نشاند روی درخت
پرنده از دل مجروح و جان رنجورش
چهها چهها كه برايم نخواند روی درخت
دم غروب كه شد با نسيم آوازش
پرندههای جهان را كشاند روی درخت
هوای لانهی خود كرد و بالهايش را
ز گرد و رنگ تعلق تكاند روی درخت
پرنده بود رها بود مثل ما كه نبود
پرندهتر شد و پر زد نماند روی درخت
#مبین_اردستانی
@golchine_sher
" دین عشق"
وقت کاشیکاری ام با بهترین تصویر شد!
مسجدی پیرم که با چشمان تو تعمیر شد
خنده ات جای اذان گلدسته ها را فتح کرد
بوسه ات سرمنشاء شیواترین تکبیر شد
ای خدای در سفر! یک لحظه جایی صبر کن!
قبله ام را جا به جا کردی، نمازم دیر شد!
راستی، شاید به جای مذهب رنگ و ریا
عشق؛ دین تازه ام، یک روز عالمگیر شد،
شاید اصلا جاده ی ابریشم گیسوی تو
زد ورق تاریخ را و باعث تغییر شد،
یا که حتی سال های دور در ده ها زبان
آیه آیه شعرهای دفترم تفسیر شد!
خواب می دیدم که آزادم میان میله ها!
صبح در آغوش تو این خواب هم تعبیر شد!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
نقش خون، طرح گل بود بر سنگ، بچهها یادتان مانده یا نه؟
با تبار گل لاله همرنگ، بچهها یادتان مانده یا نه؟
روزگاری علم بود بر دوش، روز و شبها قلم بود بر دوش
یارمان بود فرسنگفرسنگ، بچهها یادتان مانده یا نه؟
آنطرف جبهه بود و شط خون بوی باروت و دود و شط خون
اینطرف مادران با دلی تنگ، بچهها یادتان مانده یا نه؟
آنطرف گُرد نادیدهای بود سیزدهساله فهمیدهای بود
یار پیران صورت پرآزنگ، بچهها یادتان مانده یا نه؟
مردهای کفنپوش زخمی، نوجوانان خودجوش زخمی
یاس و داس و شب تار و نیزنگ، بچهها یادتان مانده یا نه؟
صوت تکبیر بود و شب رزم، غرش شیر بود و شب رزم
کاروان در مسیر شباهنگ، بچهها یادتان مانده یا نه؟
نغمهاش نام زهرا در آن بود، رمز «انّّا فتحنا» در آن بود
شروه میخواند مردی خوشآهنگ، بچهها یادتان مانده یا نه؟
شهرزاد شما آنچه گفته است نیست، افسانه حرفش درست است
آنچه امشب شنیدید از جنگ، بچهها یادتان مانده یا نه؟
#غلامعلی_مهدی_خوانی
#شهید_محمد_حسین_فهمیده
@golchine_sher
چه غریبانه شکسته ست دل ما قیصر!
آن دلی را که سپردی تو به دریا قیصر!
آن دلی را که پر از شور غزل می کردی
بی تو تنها شده ، تنها شده ، تنها قیصر!
غزل تلخ خداحافظی ات را ای کاش
می شد آن شب بسپاریش به فردا قیصر!
می شد ای کاش ولی مرگ تو را می خواند
با دو شاخه گل لبخند ... بفرما قیصر!
مثنوی بغض ، غزل بغض ، من و قافیه بغض
بعد تو شاعر بغضیم سراپا قیصر!
عشق دستور زبانی ست که می خواندیمش
در کلاس همه ی خاطره ها با قیصر
شاعری زیر لب این زمزمه را می خوانَد
این که می رفت دلم بود ... دلم یا قیصر!
#رضا_نیکوکار
@golchine_sher
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی
که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان
خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن
که از آب بقا جویند عمر جاودانی را
#شهریار
@golchine_sher
میان غصه هر روزه دو تا نان، بوق!
وَ ترس وُ رد شدنِ از خطوط با آن بوق!
دوباره فکر و خیالات جور واجورش
دوباره گیجشدن در شب خیابان، بوق!
چه کار میکنی آخر؟! تو ـ یک زن تنها ـ
- و این جماعت آدمنمای انسان بوق!
دوباره تب که کند کودک تو میبینی
هزار جور دعا، بیدوا و درمان بوق!
و باز آخر ماه و اجارهخانه و فُحش
و هرچه هم که بگویی که رحم! وجدان! بوق!
و خانوادهی چه؟! شوهری که تزریقی است
پدر که مرده و مادر که رفته زندان، بوق!
کشید روسریاش را عقب، جلوتر رفت
و فکر کرد به روز عذاب و ایمان، بوق!
و بعد برّه شد و رام شد و قربانی
به برق خنده یک گرگ پشت فرمان، بوق
#محمد_علی_مودب
@golchine_sher
صبح است و نوای بلبلی می آید
زان طرّه نسیمِ سنبلی می آید
همچون مژه در دیدهی ما جا دارد
خاری که از او بوی گُلی می آید
#سلیم_تهرانی
@golchine_sher
در نبودت دل من قبله ی حاجات نداشت
تو نبودی و لبم قصد مناجات نداشت
من که آرامشم از دیدن تو سر می رفت!!!
کاش آن دیده ی تو این همه آفات نداشت
من که تنها به گناه غم تو خون خوردم
من اسیر تو شدم اینکه مکافات نداشت!!!
منم آن گندم در دست تو هنگام هبوط
که به جز همسفری با تو مباهات نداشت
تو خودِ معجزه و قدرتِ خلقَت هستی
با وجود تو خدا حاجت اثبات نداشت
#علی_نیاکائی_لنگرودی
@golchine_sher
ای غُدّهی بدخیم شدیداً متلاشی
دنیا چه قشنگ است زمانی که نباشی*
اصل است فلسطین و فقط حاشیهای تو...
ما را نبُود حوصلهی شرحِ حواشی
ای غاصب یک مملکت! ای وصلهی ناجور!
ای قدرت پوشالی و ای دشمن ناشی
ما دست به ماشه! همه آمادهی شلیک...
«هشدار! که آرامش ما را نخراشی!»**
##
گر مرهم دردی نشدی آی مسلمان!
خوب است به این زخم نمک نیز نپاشی...
#فاطمه_معصومه_شریف
#هجویه #رژیم_غاصب_صهیونیستی
#مرگ_بر_اسرائیل
@golchine_sher