کاش آنکس که به تو حق قضاوت میداد
به من سوخته دل فرصت صحبت میداد
چه نیازیست به خونخواهی دشمن وقتی
به گنهکاری ما دوست شهادت میداد
دل بریدی زِ من و عهد شکستی، آری
عشق هر جا که نباید به تو جرأت میداد
تا پر و بال بگیری و به جایی برسی
چی کسی بیشتر از من به تو فرصت میداد؟
هر که از نام تو پرسید همین را گفتم
گل سرخی که فقط بوی نجابت میداد
#محمدحسنجمشیدی
@golchine_sher
من گرفتار و تو در بندِ رضایِ دِگَران
من زِ دردِ تو هلاک و تو دوایِ دگران
#هلالی_جغتایی
@golchine_sher
از خاک مرا برد و به افلاک رسانید
این است که من معتقدم عشق زمینی ست...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است...
#شهریار
@golchine_sher.
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو میاندیشم
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو میخواندم از لایتناهی
آوای تو میآردم از شوق به پرواز
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو به من میرسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم میجهد از جان
خوش میدهد از گرمی این شوق گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هر چه تو گویی و تو خواهی
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
گر ببینی ناکسان بالا نشینند صبر کن
روی دریا کف نشیند، قعر دریا گوهر است...
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
اگر نتوانم با تو قهوه بنوشم
قهوهخانهها به چه کار میآیند؟
اگر نتوانم بی هدف با تو پرسه بزنم
خیابانها به چه کار میآیند؟
اگر نتوانم بی هراس نامت را در گلو بگردانم
کلمات به چه کار میآیند؟
و اگر نتوانم فریاد بزنم «دوستت دارم»
دهانم به چه کار میآید؟
#سعاد_الصباح
@golchine_sher
جز وصالت آرزوهای زیادی داشتم
مثل صدها آرزوی دیگرم،
این هم نشد...
#مجید ترکابادی
@golchine_sher
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این هست و نیست،
کاش که زیر و زبر شود
#فاضل نظری
@golchine_sher
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش
میرود آب دیدهام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیدهام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیدهام که مپرس
#حافظ
@golchine_sher