eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
280 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
باید به بهشت می‌رسیدم باید ای مقصد هر چه آدم بی مقصد بر بال ملک سوار بودم انگار دل می‌برد این قطار تهران_ مشهد @golchine_sher
یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد بی گمان من می شوم بازنده و او می برد اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم مـاجرا را راحت از رفتار مـن بو می برد من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد  عـاقبت امـــا مــرا تقدیر از رو مــی برد یک نفر از خـواب بیدارم کند دارد کسی با خودش عشق مرا بازو به بازو می برد   @golchine_sher
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم امروز محتاج توام ؛ فردا نمی خواهم آشفته ام ... زیبایی ات باشد برای بعد من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم از گوشه ی محراب عمری دلبری جستم اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم می خندم و آیینه می گرید به حال من دیوانه ام ، هم صحبتی دیوانه می خواهم در را به رویم باز کن ! اندوه آوردم امشب برای گریه کردن شانه می خواهم ... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزی که عاشقانه های من تمام میشود دیگر نیستم اگر بر مزارم گذر کنی خواهی دید گل داده است شقایقی به رنگ تو! @golchine_sher
انتهای ابر را بی تو زیارت کرده ام من برای دیدنت خیلی سماجت کرده ام... تا بیایی سوختم از دوری ات اما بدان این زمین و آسمان را غرق لعنت کرده ام... می نویسم اسم تو بر ماسه های ساحلی با نوشتن از تو،من رفع کدورت کرده ام... بی تو بودن، زندگی با مردنم فرقی نداشت زنده ام بی تو، ولی گویی که رحلت کرده ام دادگاهی گشته ام در دادگاه چشم تو از خدا از دست چشمانت شکایت کرده ام... گرچه میدانم که راهم راه ترکستان رود... آنقدر نالیدم از چشمت قیامت کرده ام..... @golchine_sher
قدم بزن همه‌ی شهر را به پای خودت وَ گریه کن وسط کافه‌ها برای خودت تو خود علاجِ غم و درد بی‌شمار خودی برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت شبیه نوح، اگر هیچکس به دین تو نیست تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست بزن اگر که زدی تکیه بر عصای خودت بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن تویی که گم شده‌ای بین عکس‌های خودت... ‏ @golchine_sher
نیمی از جانِ مرا بردی، محبت داشتی نیمِ باقی‌مانده هم هر وقت فرصت داشتی بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی دستِ یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی خانه‌ای از جنسِ دلتنگی بنا کردم ولی چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی زخم خوردم،گاهی از ایشان و گاه از چشم تو با رقیبان بر سر جانم رقابت  داشتی ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته‌ست، کاش اندکی در مهربانی نیز همت داشتی ... @golchine_sher
وقتی نباشی زندگی تلخ است خیلی تلخ حتی اگر لب وا کند دنیا به تحسینم @golchine_sher
تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا آمدم خوش خط شود تکلیف شبها،آمدم نور یک فانوس باشم پیش پای روستا یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند پیکرم را بوسه می زد کدخدای روستا حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا کاش یک تابوت بودم کاش آن نجار پیر راهیم می کرد قبرستان به جای روستا قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کدخدا تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا @golchine_sher
او آمد و تاج و تخت از مُد افتاد غم ریخت به کام ظلم و ایران شد شاد فهمید جهان که با توکل به خدا با دیو همیشه می شود در افتاد @golchine_sher
به یُمن نام شما می شوم حریف ردیف غزل بگویمت ایندفعه با ردیف ردیف ردیف شعر علی جز علی نمی بینم علی علی شنوم از لب شریف ردیف در آن زمان که تو بودی میان آن مردم بگو چگونه شده این همه خلیفه ردیف؟! ردیف و قافیه و شعر، ابتر است اگر_ که شاعرت نکند لعن بر سقیفه ردیف قسم به جان پیمبر، قسم به ظهر غدیر خدا نموده به مدح شما صحیفه ردیف ردیف کن نجفم را به جان فاطمه ات شود زیارتم از لطف آن عفیفه ردیف... @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
گیرم به هر شیوه خطا رفته است تیرم اصلا شکستِ باورم را می پذیرم دیگر تمامش کن برو زیرا خودم هم از تو جدایش می کنم اینجا مسیرم دور از تو بودن بهتر از این است انگار تا با تو در آغوش ناکامی بمیرم طوفان شدی و ذهن باغم را چریدی ازدست تو ای عشق طوفانزا اسیرم یوسف زلیخا را به یک آهی جوان کرد اما تو کردی با همان یک آه پیرم ازپیش من رفتی منم باید بیایم دروازهٔ شهر شما را گِل بگیرم @golchine_sher
بی‌همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود ...! @golchine_sher
روزی که می رفتم به سمتش تازه فهمیدم صیاد هم در صید ماهی ها مقصر نیست! @golchine_sher
من! پادشاه مقتدر کشوری که نیست! دل بسته ام ، به همهمه ی لشکری که نیست!  در قلعه، بی خبر ز غم مردمان شهر سر گرم تاج سوخته ام، بر سری که نیست!  هر روز بر فراز یقین، مژده می دهم از احتمال آتیه ی بهتری که نیست!  بو برده است لشکر من، بس که گفته ام از فتنه های دشمن ویرانگری ، که نیست!  من! باورم شده ست که در من، فرشته ها، پیغام می برند ، به پیغمبری که نیست!  من! باورم شده ست ، که در من رسیده است، موسای من، به خدمت جادوگری که نیست!  باید ، برای اینهمه ناباوری که هست، روشن شود، دلایل این باوری که نیست!  هرچند ، از هراس هجومی که ممکن است، دربان گذاشتم به هوای دری که نیست  فهمیده ام ، که کار صدف های ابله است، تا پای جان محافظت از گوهری که نیست!! @golchine_sher
خورشید بیا که ماه خِفتَم کرده تاریکی آسمان خِرِفتم کرده با عشق بتاب و باز هُشیارم کن مدهوشی ماه در شِگفتم کرده! @golchine_sher
او که طرحی نو میان سیل غم انداخته یک جهان را مات خود کرده است یا دلباخته انقلابش انفجار نور بود و دشمنش بیشتر از هرکسی به مدح او پرداخته کوهِ پا برجاست ، زیر هجمه ی نمرودیان آنچه روح الله با خون شهیدان ساخته گفته اند و بارها تفسیر شد این شاهکار باز هم بکر است و بُعدش را کسی نشناخته در قطار انقلابیم و فرج در پیش رو هرکسی از این قطار افتاده بیرون، باخته @golchine_sher
از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند پوشانده‌اند صبح تو را ابرهای تار تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند @golchine_sher
گرفتم دستهایت را، همان دستی که شافی بود برایم؛ سهم من از زندگی ،دستِ تو کافی بود @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل خوش شده اند با سرابی دیگر رفتند فرو درون خوابی دیگر هیهات...اگر به خاک ایران برسد تا روز ظهور انقلابی دیگر @golchine_sher
باورت از بهمنی جاوید بال و پر گرفت ساغرِ نور از حضور ساقی کوثر گرفت جان به جانان می رسید و آن دو دستِ عاشقت یک به یک آلاله های سرخ را در بر گرفت ای پدر، ای پیر، ای آئینه ی بیداری ام هر شب مهتابی از چشم شمااختر گرفت ساحلِ جان از نگاهِ بیکرانت پر گهر موج ها در هم شکست و انقلابت سر گرفت کشتی مهرت به آن جایی که می باید رسید جانمان در پای عزم راسخت لنگر گرفت ای دلِ آرام، قلبِ مطمئنّت می تپد خاک گلگون از گل روی شما باور گرفت تا شود آزادگی سرلوحه ی آزادی ام عشق از پیراهنت صد لاله ی پر پر گرفت من به خال آن لب شیرین گرفتارم هنوز مقصدم از نقطه ی نورانی ات معبر گرفت.. @golchine_sher
باید شبی به قبله حاجات رو کنم تا از خدای خویش تو را آرزو کنم کارم رسیده است به جایی که روز و شب در عالم مجاز تو را جستجو کنم کندوی تازه منی و تا بنوشمت باید به نیش این همه زنبور خو کنم آنان که پیش ازین به مصاف تو رفته‌اند گفتند در طواف تو با خون وضو کنم چون کوزه‌گر سبو کند از کاسه سرم بگذار پیش از آن سر خود در سبو کنم چندان عجیب نیست که از رشک بشکند آن دم که با تو آینه را روبرو کنم دنیا به دل شکستگی‌ام حکم داده است باید برای او ورقی تازه رو کنم @golchine_sher