تو را به خاک ندادم ،به آسمان دادم
تو را به دست خداوند مهربان دادم
زمین که جای قشنگی برای گلها نیست
تو را به رسم امانت به آسمان دادم
دلیل بارش چشمان ابری ام مادر...!
همیشه لحظه باران تورا نشان دادم
پس از تو زنده نماندم،پس از تو هی مُردم
سر مزار تو هر روز سال جان دادم
چه پشت ابر چه پیدا،همیشه پر نور است
کسی که جای ستاره به کهکشان دادم
#عباس_جواهری_رفیع
#مادر
@golchine_sher
درمیان سایه ها تنهای تنها با خودش...
هی قدم زد زیر باران نیمه شبها با خودش
مثل طفل بی کس و کاری که بازی میکند
در میان بچه های کوچه اما با خودش
کنج کافه روی میزش باز فنجان ها دوتاست
درد را سر میکشد هر روز اینجا با خودش
هیچ کس هم صحبت تنهایی دریا نشد
موج مُرد و ابر رفت و ماند دریا باخودش...!!
.
رفته اما خانه هر لحظه مرورش میکند
برده حتی خاطر آیینه ها را با خودش!!
#عباس_جواهری_رفیع
@golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
انگار کمی مُردَّدی خواهم رفت
دلخسته از این همه بدی،خواهم رفت
بیخوابی امشبم گذشت اما شکر
یک روز به خوابی ابدی خواهم رفت...
#عباس_جواهری_رفیع
@robaiiyat_takbait
فکری به حال این دل چشم انتظار کن
تقویم سرد و یخ زده ام را بهار کن
دستی بزن به گیسویت آن را به هم بریز
این قوم متحد شده را تار و مار کن
"لا یمکن الفرار من العشق" پس بیا
خود را به این مصیبت شیرین دچار کن
آهوی شعر، نظم جهان را به هم بزن
این شیر دلسپرده ی خود را شکار کن
باشد،قبول! عشق تو را منفعت نداد
این بار را برای دل من قمار کن
ماه و ستاره چشم تو را دید میزنند
فکری به حال این همه شب زنده دار کن
#عباس_جواهری_رفیع
#عضوکانال
@golchine_sher
فکری به حال این دل چشم انتظار کن
تقویم سرد و یخ زده ام را بهار کن
دستی بزن به گیسویت آن را به هم بریز
این قوم متحد شده را تار و مار کن
"لا یمکن الفرار من العشق" پس بیا
خود را به این مصیبت شیرین دچار کن
آهوی شعر، نظم جهان را به هم بزن
این شیر دلسپرده ی خود را شکار کن
باشد،قبول! عشق تو را منفعت نداد
این بار را برای دل من قمار کن
ماه و ستاره چشم تو را دید میزنند
فکری به حال این همه شب زنده دار کن
#عباس_جواهری_رفیع
#عضوکانال
@golchine_sher
"طفل اشکم دم به دم رو سوی دامن میکند
دیده میداند که این کودک چه با من میکند"
آن قَدَر فریاد سر دادم صدایم خسته شد
ناله ام دارد لباس بغض بر تن میکند
روزگاری این تبرها شاخه هایم بوده اند
آنچه را که دوست با من کرد دشمن میکند؟؟!!
من برای تو گذشتم از همه دارایی ام
مثل سربازی که خود را وقف میهن میکند
تیره و تار است دنیایم ،ولی تنهایی ام
میرسد هر شب کنارم شمع روشن میکند...
این تویی؟!یا خش خش برگ است یا هوهوی باد؟
بر سر خاکم کسی انگار شیون میکند...!!
#عباس_جواهری_رفیع
#عضوکانال
@golchine_sher
علی آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را
ولی نامرد ها در خانه اش بستند دستش را
دهان صبر وا مانده است از صبر جوانمردی
که دیده روزگاری درب خیبر ناز شستش را
نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را ، اما
در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را
به اسم دین درِ آن خانه ای را میزنند آتش
که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را
از اسلامِ پس از احراقِ این خانه چه خواهد ماند؟!
تصور کن خرابه خانه ای بعد از نشستش را
اگر اسلام این باشد که این ها مدعی هستند
الهی که خدا ویران نماید پای بستش را
#عباس_جواهری_رفیع
#عضوکانال
#یا_علی_ع
@golchine_sher
و روی سنگ مزارم نوشته میشد کاش
که نوکرت شب جمعه کنار تو جان داد....
#عباس_جواهری_رفیع
#عضوکانال
@golchine_sher
درمیان سایه ها تنهای تنها با خودش...
هی قدم زد زیر باران نیمه شبها با خودش
مثل طفل بی کس و کاری که بازی میکند
در میان بچه های کوچه اما با خودش
کنج کافه روی میزش باز فنجان ها دوتاست
درد را سر میکشد هر روز اینجا با خودش
هیچ کس هم صحبت تنهایی دریا نشد
موج مُرد و ابر رفت و ماند دریا باخودش...!!
.
رفته اما خانه هر لحظه مرورش میکند
برده حتی خاطر آیینه ها را با خودش!!
#عباس_جواهری_رفیع
#عضوکانال
@golchine_sher
هر کس که نهادهست به این خانه قدم را
از خاطر خود برده همان ثانیه غم را
انگار که بر بال ملائک شده زائر
هر کس که گذر کرده خیابان ارم را
هر قدر حرم آمدم از یاد نبردم
آنبار که با مادر خود آمدهام را
آباد شد از پا قدم ابر، بیابان
بخشیده وجود از نظر لطف، عدم را
در آینه کاریِ حرم فلسفه این است
بسیار کنند از کَرَم این طائفه کم را
در جمع گدایانم و تفسیر نمودهست
با یک نظر لطف خود آیات کرم را
میخواست که وصفش کند اما نتوانست
شاعر خجل از کار خود انداخت قلم را
#عباس_جواهری_رفیع
#عضوکانال
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
@golchine_sher
به خاک پای امام مهربانی ها:
همین که میدهی در بارگاه قدسی ات راهم
به چشمم مینهم چون توتیا خاک حرم را ، هم
صراط المستقیم عالمی،غیر از تو راهی نیست
مسیرم هر کجا باشد به جز این خانه، گمراهم
نمک گیر است از بس آب سقاخانه ات، با شور
از اینجا میبَرد محض تبرک آب، دریا هم
چه اکسیری میان بارگاه خویش داری که
توسل میکنند اینجا مریضان هم، اطبا هم؟
مرامت کرده مبهوت خودش شیخ بهایی را
که داری اینچنین لطفی به زائر بین رویا هم
من آن اشکم که میریزد به دامان پر از مهرت
که از چشم خودم افتاده ام، از چشم دنیا هم
سراپا عذر تقصیرم، پناه آورده ام ای شاه
نگاهی میکنی بر این گدای بی سر و پا هم؟؟
کلاغی روسیاهم در سپیدیِ کبوترها
و دل گرمم به اینکه خوب و بد را میخری با هم
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii