eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
842 عکس
294 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
باران، غروب، ما، اتوبوسی که ممکن است باید مرا دوباره ببوسی که ممکن است این لحظه، لحظه، لحظه، اگر آخرین، اگر بس کن نزن دوباره نفوسی که ممکن است من قول می‌دهم که بیایم به خواب تو زیبا، در آن لباس عروسی که ممکن است دل‌نـازکـی و دل‌نـگـرانـم چـه می‌شـود من نیستم تو، شهر عبوسی که ممکن است ماشین گذشته از تو و هی دور می‌شود با سرعتی حدود صد و سی که ممکن است حالا تو در اتاق خودت گریه می‌کنی من پشت شیشهٔ اتوبوسی که ممکن است @golchine_sher
فضای خانه که از خنده‌های ما گرم است چه عاشقانه نفس می‌کشم!، هوا گرم است دوباره «دیده‌امت»، زُل بزن به چشمانی که از حرارتِ «من دیده‌ام ترا» گرم است بگو دومرتبه این را که: «دوستت دارم» دلم هنوز به این جمله‌ی شما گرم است بیا گناه کنیم عشق را... نترس خدا هزار مشغله دارد، سرِ خدا گرم است من و تو اهل بهشتیم اگرچه می‌گویند جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است به من نگاه کنی؛ شعرِ تازه می‌گویم که در نگاه تو بازارِ شعرها گرم است @golchine_sher
... و ای بهانه‌ی شیرین‌تر از شکرقندم به عشق پاک کسی جز تو دل نمی‌بندم به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست همین بس است که اینک تویی خداوندم همین بس است که هر لحظه‌ای که می‌گذرد گسستنی نشود با دل تو پیوندم مرا کمک کن از این پس که گام‌های زمین نمی‌برند و به مقصد نمی‌رسانندم همیشه شعر سرودم برای مردم شهر ولی نه! هیچ کدامش نشد خوشایندم تویی بهانه‌ی این شعر خوب باور کن که در سرودن این شعرها هنرمندم @golchine_sher
حال من خوب است اما خوب را معنا نکن انتظار دیدن محبوب را معنا نکن در دلم شور نگاهت حکمرانی می کند لای این دلشوره ها، آشوب را معنا نکن صبر من سرآمد و جانم به لب، اما بمان من صبوری می کنم، ایوب را معنا نکن اشک زانو می زند بر گونه های پنجره بغض سنگین منِ مغلوب را معنا نکن می روم از یاد، اما یاد تو در خاطرم عشق های خالص و مرغوب را معنا نکن ای به قربان دو چشمی که تو را گم کرده است یوسف گمگشته ی یعقوب را معنا نکن @golchine_sher
تو نیستی و این در و دیوار هیچ وقت... غیر از تو، من به هیچ کس انگار هیچ وقت... اینجا دلم برای تو هی شور می‌زند از خود مواظبت کن و نگذار هیچ وقت... اخبار گفت شهر شما امن و راحت است من باورم نمی‌شود اخبار هیچ وقت... حیفند روزهای جوانی نمی‌شوند این روزها دومرتبه تکرار، هیچ وقت من نیستم بیا و فراموش کن مرا کی بوده‌ام برات سزاوار؟ هیچ وقت! بگذار من شکسته شَوَم تو صبور باش جوری بمان همیشه که انگار هیچ وقت... @golchine_sher
همین دقیقه، همین ساعت..‌. آفتاب، درست کنار حوض، کمی سایه داشت روز نخست تو کنج باغچه، گل‌های سرخ می‌چیدی... پس از گذشتن یک سال، یادم است درست ببین چگونه برایت هنوز دلتنگ است کسی که بعد تو، یک لحظه از تو دست نشست چقدر نامه نوشتم... دلم پر است چقدر امید نیست به این شعرهای ساده‌ی سست دوباره نامه‌ی من... شهر بی‌وفا شده‌است چه خلوت است در این روزها اداره‌ی پست! @golchine_sher
همین دقیقه، همین ساعت..‌. آفتاب، درست کنار حوض، کمی سایه داشت روز نخست تو کنج باغچه، گل‌های سرخ می‌چیدی... پس از گذشتن یک سال، یادم است درست ببین چگونه برایت هنوز دلتنگ است کسی که بعد تو، یک لحظه از تو دست نشست چقدر نامه نوشتم... دلم پر است چقدر امید نیست به این شعرهای ساده‌ی سست دوباره نامه‌ی من... شهر بی‌وفا شده‌است چه خلوت است در این روزها اداره‌ی پست! @golchine_sher
من خسته‌ام، تو خسته‌ای آیا شبیه من؟ یک شاعر شکستهٔ تنها شبیه من حتی خودم شنیده‌ام از این کلاغ ها در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من امروز دل نبند به مردم که می‌شود این‌گونه روزگار تو "فردا" شبیه من ای هم قفس بخوان که ز سوز تو روشن است خواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من از لحن شعرهای تو معلوم می‌شود مانند مردم است، دلت یا شبیه من من زنده‌ام، به شایعه‌ها اعتنا نکن در شهر کاشته‌اند کسی را شبیه من @golchine_sher
دو ساعتی که به اندازه‌ ی دو سال گذشت تمام عمرِ من انگار در خیال گذشت  ببند پنجره ها را که کوچه ناامن است نسیم آمد و نشنید و بی‌ خیال گذشت درست روی همین صندلی تو را دیدم نگاه خیره ‌ی تو،لحظه ای که لال گذشت  چه ساعتی‌ است ببخشید؟… ساده بود اما چه‌ ها که از دل تو با همین سؤال گذشت گذشت و رفت و به تو فکر می‌کنم،تنها دو ساعتی که به اندازه ‌ی دو سال گذشت @golchine_sher
تا می ‌کشم خطوطِ تو را پاک می ‌شوی داری کمی فراتر از ادراک می ‌شوی هر لحظه از نگاهِ دلم می‌ چِکی ولی با دستمالِ کاغذی ‌ام پاک می ‌شوی این عابران که می ‌گذرند از خیال من مشکوک نیستند تو شکاک می ‌شوی تو زنده ‌ای هنوز برایم گمان نکن در گورِ خاطرات خوشم خاک می ‌شوی باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت وقتی که عاشقی چه خطرناک می‌شوی @golchine_sher
یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم با زبان لال خود حس میکنم این روزها هم نشین و هم کلام کور و کرها می شوم هیچ کس دیگر کنارم نیست، می ترسم از این این که دارم مثل مفقود الاثرها می شوم عاقبت یک روز با طرز عجیب و تازه ای می کُشم خود را و سر فصل خبرها می شوم! @golchine_sher
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود باید بگویم اسم دلم،دل نمی‌شود دیوانه ‌ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه‌ ی تو است که عاقل نمی‌شود تکلیف پای عابران چیست؟آیه ‌ای  از آسمان فاصله نازل نمی‌شود خط می‌ زنم غبار هوا را که بنگرم آیا کسی ز پنجره داخل نمی‌شود؟ می‌خواستم رها شوم از عاشقانه ‌ها دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود تا نیستی تمام غزل ‌ها معلّق اند  این شعر مدتی‌ است که کامل نمی‌شود @golchine_sher