دانی که پس از عمر چه مانَد باقی؟
مِهر است و محبت است
و باقی همه هیچ...!
#مولانا
@golchine_sher
هر صبح
یادم میرود چقدر دوری،
که چقدر دورم...
هر صبح
از اول دوستت دارم
#معصومه_صابر
@golchine_sher
آهنگ صدای تو پر از شور اذان است
جذّاب تر از "جاذبه ی ماه" بَنان است!
چشم تو نه یاقوت و عقیق و نه زمرّد
فیروزه ترین معدن الماس جهان است!
شیرینی لبخند تو خرمای جنوب است
دلچسب تر از بامیه های رمضان است!
گل بوسه ی تو قند تر از قند فریمان
یا نه... عسل خالص کوه سبلان است!
حلوای لبت باسلوق اصل مراغه ست
خوشمزه تر از نان کُماج همدان است!
با شهد لبت کم شد اگر رونق سوهان
از بخت بدِ حاج حسین و پسران است!
در وصف وجودت چه بگویم، چه نگویم؟
چشم و لب و قدّ تو چنین است و چنان است!
#فرهاد_شریفی
@golchine_sher
شب چنان گریه کنم بی تو
که همسایه به روز
دست من گیرد و
بیرون کشد از آب مرا..
#سعدی
@golchine_sher
سنی ندارد عاشقی کردن
فرقی ندارد کودکی، پیری
هروقت زانو را بغل کردی
یعنی تو هم با عشق درگیری
#علیرضا_آذر
@golchine_sher
به نفس های تو بند است مرا هر نفسی
سایه ات کم نشود از سرمان حضرت یار..
#محمود_احمدی
@golchine_sher
هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای...؟
من در میان جمع و دلم جای دیگرست...
#سعدی
@golchine_sher
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آنچنان مات که حتی مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی...
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
ساعت گريه رسيده است عبادت كافي ست
ذكر يا فاطمه عشق است رياضت كافي ست
هست در فاطميه رزق محرم پنهان
وقت آن است بگوئيم كه غربت كافي ست
روضه ي فاطميه واقعأ احياگر ماست
حرص جنت به دلم نيست كه هيئت كافي ست
غيرتي لطف بفرما كه براي گريه
يكي از اين همه انواع مصيبت كافي ست
ما خجالت زده ي صورت نيلي توايم
فكر ما را نكن اينقدر محبت كافي ست
زحمت اينقدر نكش حضرت ام الحسنين
يك نخ از چادر فضه به شفاعت كافي ست
روضه ات جاي خودش،مادري ات كشته مرا
محض مرگ من شرمنده خجالت كافي ست...
#محسن_صرامی
@golchine_sher
من آن ستاره ی نامرئی ام که دیده نشد
صدای گریه ی تنهایی اش شنیده نشد
من آن شهاب شرار آشنای شعله ورم
که جز برای زمین خوردن آفریده نشد
من آن فروغ فریبای آسمان گردم
که با تمام درخشندگی سپیده نشد
من آن نجابت درگیر در شبستانم
که تار وسوسه بر قامتش تنیده نشد
نجابتی که در آن لحظه های دست و ترنج
حریر عصمت پیراهنش دریده نشد
من از تبار همان شاعرم که سروِ قدش
به استجابت دریوزگی خمیده نشد
همان کبوتر بی اعتنا به مصلحتم
که با دسیسه ی صیاد هم خریده نشد
رفیق من! همه تقدیم مهربانی تو
اگرچه حجم غزل های من قصیده نشد
#محمد_سلمانی
@golchine_sher
نگاهت می کنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
چه خواهش ها در این خاموشیِ گویاست نشنیدی؟
تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد
بیا تا آنچه از دل می رسد بر دیده بنشانیم
زبان بازی به حرف و صوت معنی را زیان دارد
چو هم پرواز خورشیدی مکن از سوختن پروا
که جفت جان ما در باغ آتش آشیان دارد
الا ای آتشین پیکر! برآی از خاک و خاکستر
خوشا آن مرغ بالاپر که بال کهکشان دارد
زمان فرسود دیدم هرچه از عهد ازل دیدم
زهی این عشق عاشق کش که عهد بی زمان دارد
ببین داس بلا ای دل مشو زین داستان غافل
که دست غارت باغ است و قصد ارغوان دارد
درون ها شرحه شرحه است از دم و داغ جدایی ها
بیا از بانگ نی بشنو که شرحی خون فشان دارد
دهان سایه می بندند و باز از عشوه ی عشقت
خروش جان او آوازه در گوش جهان دارد
#هوشنگ_ابتهاج
@golchine_sher