eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
828 عکس
284 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنیم عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود ما به این دنیای فانی زود عادت می کنیم'! ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنیم!؟ کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی با همیم اما چرا احساس غربت می کنیم !؟ @golchine_sher
در نگاه من، بهارانی هنوز پاک تر از چشمه سارانی هنوز روشنایی بخشِ چشم آرزو خنده ی صبح بهارانی هنوز در مشام جان به دشتِ یادها بادِ صبح و بوی بارانی هنوز در تموزِ تشنه کامی های من برفِ پاکِ کوهسارانی هنوز در طلوعِ روشنِ صبحِ بهار عطرِ پاک جوکنارانی هنوز کشتزار آرزوهای مرا برقِ سوزانی و بارانی هنوز @golchine_sher
ایینه دلم ز چه زنگار غم گرفت تار امیدها همه پود الم گرفت گفتم مرا نیاز به نازش نمانده است فرصت طلب رسید و سخن مغتنم گرفت او را که با سخن به دلش ره نبرده ام از ره رسیده ای به سپاه درم گرفت اشک از غرور گرچه ز چشمان من نریخت هنگام رفتنش نگهم رنگ نم گرفت یک عمر گشتم از پی آن عمر جاودان گشت زمانه عمر مرا دم به دم گرفت نازم بدان نگاه که او با اشاره ای نام مرا ز دفتر هستی قلم گرفت من با که گویم این غم بسیار کو مرا در خیل کشتگان رخش دست کم گرفت برگرد ای امید ز کف رفته تا به کی هر شب فغان کنم که خدایا دلم گرفت در سینه ام نهال غمش نشاند عشق باری گرفت شاخ غم و خوب هم گرفت تا بگذرد ز کوه غم عشق او حمید دستی شکسته داشت به پای قلم گرفت @golchine_sher
شعرم به مدح حضرت زهرا رسیده است روی زمین به عالم بالا رسیده است باغ و بهار می چکد از بیت بیت من شعرم شکوفه وار به زهرا رسیده است آمد بهار خرّم و زهرا شکفت ماه خورشید گرم محض تماشا رسیده است میلاد دختر گل و ریحان و روشنی ست شعری شریف و شاد و شکوفا رسیده است نوروز آمده ست به تبریک فاطمه چون رودخانه ای که به دریا رسیده است هستی، نجات یافته ی حُسن خلق توست زیبایی و کمال به امضا رسیده است حُسنش رسیده است به فریاد زندگی خُلقش به داد مردم دنیا رسیده است وقتی که مادر پدری، پیر امتی شعرم به درک امّ ابیها رسیده است @golchine_sher
و من امروز برای همه ی کودکی هایم گریستم دستی مرا به کوچه های کودکی هایم هل می دهد تا مرا با لحظات شیرین کودکی ام تنها گذارد @golchine_sher
دلی کز عشق گردد گرم افسردن نمی‌داند..!! @golchine_sher
اندر آن روز که پرسش رود از هرچه گذشت کاش با ما سخن از حسرت ما نیز کنند @golchine_sher
ای دوست من هنوز بر آن عهد مانده‌ام هرجا که بوده نام تو خود را رسانده‌ام هم همنشین دشمن خویشم به مهر تو هم دوست را به قهر تو از خویش رانده‌ام وقتی عیار دوست و دشمن محبت است شادم که دوستدار تو را دوست خوانده‌ام پروانه‌های دور تو شمع‌اند بین خلق آتش گرفته‌ام که به آتش کشانده‌ام از هر "نظر" به "فضل" تو اقرار می‌کنم من این دو لفظ را به دو معنا نشانده‌ام! @golchine_sher
زهرا همانی است که تاج سر علیست زهرا نگین حلقه ی انگشتر علیست @golchine_sher
هم اینکه خنجر ِاخمت، بروی لیقه بیفتد دوات ِ جوهرِ هر خنده در مضیقه بیفتد به اخم و تخم تو عادت نموده ام که دمادم نگاهِ من به نگاهِ تو هــــــــــر دقیقه بیفتد! خمار میکندم ابر و بـــــــــاد ِگودی چشمت شبیه تیر ِخلاصی که بر شقیقه بیفتد خدا نخواست کمی از شراره های ِنگاهت به دستِ آدم ِبد اخم و بد سلیقه بیفتد چنان به اخم تو معتاد گشته ام که مبادا گزند ِآتشِ اخمت، از این عتیقه بیفتد! @golchine_sher
هرچند که او ، دو رو و رنگارنگ است هرچند که قلبِ نازُکش از سنگ است هر چند نمی خرد به چیزی ما را امّا چه کنم دلم برایش تنگ است @golchine_sher
هنوز بین من و تو سکوت قانون است سرِ گلایه ندارم، ولی دلم خون است اگرجنون همه حرف زندگی باشد همیشه در سرما زلف یار مضمون است به عطر زلف تو شاید نسیم آغشته‌ست که هر چه سرو در این باغُ بید مجنون است سری که شور ندارد به هیچ می‌ارزد دلی که داغ ندارد به عشق مدیون است دل من اینه توست، من خودت هستم! بیاکه وقت رسیدن به خویش اکنون است @golchine_sher
حقیقت همه‌ی شعرها تبسم توست چه عاشقانه‌ی نابی، عجب مضامینی @golchine_sher
یقین دارم کسی ظرفِ دعا را جابه جا کرده تو را من آرزو کردم، کسی دیگر تو را دارد... @golchine_sher
رشته های چادرش از نور بود غیر پاکی از وجودش دور بود عِلّت خَلق علی و مصطفی در حدیثِ قُدسی مشهور بود جانِ او مستِ ولای حیدرش... کوثر از ساقی خود مخمور بود شوق پیغمبر به وقت دیدنش شوق موسی در کنار طور بود در میان خانه عطرش جان فزا در میان کوچه ها مستور بود مادری از جنس نور آمد پدید عالم از این مادری مسرور بود فاطمه هرگز نمی خوانم بشر حور بود و حور بود و حور بود. @golchine_sher
هَمین وَفای توام بَس که گُفته‌ای به رَقیب که هیچکس به وَفـٰاداری ِ فلانی نیست @golchine_sher
دنیای ما تاریک بود زهرا چراغانیش کرد با ابر رحمت سر زد و از مهر بارانیش کرد خورشید عالم تاب را یا خلوت مهتاب را یا برکه بی آب را مادر گل افشانیش کرد آیات کوثر را نگر شادی حیدر را نگر دخت پیمبر را نگر مادر هم ارزانیش کرد او قصه این جنگ را دختر کشی یا ننگ را او چرخ این فرهنگ را بشکست و زندانیش کرد @golchine_sher
گاهی بلد باش بودن را کنارِ آن نفسی که بی تو می گیرد..!! @golchine_sher
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟ من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت با شانه شبی راهی زلفت شدم اما … من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت در محفل شعر آمدم و رفتم و … گفتند ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟ می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت @golchine_sher
حقیقت همه‌ی شعرها تبسم توست چه عاشقانه‌ی نابی، عجب مضامینی @golchine_sher
آنچه پنهان در میانِ سینه باشد عشق نیست عاشقان با رسم رسوایی به میدان می‌روند... @golchine_sher
گاهی اگر كه عشق تو را دستِ كم گرفت تقصيرِ توست، دستِ مـرا كم گرفته ای @golchine_sher
من چه سبزم امروز نکند اندوهی ،سر رسد اَز پسِ کوه @golchine_sher
به رسم عشق غزل در رسای فاطمه است غزل که هیچ دو عالم فدای فاطمه است به مدحش از دل و جان هم که مایه بگزارم نهایت سخنم ابتدای فاطمه است تمام زندگی اش جلوه ای خدای نماست کمال مدح خدا در ثنای فاطمه است هزار حاتم تایی طلوع یک جلوه ز بخشش و کرم دستهای فاطمه است کسی اگر که دلش تنگ شد برای بهشت نشانی اش درِ عصمت سرای فاطمه است به وقت رزم اگر ذولفقار افاقه نکرد سلاح اخر حیدر دعای فاطمه است ز بعدِ جنگ و جرات ، قوم میدانند دوای درد محمد صدای فاطمه است به لحن یا ابتایش دل از نبی میبرد نیاز کل مریضان شفای فاطمه است اگر که یک نظر از روی مرحمت خواهی نخست حب ولایت بهای فاطمه است کبوتر دل هرکس که جلد بام علی است مسیر پر زدنش در هوای فاطمه است غزل شدست دخیلش چرا که آخر کار شفاعت همه تحت لوای فاطمه است @golchine_sher
برای ماندنت جنگیدم اما آخرش حک شد سپاس از کوشش بیهوده ات : در لوح تقدیرم @golchine_sher
کدبانوی خانه بود مادر جانم بی عذر و بهانه بود مادر جانم دلتنگ دو دست پینه دارش هستم دستش پدرانه بود مادر جانم @golchine_sher
آشفته دلان را هوس خواب نباشد شوری که به دریاست به مرداب نباشد  هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد  در پیش قدت کیست که از پا ننشیند یا زلف تو را بیند و بیتاب نباشد  چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست نرگس شود افسرده چو در آب نباشد  گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد  @golchine_sher
تو جلوه ای از نور خدایی زهرا آئینهٔ ی عرش کبریایی زهرا در بین پیمبران و شاهانِ جهان تو پادشه روز جزایی زهرا @golchine_sher
هم گریه و شادمانی اش درهم بود هم محرم زندگی و هم مرهم بود او با همه ی نداشتن ها سرکرد مادر همه شب ظرف غذایش غم بود! @golchine_sher
از سفره همیشه لقمه کم بر می داشت از سینه ی ما چقدر غم بر می داشت از خاک چه عِطر در فضا می پیچید تا حضرت مادرم قدم بر می داشت @golchine_sher