مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثهای پیر میشود گاهی!
#مسعود_سپند
@golchine_sher
آنقدر مجذوب طلای پشت ویترینی
من را کنار دست های خود نمیبینی
فکر طلای زردی و از من نمی پرسی
رویت چرا زرد است و از فکر چه غمگینی
یک بغض سنگین در گلویم هست اما تو
با خنده میگویی عجب سرویس سنگینی
می ترسم از آینده این زندگی وقتی
چشمت به ویترین است و دائم نقشه می چینی
ای همسفر تا زرگری های تمام شهر
از توی این بازار تا بازار پایینی
یاد از زمانی کن که با این عشق می لرزید
در دست من فنجان چای و دست تو سینی
بیزارم از این شهر و بازار و خیابان ها
ای کاش با من لحظه ای در خانه بنشینی
#سیامک_نوری
@golchine_sher
بی چتر در این نم نم باران بغلم کن
سرد است هوای شب گیلان بغلم کن
آغوش تو دلبازتر از باغ بهشت است
ای وعده ی موعود به انسان بغلم کن
بین من و تو فاصله هرچند زیاد است
بی واسطه، در صورت امکان بغلم کن
ای بکر ترین واقعه در عالم هستی
با جاذبه ی تازه عروسان بغلم کن
ای آهوی برگشته به دامان طبیعت
با شیوه ی شیران و پلنگان بغلم کن
فرزند مسلمان شده ی مانی و مزدک
با روح اهورایی ایران بغلم کن
پاییزِ پر از خاطره ای وسوسه انگیز
مهر تو رسیده است به آبان بغلم کن
من کوچه ی بن بست دل از جاده بریده
تو، پنجره رو به خیابان بغلم کن
هی دور نزن دور خودت، عشق مجاز است
بی واهمه در گوشه ی میدان بغلم کن
معتاد نگاهت شدم و دست خودم نیست
عاشق شده ام از تو چه پنهان، بغلم کن...
#شهرام_رحیمی
@golchine_sher
باز باران باز چشمم خیس و بی تو گیج و منگ
باز سرگردان میان کوچه ی بن بست و تنگ
باز میخوانم تو را با ناله های آتشین
تا بدانی تلخ تر شد روزگارم از شرنگ
باز باران باز چتر خاطراتت بر سرم
باز عطرآگین شد از یادت ، هوایم بی درنگ
باز باران باز سر وا کرده زخم بی کسی
باز جای شانه ات سر می نهم بر روی سنگ
آه وقتی جای خالی تو را حس میکنم
بغض سنگینی دلم را میزند بی وقفه چنگ
بس کن ای باران نبار از حد گذشت اندوه من
زهر گشته بودنم، رنجورم و بی شوخ و شنگ
#معصومه_باقری
#عضو_کانال
@golchine_sher
عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
افتخار جبرئیل است این که بوده چند ماه
قصه گوی و همدم و گهواره جُنبان حسین
#کشّاف
#عضوکانال
@golchine_sher
لبخند خدا بود که بر روی تو افتاد
یک سلسله از عشق به گیسوی تو افتاد
نقش فلک و عرش،شب سوم شعبان
با دست هنرمند دو ابروی تو افتاد
از عشق نوشتیم و نوشتند به ناگاه
دیدیم که این عشق به پهلوی تو افتاد
بیتی ز غزل های خداوند به اعجاز
با خط ملک بر کف و بازوی تو افتاد
فرشی که ملائک به پر و بال سرشتند
زیر قدم و در گذر کوی تو افتاد
گفتیم حسین و شب جمعه به حرم رفت
آن دل که بر آن رایحه و بوی تو افتاد
#علی_الواریان
#عضوکانال
#یا_حسین
@golchine_sher
تا به آن گلگون قبا چون سایه همدوشیم ما
پیرهن در خون خود آلوده می پوشیم ما
پیش ما ای شمع لاف صحبت آرایی مزن
صد زبان داریم همچون شانه خاموشیم ما
بال قمری سرو را باشد حصار عافیت
یار در هر جا بغل بگشاید آغوشیم ما
از صفای سینه بی کینه گوهر می کنیم
چون صدف یک قطره آبی که می نوشیم ما
روزها چون سایه همراهیم هر جا می رویم
شب چو می گردد ز یاد او فراموشیم ما
در لباس شبروی کردست پنهان خویش را
داغ داغ از دست آن ماه سیه پوشیم ما
می پرستانیم از سودای فردا فارغیم
هر چه با ما می دهند امروز می نوشیم ما
پاس خاطر داری ای آئینه از ما یاد گیر
عیب های خلق می بینیم و می پوشیم ما
سیدا جز شکوه نبوَد پیشه ی بازار گیر
نیست توفیری به هر کاری که می کوشیم ما
#سیدای_نسفی
@golchine_sher
"مستاند همه، ساقی و ساغر که تو باشی
از سر نپرد مستی، در سر که تو باشی
در هیچ دلی هیچ غمی راه ندارد
دلدار و دلارام و دلاور که تو بای
تکرار اباالفضل اباالفضل اباالفضل
ذکری به من آموخته مادر، که تو باشی
از گرگ هراسی به دلی راه ندارد
بر یوسف این قوم، برادر که تو باشی
بینالحرمین امنترین جای جهان است
این سو که حسین و سوی دیگر که تو باشی"
#محمد_حسین_ملکیان
@golchine_sher
این محال است که آرام شود حالِ دلم
قلب من قبلِ تو درکی ز غم عشق نداشت...
#معصومه_بخشنده
@golchine_sher