دلتنگم و دلگیر، مگر ابر بهارم؟
کو چاره به جز اینکه در این گوشه ببارم؟
ای قایق توفانزده، ای دل! به چه امید
گفتی که تو را باز به دریا بسپارم؟
موجم که شنید از لب ساحل دم آخر:
برگرد، به غیر از تو کسی نیست کنارم
ابرم که بریدم دل از اعماق تهی تا
بر شانهات ای کوه کمی سر بگذارم
دلتنگم و دلگیر ولی چاره ندارم
جز اینکه تو را چون همگان دوست بدارم
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد؛
میپوشمش هنوز، تو بر تن چه میکنی؟
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنه ی کوه تحمل دارند
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
رویدادی بزرگ می خواهم
اتفاقی که بی خبر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
کفش های تو پشتِ در باشد...
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
نقش مهمی در این نمایشنامه ندارم
قرار است
او
در یک کافه کوچک
آن طرف میز بنشیند
و من
این طرف میز
نباشم
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
هرچهپیداکردمت ایدوست! پنهانتر شدی
هرچه پنهانکردمت ایعشق! پیداتر شدی
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
رویدادی بزرگ می خواهم
اتفاقی که بی خبر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
کفش های تو پشتِ در باشد...
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
گیرم ڪه عشق پیرهنے بود و ڪهنه شد؛
میپوشمش هنوز، تو بر تن چه میڪنی؟
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
من کشوری نبودهام ، ايجاد کن مرا!
در مرزِ من بيا ، برو ، آباد کن مرا
من مجمع الجزاير تنهايی و غمم
پهلو بگير پهلوی من ، شاد کن مرا
من را که ريشههای درختی شکستهام
قايق بساز از تنش ، آزاد کن مرا
بگذار با تو بگذرم از ساحل سکوت
دور از همه ، همه ، همه فرياد کن مرا
در جای جایِ خاکِ تنم ردِ پای توست
گاهی تو هم به نام وطن ياد کن مرا
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
من بی تو نیستم، تو بی من چه میکنی؟
بیصبح ای ستارهی روشن چه میکنی؟
شب را به خوابدیدن تو روز میکنم
با روزهای تلخ ندیدن چه میکنی؟
این شهر بی تو چند خیابان و خانه است
تو بین سنگ و آجر و آهن چه میکنی؟
گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد
میپوشمش هنوز، تو بر تن چه میکنی؟
من شعله شعله دیدهام ای آتش درون
با خوشه خوشه خوشهی خرمن چه میکنی!
پرسیدهای که با تو چه کردم هزار بار
یک بار هم بپرس تو با من چه میکنی؟!
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
باران و عشق حادثه ای آسمانی اند
باران گرفته است گمانم وزیده ای...
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
دیدار من و او، چه سرانجام قشنگی
همصحبتی شعله و باد، آتش و اسفند
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنهی کوه تحمل دارند
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
موج میداند ملال عاشق سرخورده را
زخم خنجرخورده، حال زخم خنجرخورده را
در امان کی بودهایم از عشق، وقتی بوی خون
باز، وحشی میکند باز کبوتر خورده را
مرگ از روز ازل با عاشقان همکاسه است
تا بلرزاند تنِ هر شام آخر خورده را
خون دلها خوردهام یک عمر و خواهم خورد باز
جام دیگر میدهندش جام دیگر خورده را
شعر شاید یک زن زیباست، من هم سایهاش
میکند مشغول خود، هرکس به من برخورده را
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
رویدادی بزرگ می خواهم
اتفاقی که بی خبر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
کفش های تو پشتِ در باشد...
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
دوست داشتنت
پیراهن من است
میپوشم و از یاد میبرم
که جهان جای غمگینیست.
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
«بهار پشت در است»
به گوشِ پنجره آرام
نسیم گفت و گذشت...
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
ﻗﻮﯼﺗﺮﯾﻦ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺟﻬﺎﻥ
ﭘﺴﺘﭽﯽﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ
ﭼﻪ ﺣﺠﻢ ﻋﻈﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺭﺍ
با ﺧﻮﺩ ﺣﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻗﻮﯼﺗﺮ ﺗﻮﯾﯽ
ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﮐﻠﻤﻪ ﮐﻤﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ!
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
دیدار من و او، چه سرانجام قشنگی
همصحبتی شعله و باد، آتش و اسفند...
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
هرچهپیداکردمت ایدوست! پنهانتر شدی
هرچه پنهانکردمت ایعشق! پیداتر شدی
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
در عشق،
باید درد دوری کشید
غمِ یار خورد
ترسِ رقیب داشت
و زیرِ بار این همه له شد
خوشهی دست نخوردهی انگور زیباست
اما مست نمیکند...
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
می بوسمت !!
چه فرق می کند ، پشت گوشی ...
یا پشت گوش !
پرنده
روی سیم هم ...
پرنده است !
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher