فریاد کن بگو که دل از دست داده ای
در عاشقی نشانِ رضایت سکوت نیست...!
#محمد_عبد_الحسینی
@golchine_sher
نشد یک لحظه از یادت جدا دل
زهی دل، آفرین دل، مرحبا دل
ز دستش یک دم آسایش ندارم
نمیدانم چه باید کرد با دل
هزاران بار منعش کردم از عشق
مگر برگشت از راه خطا دل!
به چشمانت مرا دل مبتلا کرد
فلاکت دل، مصیبت دل، بلا دل
از این دل داد من بستان خدایا
زدستش تا به کی گویم خدا دل
#ابوالقاسم_لاهوتی
@golchine_sher
.
قربان صداقت و صفای خودمان
ماییم و دل پاک و خدای خودمان
در شهر شما نمیشود عاشق شد
باید برویم روستای خودمان
#جلیل_صفربیگی
#عضوکانال
@golchine_sher
من گفتگوهای طولانیِ قبل خواب را دوست دارم
آنجایی که هر دومان خیره به سقف
سر یک جملهی ساده
اما دلچسب
روی شانه،
سمتِ هم بر می گردیم...
#رسول_ادهمی
@golchine_sher
با قلبِ تپنده ای به ما سر میزد
با طلعت ِخنده ای به ما سر میزد
از دامنِ کوه بامدادان خورشید
مانند پرنده ای به ما سر میزد!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
هر جا که تویی امن ترین نقطه ی دنیاست
جز خانه ی آغوش تو
دیگر حَرَمی نیست...
#علی_اکبر_فندرسکی
@golchine_sher
نسیم خوشخبر، از نورِچشم من چه خبر؟
همیشه در سفر، از بوی پیرهن چه خبر؟
تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری
از آن پری، گل قاصد، برای من چه خبر؟
نشسته در رهت ای صبح چشم شبزدهام
طلایهدار، زخورشید شبشکن چه خبر؟
بشارتی به من از کاروان بیار، ای عشق
همیشه رفتن و رفتن؟ ز آمدن چه خبر؟
به بوی عطر سر زلف او دلم خون شد
صبا کجاست؟ از آن نافهٔ خُتن چه خبر؟
#حسین_منزوی
@golchine_sher
رازداری کن و از من گِله در جمع مکن
باز بازیچه مشو، بارِ سفر جمع مکن
با حضور تو قرار است مرا زجر دهند
خویش را مایهی دلگرمی هر جمع مکن
به گناهی که نکردم، به کسی باج مده
آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن
ترسم آسیب ببیند بدنت، دورِ خودت
این همه هرزهی آلوده نظر جمع مکن
آخرین شاخهی تو، سهم عقابی چو من است
روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن
تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت
روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن...
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
با آنکه رفته ای و مرا بُرده ای زِ یاد
می خواهمت هنوز
و به جان دوست دارمت
#فروغ_فرخزاد
@golchine_sher
سینهام داغ تو را دارد و خاموشیهات
ای فدای تو و هر روز فراموشیهات
باد میآید و در کوچەی ما میپیچد
عطر گرم نفست، نغمەی چاووشیهات
ای لبت از هوس و وسوسه سرشارترین
بە لبانم برسان دارویِ بیهوشیهات
مست از خانە درآ، قوس و قزح بَر تن کُن
دل من میتپد از این همە خوش پوشیهات
مثل خون در رگ شعرم جریان داری و من
دفترم پر شدە از عطر غزل نوشیهات...
#نبی_احمدی
@golchine_sher