eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
842 عکس
293 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
درد فراق را به کدامین مطب برم؟ رفع غم حبیب به کار طبیب نیست @golchine_sher
مادربزرگ، عطر برنج شمال بود کم بود نان سفره‌اش اما حلال بود در دست‌های «ظرفِ گل‌سرخی‌اش» مدام یک قاچ سیب و چند پر پرتقال بود یادش بخیر آمدن از خانه‌ی عزیز_ بی پاکت نخودچی و کشمش، محال بود با او همیشه قصه و سوغاتی و غزل... با او -به قول ما نوه‌ها- عشق و حال بود شب‌ها به میهمانی او هرکه می‌رسید قسط و حقوق و دغدغه را بی‌خیال بود غیر از علی نبُرد به لب نام دیگری پیشش پدربزرگ، تمام و کمال بود مادربزرگ سوی خدای بزرگ رفت او مُرد؟ این همیشه برایم سوال بود «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق» او هست خواجه! شعر تو شاهد مثال بود @golchine_sher
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبانِ اشک‌های بی‌صدا گفتم حسین یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین... ماند هَل مِن ناصِرَت بی‌پاسخ اما بارها آمد از کرب‌وبلا لبیک تا گفتم حسین نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه می‌فهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین عاشقی گفت آن‌چه می‌خواهد دل تنگت بگو با دلی غم‌بار گفتم کربلا... گفتم حسین... @golchine_sher
شادمان گفتی از آن عاشق تنها چه‌خبر خبری نیست، بپرس از غم دنیا چه خبر؟! خاطرم هست رقیبان پر از کینه من همنشینان تو بودند، از آن‌ها چه خبر؟! همه لب‌تشنه، تو دریایی و من ماهی تُنگ از کنار آمدِگان با لب دریا چه‌خبر؟! زاهدی دست به گیسوی رهای تو رساند عاشقی گفت که از عالم بالا چه‌خبر؟! باز دیروز به من وعده فردا دادی آه پیمان‌شکن از وعده فردا چه خبر؟! @golchine_sher
فریب معرفت باغبان مخور ای گل اگر چه آب می دهد،گلاب می گیرد @golchine_sher
عشق تو را به من ؛ پدرم ارث داده است ای اشک روضه‌ات همه، سرمایه‌ام حسین @golchine_sher
تا باد پراکنده کُند دلبری‌ات را شل بسته‌ای عمداً گره روسری‌ات را! بسپار به سرمای زمستانیِ شعرم چشمان پر از شرجیِ شهریوری‌ات را می‌پوشی و از حس کبوتر پرم امشب آن پیرهن آبی نیلوفری‌ات را ایمان به سر زلفِ تو گمراهی محض است تغییر ده این شیوه‌ی پیغمبری‌ات را... @golchine_sher
بِکُش و بسوز و بگذر منگر به این که عاشق بجز این که مِهر ورزد گُنهی دگر ندارد @golchine_sher
روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه! نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه! این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار، پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه! باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا، به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه! شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار، دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه! جان من برخیِ " آن مرد " که در شط فرات، تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین، ای دمش گرم!! سرش رفت، ولی قولش نه @golchine_sher
صبح آغاز دوباره زندگیست وتو تنها دلیل زنده بودن من چشم باز میکنم به امیدی که دوباره با تو باشم واز ثانیه ثانیه باتو بودن لذت ببرم از پیاله مهرت نوشیده ودر سایه سار عشقت قد کشیده و خوشبختی را بغل بگیرم بوسه باران کنم زیر باران دست های پرمهرت را ما پل خواهیم زد از عشق قلب یکدیگر را و جاودانه خواهیم زیست عاشقانه های بی تکرار را @golchine_sher
دليل گريه و اين بغض بى بهانه منم آهاى موى پريشان بيا كه شانه منم اگر تو گاه به گاهى حماقتى كردى رئيس مكتب افكار احمقانه منم براى آنكه جدا مانده عاشقانه نخوان تكان دهنده ترين شعر عاشقانه منم براى من كه پرم از فراق قصه نگو اگر كتاب تو باشى كتابخانه منم رهايى تو كجا و غم رهايى من تو گير يك گِرهى و هزار شانه منم @golchine_sher
خار خندید و به گل گفت سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت ساعتی چند گذشت گل چه زیبا شده بود دست بی رحمی نزدیک آمد، گل سراسیمه ز وحشت افسرد لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صميمانه به او گفت سلام... "گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود، زندگی،عشق،اسارت،               همه بی معنا بود" @golchine_sher