هدایت شده از KHAMENEI.IR
13981119_35386_128k.mp3
7M
🎙بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش.
۱۳۹۸/۱۱/۱۹
☑️ @Khamenei_ir
May 11
هدایت شده از اسراء
4_5962990511953282054.mp3
13.05M
🔴🔴سخنرانی صریح و شجاعانه ی #حاج آقا پناهیان به مناسبت دهه فجر در مسجد چهارمردان قم
♦️حکم بنی صدر خائن چه بود ؟
♦️حکم کسی که نفوذی است و ارزش اموال مردم را یک سوم کم کرده چیست؟
♦️حکم کسی که عامدانه و آگاهانه درصدد ناراضی کردن جامعه است چیست ؟
♦️احکام طهارت و نجاست را همه می دانند #احکام مبارزه با طواغیت را در منبرها شرح دهید
#تفاوت کاپیتولاسیون و پالرمو و قراردادهای ننگین امروزی چیست؟
چرا #فقها ساکتند آیا #امام خمینی اشتباه کرد یا...
♦️این سخنرانی را حتما دانلود و فوروارد کنید به نکات بسیار حساس و دقیقی استاد پناهیان اشاره کردند
💟 @sorenae
هدایت شده از حیدری
5b1d67260038b77c98103334_-2249661565996635130.mp3
17.15M
🎙🎙🔊 #صوتی
💢 نشست تخصصی #شفافیت در #مجلس
با حضور : استاد #رائفیپور ، دکتر توکلی، دکتر سیاح و محمدرضا علیزاده
📅 ١٣ بهمن ٩٨ در تهران
@moje_roshangari👈
در کانال موج روشنگری به ما بپیوندید
هدایت شده از انصار حزب الله گرگان
💠اگر اصلح را انتخاب کردید، کاری اسلامی می کنید.
انتخابات یک محکی هم برای خودتان است که ببینید آیا می خواهید انتخاب اصلح بکنید برای خودتان، یا برای اسلام؟ اگر برای خودتان باشد، شیطانی است اگر اصلح را انتخاب کردید، کاری اسلامی می کنید.
#امام_خمینی
📚صحیفه نور، جلد ١٨، صفحه ١٩٧
هدایت شده از علیرضا پناهیان
🔴 گاهی در دفاع از حق، سوءتفاهیمبرانگیز سخن میگوییم
🔴 اکثر کسانی که دینگریزی دارند دچار سوءتفاهم هستند
🔴 تبلیغ دین، نیاز به انسانشناسی، جامعهشناسی و روانشناسیِ اجتماعی دارد
👈🏻 فریادهای فاطمیه بر سر جامعۀ دینی(ج۴)
🔰 امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ما اهلبیت، امیران سخن هستیم (نهجالبلاغه/خطبه ۲۳۳) حالا باید دید، ما-بهعنوان طلبه و مبلّغ دین- در این زمینه، چقدر به اهلبیت(ع) شباهت داریم؟
🔰 امروز یک طلبه، باید روشهای متقاعدکردن و تأثیرگذاری بر دیگران را یاد بگیرد، باید بتواند بهخوبی توئیت بزند، سرمقالههای مؤثر بنویسد و بیان قوی داشته باشد.
🔰 متأسفانه طلبهها عمدتاً ضعف بنیۀ تبلیغی دارند و حوزۀ علمیه، تبلیغ را آنطور که باید و شاید، جدی نگرفته است. هنوز هستند کسانی که میگویند: «اگر کسی نتوانست درس بخواند، سراغ منبر و تبلیغ برود!» درحالیکه برای یک تبلیغ خوب و مؤثر، معلومات فراوانی نیاز هست؛ خیلی بیشتر از آن معلوماتی که یک فقیه، برای فتوادادن نیاز دارد.
🔰 آنهایی که تصور میکنند امر تبلیغ، زیاد به سواد نیاز ندارد، اصلاً متوجه نیستند تبلیغ یعنی چه؟ بعضیها فکر میکنند اگر یک طلبه، همین درسهای رایج در حوزه را بخواند، برای تبلیغ دین کافی است، حداکثرش این است که یک مطالعهای هم بکند و چهار تا روایت هم اگر خوشَش آمد بردارد و بالای منبر بخواند و یکجوری دربارۀ آن صحبت کند. اینها اصلاً نمیفهمند تبلیغ به چه دانشهایی نیاز دارد.
🔰 تبلیغ نیاز به یک انسانشناسی، جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی عمیق و دقیق دارد. فکر نکنید دشمنان ما در تبلیغات، خیلی قوی هستند! پس چرا میتوانند بین ما شایعهپراکنی کنند؟ از بس که ما ضعیف هستیم، یعنی مشکل از ضعف خودمان است! ما نهتنها در بیان حق، ضعیف هستیم، بلکه در مقام دفاع از حق، سوءتفاهیمبرانگیز سخن میگوییم.
🔰 در جامعۀ ما، اکثر کسانی که دینگریزی دارند دچار سوءتفاهم هستند و یکی از عوامل این سوءتفاهم، بیان ضعیف ما طلبهها و مبلّغین در معرفی و تبیین دین است.
👤علیرضا پناهیان
🚩هیئت ثارالله قم - ۹۸.۱۱.۹
👈🏻 متن کامل + صوت:
📎 Panahian.ir/post/5947
@Panahian_ir
هدایت شده از رایحه سیب (طب ایرانی اسلامی)
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰سکانسی از فیلم سینمایی W2008 به کارگردانی الیور استون؛
.....
⁉️گفت: آخوندها چهکار به آمریکا و انگلیس دارند؟ گفتم: اشتباه گرفتهای، آنها با آخوندها کار دارند؟
🔹وقتی در قرارداد "تنباکو" خواستند ایران را مثل هند مستعمره خود کنند، یک آخوند به اسم "میرزای شیرازی" مقابل آنها ایستاد.
🔺اما بیکار ننشستند و برای استعمار ایران و تضعیف روحانیت، نفوذیهای خود را به اسم مشروطه به کار گرفتند ولی باز یک آخوند به اسم "شیخ فضلالله نوری" نگذاشت اهدافشان به سرانجام برسد.
🔹وقتی با رشوه به "احمدشاه" و کمک "وثوقالدوله" در قرارداد ۱۹۱۹م خواستند ایران را یکی از مایملک انگلیس کنند، باز یک آخوند به اسم "ملا علی کنی" مقابل آنها ایستاد.
🔺اما بیکار ننشستند و برای استعمار ایران و تضعیف روحانیت در کودتای ۱۲۹۹ش رضاشاه را به قدرت رساندند، اما باز یک آخوند به اسم "مدرس" مقابل او ایستاد و اجازه نداد هرکاری میخواهد بکند.
🔹وقتی میخواستند نفت ایران را برای سالها مجانا ببرند، یک آخوند به اسم "کاشانی" بود که مقابل آنها ایستاد.
🔺اما بیکار ننشستند و برای استعمار ایران و تضعیف قدرت روحانیت کودتای ۲۸ مرداد را انجام دادند و صدر و ذیل مملکت را در مشت خود گرفتند.
اما اینبار هم باز یک آخوند به اسم "سیدروحالله خمینی" مقابل آنها ایستاد و آنها را از این کشور بیرون کرد.
📌اما بازهم بیکار ننشستند و با نفوذ و تحریم و... هرچه تلاش کردند تا ایران یعنی مرکز قلب استراتژیک جهان را دوباره در اختیار بگیرند، باز یک آخوند به اسم "سیدعلی خامنهای" مقابل آنها ایستاده است.
💥اخبار حوزه و دانشگاه 💥
🇮🇷 eitaa.com/kh_fouri_howze
هدایت شده از 🌷 کانال سیره شهدا 🌷
بعضیا ذوق جالبی دارن!
ان شالله که محقق بشه...
╭─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─╯
هدایت شده از انصار حزب الله گرگان
به نام خدا
✍قبیله تحریف
◾️امروز رئیس جمهور در سخنرانی 22 بهمن در خلال رد برخی از دوگانه ها، ناگهان سخنانی را درباره سردار دلها حاج قاسم سلیمانی بیان نمود که تعجب همگان را برانگیخت و عده در جمعیت اعتراض خود را فریاد کردند، هر چند مانند همیشه اعتراض ها و فریادها توسط دولت و رئیس آن شنیده نشد، اما این سخن چه بود؟❌
◾️رئیس جمهور ادعا کرد حاج قاسم سلیمانی برای مذاکره میرفته و نه برای میدان مبارزه. و اینگونه نشان داد که حاج قاسم بیش از مبارزه به گفتگو و مذاکره علاقمند بوده اند.‼️
◾️ابتدا ایشان توضیح دهند که مگر تیم مذاکره دولت مردهاند که باید یک فرمانده نظامی هم در جبهه جنگ بجنگد و هم وظایف دیپلماسی و مذاکره را انجام دهد، یا اینکه بخاطر ترس از خطر و ضرر داشتن گلوله برای آنها (!!) باید دیگران کار آنها انجام دهند؟🔘
◾️گذشته از مطلب فوق که تنها سوالی در خصوص متن گفته آقای روحانی است، نکته اصلی اینجاست که بنظر میرسد نگاه آقای روحانی به مذاکره (در وضعیت خوشبینانه) دارای خبط و خطاست ، همانگونه که حرکت امام حسین علیه السلام را تحریف نمود، و همانگونه که به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله تهمت ناروا زد. گویا اینبار نوبت سردار بزرگ مقاومت است که آماج تهمتها قرار گیرد.🔘
◾️البته از این قبیله، از هاشمی رفسنجانی گرفته تا خاتمی و روحانی این تحریف ها کم دیده نشده، هاشمی رفسنجانی آنچنان تحریف ها و تهمتهایی را به خط، راه و شخصیت امام خمینی ره وارد نمود که رهبر معظم انقلاب یکسال سیاسی ترین سخنرانی خود در مرقد امام را به مقابله با این تحریفها اختصاص دادند.✔️
◾️البته امروز امام راحل نیز از تحریفات این قبیله در امان نمانده و از منظر روحانی همه اشکال امام ره به شاه و حکومت طاغوت، اعتراض به انتخابات شاه بوده!!!‼️
🎯پ. ن : قبیله تحریف نام با مسمایی است که میتوان بر این طیف وابسته ی غربگرا و غربگدا نهاد. و البته جریان انقلابی لازم است ضمن هوشیاری کامل و روشنگری برای مردم، پاسخ به هنگام و دقیق به شبهات و تهمتهای این قبیله ارائه نماید. 🌀
#حسين_امیدیان
هدایت شده از افق معرفت
🌻خاطره همسر شهید پورهنگ* (که خواهر شهید اصغر پاشاپور است) با سردار حاج قاسم سلیمانی
بچه ها کلافه بودند و مدام بهانه می گرفتند. یکی دو ساعتی می شد که برنامه شروع شده بود و سخنرانها یکی یکی می آمدند و سخنرانی می کردند. حوصله خودمان هم از شنیدن این همه حرف سر رفته بود. آنقدر پله های کنار سالن را بالا و پایین کرده بودم که کمر و زانوهایم شروع کرده بود به زُقزق. بعد از این هم نوبت نمایش فیلمی بود که اصلا مناسب بچه ها نبود و شک داشتم بچه ها بگذارند خودم هم تماشایش کنم. سخنرانی که تمام شد مجری دستپاچه رفت پشت میکروفن و خبر آمدن یک مهمان ویژه را اعلام کرد. آه از نهادم بلند شد که چطور باید یک سخنرانی طولانی دیگر را تحمل کنم. با خودم فکر کردم اگر من جای طراح برنامه بودم، حتما برنامه جذابتری برای این همه زن و بچه در نظر می گرفتم. مجری با صدای بلندتری گفت: برای سلامتی مهمان ویژه صلوات بلندی بفرستید تا...
انگار بقیه صدایش را نمی شنیدم. مردی که همیشه توی تلویزیون دیده بودمش و این همه معروف بود، آرام از کنارم رد شد و رفت روی سن. تنها محافظی هم که او را همراهی می کرد روی یکی از صندلی های ردیف اول جاخوش کرد. صدای صلوات بلند شد و همهمه مبهمی توی سالن پیچید. نگاهی به سرتاپایش انداختم. سادگی لباسی که پوشیده بود، ابهتش را بیشتر می کرد. حرفهایش را که شروع کرد حتی بچه ها ساکت شدند. گفت که تازه از سفر برگشته و حرف زیادی برای گفتن ندارد، اما اشتیاق جمعیت را که دید سر حرفش باز شد.
از جنایتهای داعش گفت و بلایی که هر روز سر آن همه آدم بی گناه می آورند و هیچکس هم کَکَش نمیگزد. با اینکه برای اولین بار نبود که این چیزها را می شنیدم اما با هرجمله ای که می گفت انگار قلبم به درد می آمد. وقتی از بچه کوچکی حرف میزد که جنازه سوخته و سرخ شده اش را برای پدر و مادرش فرستاده بودند، دلم می خواست بلند بلند گریه کنم. همه حرفها را زد که بگوید همسران ما و پدرهای بچه هایمان چه جهاد بزرگی کرده اند. سراپا گوش بودیم. راست می گفت اما همه اینها را او فرماندهی کرده بود و حالا بدون اینکه نامی از خودش ببرد از عظمت کار سربازانش می گفت.
حرفهایش تازه گل انداخته بود که یکی از دخترها دوید به طرف سن. محافظش برحسب وظیفه تکانی خورد و مانعش شد. اما او به یک باره داعش و جهاد و مقاومت را ول کرد و رو به محافظش جدی شد:
-به بچه های شهدا کاری نداشته باش.
توی دلم قند آب شد. دلم می خواست این رویش را هم ببینم. دخترک خنده ای کرد و خودش را رساند به تریبونی که او پشتش ایستاده بود و همانجا قایم شد. لحظه ای بعد دختر دیگری به سراغ دوستش آمد تا پیدایش کند. کتش را کشید و ساکساک بلندی گفت و خندهای کرد. انگار حرفی که می خواست را زده بود. دست دخترک را گرفت و همه بچه ها را صدا زد روی سن. به چشم برهم زدنی سیل بچه ها سرازیر شد و از سر و کولش بالا رفتند. مثل نگینی بینشان ایستاد و در میان خنده ها و شوخی هایشان یک عکس یادگاری با آنها گرفت.
🌻🌻🌻ادامه دارد
هدایت شده از افق معرفت
زنها ایستاده بودند و به بچه هایشان نگاه می کردند. یکی دست می انداخت گردنش و یکی در گوشش چیزی می گفت. نمی دانم چرا اما دلم می خواست من هم چند کلمه ای با او هم کلام بشوم. انگار همه دلشان می خواست که ریختند سرش. صدا به صدا نمی رسید. شک داشتم اینطوری حتی یکنفر هم بتواند حرفش را به گوش او برساند. رفتم پیش مجری و گفتم:
-نمیشه یه صندلی برای سردار بذارید و خانواده ها به نوبت باهاشون حرف بزنن؟
چشم هایش برقی زد و رفت کنارش و توی گوشش حرفی زد. مجری لحظه ای بعد پیشنهادم را توی میکروفن اعلام کرد و یکی یکی اسم خانواده های شهدا را روی برگهای نوشت. بعد به طرف من آمد و گفت:
-سردار گفته هرکس این پیشنهادِ خوب رو داده خودش اول بیاد.
هیجان زده شدم. نمی دانستم چطور باید حرفم را به او بزنم. اسمم را که خواندند رفتم و روی صندلیِ روبرویش نشستم. دل توی دلم نبود. سرش را بالا آورد و نگاهی به دخترهایم انداخت و دستی روی سرشان کشید. شروع کردم به گفتن. دستش روی کاغذ بود و آرام آرام می نوشت. از حال و روز و گرهی گفتم که به کارم افتاده بود. نمیدانم حرفهایم چطور آنقدر ساده و راحت از دهانم بیرون می آمد. شاید چون بین آن همه ولوله و سروصدا حواسش به من بود. شاید هم چون حس میکردم هرچه می گویم را حس می کند. این را از لرزش دستش روی کاغذ فهمیدم. قول داد که کمکم کند. توی صدایش نیرویی بود که وادارم میکرد حرفش را باور کنم. تشکر کردم و ته دلم برایش دعا کردم.
مدتی بود که توی رویای آن دیدار کوتاه و شیرین بودم که نامه ای از او به دستم رسید. شخصا دستور رسیدگی به کارم را داده بود. یک امضای بزرگ و قشنگ هم پای نامه بود که دلم را قرص م یکرد. حالا می فهمیدم که او فقط فاتح مرزها نیست. او با قلبها کار داشت.
*(اگر حال دارید لطفا کل مصاحبه ایشان را با خبرگذاری فارس در روز 23 بهمن بخوانید)
🌻🌻🌻
هدایت شده از افق معرفت
🌻آخرین دیدار سیدحسن نصرالله با ابومهدی مهندس
در آخرین دیدار من با او چند ماه قبل، چند ساعتی با هم نشستیم و دربارهی اوضاع عراق و ارزیابی اوضاع میدانی و نظامی و نحوهی تقویت بسیج مردمی به عنوان مدافعان واقعی مردم عراق حرف زدیم. او به خاطر روابط محکمی که بینمان بود به من میگفت کار داعش از نظر نظامی تمام است و فقط بعضی هستهها و لکههای امنیتیشان مانده که بر آنها هم غلبه خواهیم کرد انشاءالله.
ولی ترس من این است که جنگ با داعش تمام شود و من هنوز زنده باشم. به ریشش دست میکشید ومیگفت: تمام ریشها و موهای من سفید شده. من بعد از این همه عمر واقعا ترسم از این است که در بستر بمیرم. من از شما با اصرار میخواهم دعا کنی که خداوند شهادت نصیبم کند. طبعا ما هم به تقلید از مقام معظم رهبری که وقتی کسی از ایشان میخواهد برای شهادتش دعا کنند، ایشان دعا نمیکند زود شهید بشود، بلکه دعا میکند سرانجامش شهادت باشد و گاهی هم شوخی میکند و میگوید انشاءالله هشتاد سال دیگر، مهم این است که سرانجامت شهادت باشد. من هم به او گفتم من دعا نمیکنم خداوند شهادت تو را جلو بیاندازد، بلکه دعا میکنم سرانجامت شهادت باشد. شما هم برای ما و برادران دیگر دعا کن. این آخرین دیدار ما بود.
همچنین شناخت ما از ابومهدی این بود که انسانی بسیار مخلص، وفادار، متدین، مسئولیتپذیر و مجاهدی راستین بود. و سبحانالله که در او ویژگیهای مشترک بسیاری با حاج قاسم سلیمانی وجود داشت و همین هم یکی از دلایل رابطهی ویژهی میانشان بود.
🌻🌻🌻