eitaa logo
✅گلچین سیاسی و اجتماعی
2.3هزار دنبال‌کننده
34.8هزار عکس
24.2هزار ویدیو
89 فایل
اینجا جدیدترین اخبار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی رو بخونید پیوند کانال: http://eitaa.com/joinchat/3110141958Ccdcfc01422
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان4⃣ ❣ در چهارم خرداد ماه سال 1393 خبر دادند دو شهید گمنام قرار است در شهرستان درود تدفین شوند. من تنها دختر خانواده بودم شهری که قبلا در آن زندگی می کردیم درود بود در نیشابور پدرم حدود 23 سال بود که شهید شده بود اما برنگشته بود. من در فراق پدرم در سال گذشته خیلی بی تابی می کردم. چند روز قبل از اینکه شهدای گمنام را به درود بیاورند. خواب دیده بودم در یک حسینیه ی خیلی بزرگ تابوت دو شهید را گذاشته اند ❣ و یکی از تابوت هایی که رو به قبله بود را به من نشان داده و گفتند ایشان پدر شماست. در همان حال پیش خودم گفتم این که اسمی ندارد!؟ نزدیک تر که رفتم روی تابوت با خطی خوش نوشته شده بود ( شهید سید علی اکبر حسینی ) هنگامی که خبر آوردن دو شهید گمنام در روستا را شنیدم خیلی بی تاب بودم هرچه گفتم این شهید پدر من است کسی باور نمی کرد. و می گفتند نمی شود به یک خواب بسنده کرد. ❣ هنوز صحنه ای که روی تابوت نوشته شده بود علی اکبر را به یاد دارم و یقین داشتم که این شهید پدرم بود. 👌 از آن زمان هرگاه که به درود می آمدم ساعت ها برسر مزار این شهید گم نام اشک ریختم. چون به دلم برات شده بود که این شهید پدر من است... ❣ همه می گفتند خودت را اذیت میکنی میگفتم : این شهید هم گمنام است من به جای خانواده اش به دیدارش می آیم. در این یک سال با این شهید به اندازه ای خو گرفتم که به این باور رسیدم پدرم است. تا اینکه برای آزمایش به سراغ ما آمدند. ❣ حال و هوای عجیبی به همه ی ما دست داد تا جایی که هر روز منتظر خبری خوش بودیم. تا اینکه در دهه کرامت سال1394 با آمدن مسئولان و دادن خبر خوش که پدرم همان شهید گمنام بوده اشک شوق و فریاد خوشحالی در منزلمان به پا شد.. برایمان بسیار جالب و عجیب بود که یک شهید گمنام اینطور به روستای خودش برگردد و خبر بازگشت را نیز خودش بدهد. 🌷🍃 شهید_سید_علی_اکبر_حسینی راوی_دختر_شهید 🔷راویان فتح🔷