eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
29هزار ویدیو
162 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر جهت انتقاد یا پیشنهاد @golchintap1
مشاهده در ایتا
دانلود
@golchintap ⛳️پاداش خواندن زیارت عاشورا⛳️ بهترین توشه و ذخیره دنیا و آخرت،توسل به اهل بیت(ع) است. به ویژه سید الشهداء(ع). از میان زیارت‌ های آن جناب، “زیارت عاشورا” جایگاه و اهمیت ویژه ای دارد. درباره آثار و کرامات این زیارت مقدس که از سوی خدا وارد شده است، کتاب ها نوشته شده که به جهت اهمیت، پنج حکایت از میان هزاران حکایت برگزیده ایم که به طور خلاصه چنین اند: سخن عزراییل مرحوم شهید دستغیب(ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشوراآورده اند که خلاصه آن چنین است: یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟ فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا. نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت. @golchintap
🖤 در عالم 3 نفر به باب الحوائج معروف هستند : 1- حضرت موسی بن جعفر (ع) 2- حضرت ابوالفضل (ع ) 3 حضرت علی اصغر (ع ) که برای حوائج توصیه شده به این بزرگواران متوسل شوید. ختم ٤٠ مرتبه زيارت، شش ماهه ی دشت کربلا باب الحوائج: 🖤🌿آقا علی اصغر (ع) 🖤🌿 در روز عاشورا در کربلا علی اصغر شیرخوار بود و از تشنگی بی تاب شده بود حسین بن علی او را به میدان جنگ می‌ برد و او را بر دو دستان خود قرار می‌دهد و می‌ گوید: 🌿🖤🌿🖤🌿🖤🌿🖤 از یاران و فرزندانم، کسی جز این کودک نمانده‌ است. نمی‌ بینید که چگونه از تشنگی بی تاب است؟ اگر مرا رحم نمی‌ کنید حداقل به این کودک رحم کنید. متن زيارت نامه: 🖤✨السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَةَ بنَ كاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ .🖤✨ ترجمه: سلام بر عبد الله پسر حسین، کودک شیر خوار تیر خورده‌ی به زمین افتاده‌ی به خون غلتیده که خونش به آسمان بالا رفت و در آغوش پدرش به وسیله‌ی تیر ذبح شد. خداوند تیرانداز و پژمرده کننده‌اش «حرملة بن کاهل اسدی» را لعنت کند. و هدیه می نماييم بر جمال دلربای مهدی فاطمه عجل الله تعالی و محضر آقا علي اصغر عليه السلام هر كس با حاجت دل خود سلام و ارداتي داشته باشد به شش ماه ارباب بي كفن 💯 @karballa_ir 🔙 کانال کربلا
‍ امروز، حق مظلوم را می‌خورند، فردا، در عزایِ حسین سینه می‌زنند و برای مظلومیتش گریه می کنند! امروز، بانیِ فساد و فقر و فلاکت می‌شوند، فردا بانیِ سفره‌های محرم! امروز دل می‌شکنند، و تا سرحدِ جنون، بی‌انصافی می‌کنند، فردا با چه آب و تابی از حسین و انصاف و آزادگی‌اش می‌گویند و چشم و دل‌هایِ خسته و بیقرار را می‌گریانند. محرم که تمام شد؛ روز از نو، و بی انصافی‌هایشان از نو... قرار بود این حادثه، در یادها بماند تا مبادا ظلم و ستم، تکرار شود. قرار نبود این واقعه و روایتش، سفره‌ی پر رونقی باشد برایِ اهالیِ ریا و تزویر! قرار نبود، کارِ دنیایمان به اینجا بکشد! عده‌ای بگریند و عده‌ای بگریانند، عده‌ای بزنند و عده‌ای تماشا کنند، عده‌ای ببرند و عده‌ای بخورند، و لابلایِ این تکرارها، اوضاعمان هر ثانیه وخیم‌تر شود! ما راه را اشتباه رفته‌ایم، اگر به جایِ عزاداری، پیروی می‌کردیم؛ جیبِ ستمکاران هر روز پُر تر، و سفره‌ی قشرِ مظلوم، هر ثانیه خالی‌تر نمی‌شد! اگر به جای تظاهر و تعصب، عمل می‌کردیم؛ سایه‌ی بی عدالتی، انقدر گسترده نمی‌شد. حسین، برایِ روشنگری رفته بود، نه برایِ اعلامِ مظلومیت! افسوس... ما مدت‌هاست که اصلِ مطلب را باخته‌ایم... کاش، در این روزها؛ کمی انسانیت را فریاد می‌زدیم... کاش کمی شعورِ حسینی داشتیم... @golchintap
✅شخصی است به نام نَصر بن اَبی نِیْزَر؛ شاید کسی اسم این شخص را نشنیده باشد. او از یاران الحسین علیه السلام است. همه شما اسم نجاشی را شنیده اید. نجاشی کسی بود که در حبشه، مهاجران را پذیرفت. او پسری به اسم ابونیزر نجاشی داشت؛ فرزندش را خدمت صلی الله علیه وآله فرستاد و به او گفت: تو باید در خدمت او باشی؛ او بر حق است. بکوش از او بیاموزی و در خدمت او باشی. ابونیزر خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله آمد و بعد در خدمت امیرالمومنین علیه السلام. پشت بقیع فعلی، یک منطقه ای بود که به آن بُقِیْبَق می گفتند. آن جا، باغ بزرگی بود و ابونیزر، در این کار می کرد. حالا این نکته را ببینید که حادثه از کجا شروع شد و به کجا وصل شد. ابونیزر گفت: داشتم در مزرعه ام کار می کردم که دیدم کسی از دور پیدا شد. نزدیک که شد، دیدم مولایم علیه السلام است. نزدیکش که شدم، گفت: ابونیزر! خیلی گرسنه ام؛ غذایی داری؟ گفت: به شدت شرمنده شدم. یک کمی کدو بود. این کدو را در پیه شتر پخته بودم. قسمتی از آن را استفاده کرده بودم و یک تکه دیگرش مانده بود که می خواستم آن را دور بریزم. گفتم نه چیزی در خور ندارم. گفت هر چه هست باشد. رفتم و با شرمندگی آن مقدار غذا را آوردم. حضرت نشست و چند لقمه خورد. رسم مولا این بود که سه لقمه می خورد. سه لقمه خورد؛ وقتی بلند شد، گفت: این غذا، حقی بر من ایجاد کرد و باید حق غذایی را که شما به من دادید، ادا کنم و بعد کلنگ را برداشت و در قناتی که آن جا بود، شروع به کار کرد. هی کلنگ می زد و بعد از یک ساعت می آمد بالا. می گوید: دیدم تمام لباس هایش خاک آلود و خیس عرق است. امیرالمومنین علیه السلام ایستاد بالا و یک نفسی تازه کرد و مجدداً رفت پایین و باز شروع کرد به کلنگ زدن و ناگهان مثل گردن شتر - این تعبیری است که ابونیزر می کند - آب شروع به جوشش کرد. حضرت بالا آمد و خدا را سپاس گفت و دو رکعت نماز خواند و بعد فرمود: ابونیزر! این، مال شماست. این منطقه، معروف شد به منطقه ابونیزر و هنوز هم آن منطقه را ابونیزر می گویند. آن چشمه را هم ابونیزر می گویند. بحث این جاست که اگر ما بودیم و این چشمه را ما حفر می کردیم و پیدا می کردیم، معلوم بود که باید نام ما بر آن می بود. آقا همین که می آید بیرون، اسم ابونیزر را بر روی آن می گذارد و همان جا هم می گوید: این چشمه برای استفاده عام است. این لطفی است که امیرالمومنین علی علیه السلام در آن جا به ابونیزر می کند. ابونیزر، بعدها صاحب فرزندی می شود که اسمش نصر بوده است و با اباعبدالله علیه السلام به کربلا می آید. آقا محبت هایی به او می کند که این یک تصمیم شگفتی می گیرد. می گوید اگر او یک چشمه بخشید، مگر خدا به ما نیاموخته است که «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها؛ هر کس یک خوبی کرد، من ده برابر می دهم»؛ پس من باید ده چشمه به حسین ببخشم؛ البته اگر من صد چشمه هم به او ببخشم، این پاس داشت محبت های او نیست. روز عاشورا او در خدمت اباعبدالله علیه السلام بود و سعی می کرد هر زخم و تیری که می خواهد به اباعبدالله علیه السلام بخورد، به او بخورد و با تیرهایی که به او اصابت کرد، ده چشمه خون از بدنش جوشید. او به پای اباعبدالله علیه السلام می افتد و می گوید: آقا وظیفه ام را خوب انجام دادم؟ امام فرمود: بله تو پیش از من به بهشت رسیدی. @golchintap
هیچکس نفهمید که خدا هم تنهاییش رافریادمیزند: ‏"قل هو الله احد"..
🆔 @golchintap ⚫️وقایع روز هشتم محرم سال61 ☑️ در روز هشتم محرم امام حسین علیه ‏السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه‏ السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ‏ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند. 💦 آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. 🌾هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه مي‏كَند و آب بدست مي‏آورد. 💠به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه ‏السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود. ✳️در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه ‏السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. 🌸حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟مگر من مسلمان نیستم؟ 🔰گفت: اگر تو خود را مسلمان مي‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته ‏ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مي‏نوشند از آنان مضایقه مي‏كنی؟ 🔥عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من مي‏دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‏ ام و نمي‏دانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش مي‏سوزم؟ ⚡️ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه مي‏دانم كیفر این كار، آتش است؟ 💥 ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمي‏بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم. 🔆یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه ‏السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند. 🌺امام علیه ‏السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. 🌙شب هنگام امام حسین علیه‏ السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. 🌹 امام حسین علیه‏السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي‏ اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد. 🍁در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه ‏السلام كه فرمود: آیا مي‏خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. 🔥یك بار گفت: مي‏ترسم خانه ‏ام را خراب كنند! امام علیه‏ السلام فرمود: من خانه‏ ات را مي‏سازم. 🔥ابن سعد گفت: مي‏ترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. 🔥 عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ‏ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و مي‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. 🌷حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي‏گردد، از جای برخاست در حالی كه مي‏فرمود: تو را چه مي‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. ✨ به خدا سوگند! من مي‏دانم كه از گندم عراق نخواهی خورد! ⚡️ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است. 💥 پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه ‏السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمي‏گردم یا به مملكت دیگری مي‏روم. ♨️ عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند... ✍ادامه دارد... 🆔 @golchintap 📒کشف الغمه،ج2،ص47 📘بحارالانوار،ج44،ص388 📕ارشاد،شیخ مفید،ج2،ص82
⚫️اتفاق عجیب چشمه‌ای که بدست امام حسین(ع) نمایان شد در روضة الشهدا این گونه نقل شده است که در روز هشتم محرم بود که در لشکرگاه امام حسین(ع) آبی پیدا نمی‌شد و تمامی لشگر و اطفال به تشنگی مبتلا شده بودند و فریاد العطش العطش سر می‌دادند. امام حسین(ع) پس از دیدن این وضعیت برخاستند و به موضعی تشریف بردند و فرمودند: این موضع را بکنید. زمانی که کندند، چشمه  آبی زلال و شیرین پدیدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نیز سیراب کردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپدید شد و هر چه جستجو کردند از آن اثری ندیدند! 📚منابع: 1- مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق 2- روضة الشهداء 3- چهره درخشان حسین بن علی(ع) 4- تذکره الشهداء 5- ریاض القدس 6- بحارالانوار @golchintap
هیچکس نفهمید که خدا هم تنهاییش رافریادمیزند: ‏"قل هو الله احد"..
«‌چقدر خوبه که وسط  شلوغی های این زندگی پیدات کردم تا دوست داشته باشم» و این می ارزه به گم کردن همه. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
📝 + تو مالک چیزی هستی که مرگ نتونه از تو بگیره. مابقی هرچی که هست فقط توهم مالکیته...