eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
29.8هزار ویدیو
164 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر جهت انتقاد یا پیشنهاد @golchintap1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در گذشته، با طلا می‌شد تقریبا هر چیزی را خرید، اما ارزش‌های دیگری هم در کار بودند:به فکر دیگران بودن و صداقت، نام نیکی از خود برجای گذاشتن و شرف چیزهایی بودند که آدم‌ها با هیچ گنجینه مادی دیگری آن را عوض نمی‌کردند.در این زمانه دیوانه‌وار پی‌پول دویدن، ظاهراً دیگر نهی و منعی بر جای نمانده است. همه معیارهای صداقت و اصول اخلاقی ما از پایه سست شده‌اند. 📚روح پراگ 👤ایوان کلیما @golchintap
11.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◍⃟♥️ ای عابر خیال هر شب من، کمی بمان.. @golchintap
💫 روزي بهلول از راهی می گذشت. مردي را دید که غریب وار و سر به گریبان ناله می کند. بهلول به نزد او رفت سلام نمود و سپس گفت : آیا به تو ظلمی شده که چنین دلگیر و نالان هستی. آن مرد گفت : من مردي غریب و سیاحت پیشه ام و چون به این شهر رسیدم، قصد حمام و چند روزي استراحت نمودم و چون مقداري پول و جواهرات داشتم از بیم سارقین آنها را به دکان عطاري به امانت سپردم و پس از چند روز که مطالبه آن امانت را از شخص عطار نمودم به من ناسزا گفت و مرا فردي دیوانه خطاب نمود. بهلول گفت: غم مخور . من امانت تو را به آسانی از آن مرد عطار پس خواهم گرفت. آنگاه نشانی آن عطار را سوال نمود و چون او را شناخت به آن مرد غریب گفت من فردا فلان ساعت نزد آن عطار هستم تو در همان ساعت که معین می کنم به دکان آن مرد بیا و با من ابداً تکلم نکن. اما به عطار بگو امانت مرا بده. آن مرد قبول نمود و برفت. بهلول فوري نزد آن عطار شتافت و به او گفت: من خیال مسافرت به شهر هاي خراسان را دارم و چون مقداري جواهرات که قیمت آنها معادل 30 هزار دینار طلا می شود دارم، می خواهم نزد تو به امانت بگذارم تا چنانچه به سلامت بازگردم آن جواهرات را بفروشم و از قیمت آنها مسجدي بسازم. عطار از سخن او خوشحال شد و گفت : به دیده منت . چه وقت امانت را می آوري ؟ بهلول گفت: فردا فلان ساعت و بعد به خرابه رفت و کیسه اي چرمی بساخت و مقداري خورده آهنی و شیشه در آن جاي داد و سر آن را محکم بدوخت و در همان ساعت معین به دکان عطار برد. مرد عطـار از دیدن کیسه که تصور می نمود در آن جواهرات است بسیار خوشحال شد و در همان وقت آن مردغریب آمد و مطالبه امانت خود را نمود. آن مرد عطار فوراً شاگرد خود را صدا بزد و گفت : کیسه امانت این شخص در انبار است. فوري بیاور و به این مرد بده . شاگرد فوري امانت را آورد و به آن مرد داد و آن شخص امانت خود را گرفت و برفت و دعاي خیر براي بهلول نمود.
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️❤️❤️ 🍂🌼 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🌸🍂 🌺🌼🍂🌸🌺 🌼🍂سلام بر تو ای اباعبدالله و بر جان‌هایی که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقی است و خدا زیارت شما آخرین زیارت از سوی من قرار ندهد، سلام بر حسین و بر علی بن الحسین و فرزندان حسین و یاران حسین🌸🍂 🙏 ❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا