این چه حرفی ست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همان جاست بهشت...
• صائب تبریزی
📝
- عشق دوم خیلی مهم تر و بهتر از عشق اوله ...
میدونی چرا؟
+چرا؟
- چون بعد عشق اولت
دلت شکسته.
از هرچی عشقه متنفری
اذیتت کرده
گریه کردی
تا یکی میاد و تمام باور هاتو عوض میکنه
یکی که باعث میشه زندگی کنی و بخندی !
کسی که تو دلت جوری جا میگیره
جوری که معلومه قلبت از اول
متعلق به اون بوده ...
👤 #ناشناس
📝
بعضى ها هم هستند به هركسى كه ميرسند جملاتى از قبيل چقدر پير شدي، چرا انقدر لاغر شدى و غيره را تحويل شخص مقابل مى دهند و بعد هم هزار حرف و حديث كه فلانى را ديدى چقدر از بين رفته بود؟
آدمهايى هم هستند كه بجز زيرزيركى آسيب رساندن و جان ديگران را به لب رساندن كار ديگرى بلد نيستند.
آدمهاى تنگ نظرى هستند كه طاقت ديدن خوشبختى ديگران را ندارند.
به جان خودم اين زمان نيست كه آدمها را پير ميكند، شكسته ميكند و طاقت و توان را مى ستاند.
بلكه همين حرفها هستند، همين زخم زبان ها! همين نيش و كنايه ها!
كمى فرهنگ آداب و معاشرت هم بد نيست!
👤 #مينا_ضرابى
عشقی که با تألم همراه باشد، عشقی ناسالم است.
وقتی بخش اعظم صحبت ما با دوستان نزدیکمان درباره کسی است که او را دوست داریم، وقتی به او و به مسائلش، افکار و احساساتش بهای بیش از اندازه می دهیم، وقتی تقریباً همه جملات مان را با نام او شروع می کنیم، عشق بی تناسب داریم و شیفته هستیم.
وقتی از دمدمی مزاجیها، از بدخلقیها، از بی تفاوتی ها و از تحقیر کردنهایش بی تفاوت می گذریم، عشق بی تناسب داریم.
وقتی بسیاری از ویژگیها، ارزشها و رفتارهایش را نمی پسندیم و با این حال با آنها کنار می آییم و فرض را بر این می گذاریم که اگر بیشتر محبت کنیم می توانیم او را تغییر دهیم، شیفته بی جهت هستیم و عشق بی تناسب داریم.
به رغم همه این نارضایتی ها، شیفتگی به قدری میان زنان شایع است که گمان می کنیم روابط زن و مرد نباید از این چارچوب خارج باشد.
👤 #رابین_نوروود
📝
زمان بهت اجازه میدهد که بتوانی آسیبی که سالها پیش به شدیدترین شکل ممکن تو را تکان داده و ویران کرده، تماشا کنی. درست مثل اینکه مقابل خرابههای یک عمارت تاریخی ایستاده باشی. میتوانی آسیب را درون خودت ببینی. زخمها قدیمیاند اما جایشان هست. اغلب در این لحظه بغض میکنی و خودت را بغل میگیری چون فهمیدهای که چقدر آسیبپذیر بودهای و چقدر بیدفاع. فاصلهای که میان خودِ کنونیات و خودِ زخمیات افتاده باعث میشود، بتوانی به آدمی که تو را رنجانده هم نگاه کنی. گاهی حقیر بهنظرت میرسد، گاهی قابلترحم و گاهی میبینی که تو از رنج عمیقی عبور کردهای، خرابهها را بازسازی کردهای، تلاش کردهای که حس مخرب لحظهی آسیب را محو کنی اما آن آدم انگار جامانده و هنوز هماناندازه تلخ و مضر است. امروز برای آدمی که منشأ زخم عمیق شانزده سالگیام بود، غمگین شدم. از رکودش و از وجودش که سرچشمه هیچ حس خوبی نیست. شاید اگر زمان بیشتری بگذرد، بتوانم از آن آدم برای اینکه مسبب عبورم از لحظههای سخت استیصال بود، حتی تشکر کنم.
👤"نعیمه بخشی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نانوایی در مرودشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥این کلیپ رو ببینید تا متوجه بشید چقدر غرق نعمت هستیم ولی نمیدونیم .
🍁
از امیر کبیر پرسیدند:
در مدت زمان محدودی که داشتی چطور این مملکت رو از هرچی دزده پاک کردی؟
گفت: من خود دزدی نمی کردم و نمیگذاشتم معاونم هم دزدی کند. او هم از این که من نمیگذاشتم دزدی کند،
نمیگذاشت معاونش دزدی کند و ....
تا آخر همین طور...
اگر من دزدی میکردم تا آخر دزدی میکردند و کشور می شد دزدخانه، همه هم دنبال دزد میگشتیم و چون همه ما دزد بودیم هیچ دزدی را هم محکوم نمی کردیم..
جذابیت یه زن به شعور و شخصیت
و طرز حرف زدنشه...
وگرنه بقیش که با یه دست
صورت شستن پاک میشه !!
💠💎 🌸@Loveyoub
یه روز به شوهرم گفتم : تو چرا از سرکار میای منو سوپرایز نمیکنی!؟
فردا که از سر کار اومد گفت عزیز چشماتو ببند یه سوپرایز برات دارم!!
وقتی چشممو باز کردم...
مامانشو با خودش اورده بود!!
😳😐😭👍😝😜😄🙈
@Loveyoub
#لطفالبخند☕️🍃🍓
پیرمرده تو صف نونوایی
هی به پیرزنه چشمک میزده و
براش عشقولانه در میکرد 🙈😂
یهو شاطر میگه:
نون نداریم تو صف نمونید!
پیرزنه میگه
نون نداری که نداری،
چیکار به صف داری؟!! 😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرض کنید بهطور اتفاقی انگشتری پیدا میکنید. پس از مدتی متوجه میشوید که نگاه کردن به نگین آن باعث نامرئی شدن شما میشود.
حال که قدرت انگشتر را فهمیدهاید، چگونه زندگی خواهید کرد؟
پاسخ شما،همان شخصیت پنهان شما در لابلای نقابهای اجتماعی است.
اولین کسی که این آزمایش خیالی را مطرح کرد، افلاطون در کتاب جمهوری بود.
جمهوری که در قالب گفتوگویی طولانی بین سقراط و یارانش نوشته شده،با یک مسئلهی اصلی سروکار دارد: توجیه زندگی اخلاقی، یا «چرا اخلاقی باشیم؟».
سقراط از ارزش ذاتیِ زندگی اخلاقی دفاع میکند و گلاوکون و آدیمانتوس،به طرفداری از زندگی غیراخلاقی میپردازند.
استدلالهای قوی این دو،کار سقراط را در پاسخ به آنها سخت میکند:
اگر زندگی غیراخلاقی به ثروت،قدرت و شهرت؛و در مقابل، زندگی اخلاقی به فقر،ناتوانی و قربانیشدن بیانجامد، چرا باید اخلاقی باشیم؟
فرهنگ، جامعه و حکومتها چه نقشی در این میان دارند؟
اما سقراط میگوید:زندگی غیراخلاقی از زندگی اخلاقی بدتر است؛ چراکه در نهایت،روح فرد را نابود میسازد،و به تنهایی، بدبختی،افسردگی،از دستدادن نزدیکان، و نابودی اجتماع میانجامد.
اعتراف میکنم
محتاج حس نفسهای توام
ممنوعه ترينم باش اما
باور کن که
دلتنگی تو
برای من
مرگ تدریجی است…
: 😂😂😂😂😂😂
طرف اومده دزدی خونمون هیچی پیدا نکرده
منو از خواب بیدار کرده میگه: من دارم میرم، ولی این زندگی نیست که شما دارین😂😂😂
....................
همسایه طبقه بالائیمون تازه ازدواج کرده یه زن گرفته هر روز غذاش میسوزه
الان یه هفته است از آتش نشانی براشون غذا میارن که دیگه آشپزی نکنه😑😂😅🤣
....................
ایرانیها وقتی از خونه میرن بیرون، میگن : آخیش پوسیدیم تو اون چاردیواری.
وقتی برمیگردن، میگن: هیچ جا خونه خود آدم نمیشه 😂
........................
از تاکسی پیاده شدم، درب رو محکم بستم.
راننده گفت: هووو گاوی😒
منم دوباره درب رو باز کردم، محکم بستم.
راننده گفت: چته؟
گفتم: هیچی دمم لا در جامونده بود😂😂😅
......................
آبریزش بینی 😪 داشتم، شربت گرفتم.
درباره عوارضش نوشته:
سردرد، سرگیجه، حالت تهوع، اختلال درخواب، نارسایی کبد، سکته قلبی و مغزی، مرگ ناگهانی
پشیمون شدم. با آستین پاکش می کنم، عوارضش کمتره 😂😂😂😂
.....................
رفتیم بنگاه، به منشی میگم : زمین زراعی دارین؟
میگه: میخواین بخرین؟
بابام گفت: نه ما مترسکیم، اومدیم دنبال کار..😁😁
خدا شاهده از بابام انتظار نداشتم😁😁
...................
روزی پدری، در هنگام مرگ، سه فرزندش رو صدا زد و به اولی گفت: فرزندم، هتلها برای تو.
به دومی گفت : فرزندم، تمام مغازهها برای تو.
به سومی هم گفت : فرزندم، تمام رستورانها هم برای تو و سپس فوت کرد.
دکتری که اون کنار بود، به پسرا گفت: خوشحال باشید، پدرتون خیلی به فکرتون بوده، این همه چیز براتون گذاشت.
پسرا گفتن: چی میگی دکتر؟! پدر ما با وانت، آب معدنی میفروخت، داشت تقسیم کار میکرد 😂😂😂
..................
یارو تو پمپ بنزین ازم پرسید: تنظیم بادمجانی🍆 یعنی چی؟؟
منم باتعجب گفتم: تنظیم بادمجانی🍆🍆؟؟؟؟!!!!!
گفت: بله، اونجا رو تابلو نوشته.
نگاه کردم دیدم نوشته: تنظیم باد، مجانی
.
.
خدایا اینو شفا نده، جامعه به اینا نیاز داره😂😂😂
..............
😂😐🤣
................
یه شب دیر وقت از سر کار بر میگشتم. راه میانبر انتخاب کردم و از وسط قبرستون روستا رد میشدم .....
وسط راه، سه تا خانم اومدن و گفتن که خیلی میترسن و اگه میشه من همراهشون برم تا سر جاده ....
من هم گفتم باشه و با هم حرکت کردیم ....
بعدش وسط راه من گفتم: حق دارین بترسین ... من هم قدیما اون وقتها که هنوز زنده بودم، از اینجا میترسیدم ..!
باید میدیدین
چطوری میدویدند 😂😂😂😂😂😂😂
برگی از خاطرات یک آدم مریض 😂😂😂😂😂
.................
هلندیها یه ضرب المثلی دارن😌
منتها چون من هلندی بلد نیستم😐
شما فعلا به پدر و مادرت نیکی کن تا عاقبت بخیر بشی.
رفتم ﭘﻴﺶ ﻓﺎﻟﮕﯿﺮ ﻣﻴﮕم آﻳﺎ ﻛﺴﻰ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ میکنه؟
ﻓﺎﻟﮕﯿﺮه : نه
گفتم ﺗﻮ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻛﻒ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﻧﺪﻳﺪﻯ
میگه ﻗﻴﺎﻓﺘﻮ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻡ😂
**
رفتم کله پزی به یارو میگم زبون دارید؟
یه نیگا بهم کرد گفت نه فقط تو داری ، ما با دماغمون حرف میزنیم
نیس با گوسفندا معاشرت دارند ، اعصابشون خرد شده
😂🤣😂🤣😂
اگه دیدی تو یخچال چندتا چیز کنار هم مرتب شدن ، مطمئن باش یه چیز خوشمزه پشتشون قایم شده
دیدم که میگم.
😂🤣😂🤣😂
زنه زنگ زده رادیو میگه :
50 ساله با شوهرم ازدواج کردم خیلی بدبینه چیکار کنم؟
مشاور:
یه کمی دیگه تحمل کن...
بلاخره یکی تون میمیرید
🤣😂🤣😂🤣
*
به حیف نون میگن با مجید جمله بساز
میگه من و سعید و حسین رفتیم سفر ، خیلے کیف کردیم😄
میگن پس کو مجیدش؟😐
میگه هر چے اصرار کردیم نیومد😂😂😂
تخمه ژاپنی تو آجیل کار سرعتگیر رو میکنه...
هر یه دونه تخمه ژاپنی که توسط مهمان شکسته میشه باعث نجات ۳تا پسته و ۲تا بادوم هندی میشه😁😂
��������������
�����
يكي از همسایه ها دو هفته پیش گوسفند قربونی داشتند، صد گرم گوشت هم به ما دادن؛ حالا هر وقت دم در منو میبينه ميگه : ماشاءالله نسبت به دو هفته پیش چقدر چاق شدی
🤣🤣🤣🤣🤣
���
💥
ديروز رفته
حیف نون نوار خالی گوش میکرد و گریه میکرد، بهش میگن : حالا چرا گریه میکنی؟
میگه حیف نیست خواننده به این خوبی لال باشه !؟ 😂😂😂😂
☆😍😂 😂☆
📝
سعی کنید یاد بگیرید چیزهای اضافی رو پاک کنید همیشه.
چه از زندگی، چه از گوشی، چه از تلگرام چه از کمد لباس و چه از ذهنتون. تمرین کنید هرروز.
اصلاً همین امروز برید سراغ کمد و کشوی لباسهاتون و اون لباسی که سالهاست نپوشیدید رو بذارید کنار، یا چهمیدونم بدید به یک نیازمند.
برنامههایی که مدتهاست ازشون استفاده نکردید رو از داخل گوشی حذف کنید. گالری رو از عکسهای صفحهای که به هیچ دردتون نخورده خالی کنید. از کانالهای اضافیِ تلگرامیتون خارج شید (حتی اگه بعد از شصتسال دارید پست این کانال رو میخونید) وسائل اضافی داخل اتاقتون رو بریزید دور.
سعی کنید وابستگیتون رو به چیزها به کمترین حد خودش برسونید. وابستگی مخربترین حسیه که انسان میتونه داشته باشه. اینقدر وابسته نباشید!
📝
فرض کنید در یک شب سرد زمستانی در جنگلی باشید و بخواهید برای گرم شدنتان آتشی روشن کنید. برای روشن کردن آتش؛ حق انتخاب دارید از بین چوب به عنوان هیزم و کاغذ باطله. اگر تجربه آتش روشن کردن داشته باشید خوب میدانید که کاغذ خیلی زودتر شعله ور شده و به همان سرعت نیز خاکستر و خاموش میشود؛ درست عکس حالت چوب؛ هیزم به وقت بیشتری نیازمند است تا شعله ور شده اما به آرامی سوخته و دیرتر خاموش می شود!
همهمان دیده ایم اغلب در شروع رابطه به اشتباه
خیلیها به دنبال شعله ای گذرا و ناگهانیاند
به جای اینکه در پی کسی باشند که بتوانند با او رابطه ای را تجربه کنند که با دوام؛ محکم و استوار باشد.
حق انتخاب با شماست!
همانطوری که میتوانید هم کاغذ و هم چوب را برای آتش درست کردن بکار ببرید
میتوانید مدام در پی کسانی باشید و در رابطه هایی بمانید که برای شما نامناسبند
اما از من اگر می شنوید بهتر است برای یکبار هم که شده به دنبال
هیزم بروید
و از "بمب و باروت" دوری کنید
انتخاب با شماست ؛ خاکستر شدن روابطتتان یا تداوم و آرامش آن؛
کدام؟
📝
امروز دلم نمیخواست هیچ کاری کنم.
دلم نمیخواست خانه را جارو کنم ولی جارو کردم.
دلم نمیخواست ظرفها را بشویم اما شستم.
دلم نمیخواست پسرم را حمام کنم ولی او را شستم.
دلم نمیخواست کتاب بخوانم اما صد صفحه رمان خواندم.
دلم نمیخواست شوخی کنم، ولی در اوج هیجان بازی فوتبالِ پسرها با هم جلوی تلویزیون ایستادم و آنقدر مسخره بازی کردم تا بازیشان خراب شد.
دلم نمیخواست گریه کنم ولی با خواندن سوگ راوی برای مرگِ مادر بزرگش در جلدِ "سدوم و عموره"گریستم.
《اگر بهشتی باشد، من از خدا جز این نخواهم خواست که بر این دیوار سه ضربه کوتاهی را بکوبم که مادر بزرگم میان هزار ضربه دیگر باز میشناسد، و با آن ضربههایی پاسخشان را میدهد که: ( بیتابی نکن. موش کوچولو، میفهمم که بیطاقتی، آمدم)، و این که بگذارد همه زمان بیکرانه را که برای من و مادر بزرگم چندان دراز نیست کنار او باشم.》ص ۱۹۰
و دلم نمیخواست که بنویسم اما نوشتم.
👤 هما همت
پائولو کوئیلیو:
تنها چیزی که میتونه زندگی ما رو جذاب کنه اعتقاد به این هست که ما میتونیم روياهامون رو به واقعیت تبدیل کنیم.