🍂🌸 امام حسن مجتبی (علیه السلام):
🌸کسی که قرآن بخواند، دیر یا زود دعایی مستجاب دارد:
🍃📚بحارالانوار، ج۹۲، ص۲۰۴، ح۳۱
🍀🌻🕋🍀🌻🕋🍀.
و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مىجستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مىشناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنتخدا بر كافران باد«89» وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى] فرو مىفرستد پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند و براى كافران عذابى خفتآور است«90» و چون به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد مىگويند ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مىآوريم و غير آن را با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است انكار مىكنند بگو اگر مؤمن بوديد پس چرا پيش از اين پيامبران خدا را مىكشتيد«91» و قطعا موسى براى شما معجزات آشكارى آورد سپس آن گوساله را در غياب وى [به خدايى] گرفتيد و ستمكار شديد«92» و آنگاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما برافراشتيم [و گفتيم] آنچه را به شما دادهايم به جد و جهد بگيريد و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهيد گفتند شنيديم و نافرمانى كرديم و بر اثر كفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنيد [بدانيد كه] ايمانتان شما را به بد چيزى وامىدارد«93»
🕋 *سه شنبه*
📕سوره:بقره📿جز: ۱💢صفحه:۱۴
🔻حدیث روز🔻
🔶 پیامبر اکرم (ﷺ) :
إنَّ الْعَفوَ لا یَزِیدُ الْعَبدَ إلّا عِزّاً فَتَعافَوا یُعِزُّکُمُ اللَّهُ
همانا عفو جز بر عزّت بنده نمیافزاید، پس از یکدیگر درگذرید تا خداوند به شما عزّت بخشد.
📚 الکافی، ج ۶، ص ۱۰۸
سلام سلام سلام
به دوستان امام زمانی 👌
اگر میخوای با یاران امام زمان عج همراه باشی نیاز تفکر نیست عجله کن و بیا
میخوایم دور هم و با هم برای امام زمانمون ((عج)) قدمی برداریم👌
پس فوراً بیا و گلها رو بکوب👇👇
🌹🌹🌹
🌹🌹 💚💚💚🌹🌹
🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امروز به آدمهایِ
❤️خوبِ زندگیتون فکر كنيد
🌸به هر چیز یا هر کسی که
❤️دنیایِ تون را زیبـا و
🌸حالِ تون را خوب میکند
❤️به تمـام لحظه هاي خوبی
🌸که در راهند
❤️به اتفاقاتِ خوبی که
🌸 خواهند افتاد
❤️و آرزوهایی که
🌸برآورده خواهند شد
❤️لبخند بزنيد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✅داستان تربیتی واقعی
✍معلّم از دانشآموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد، همه او را تمسخر کردند.
معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد. زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگهای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچکس در این مورد صحبت نکند.
🔹روز بعد، معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّهها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد.
تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود.
بچّهها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند.
🔸معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار میکرد و از بچّهها میخواست تشویقش کنند.
دیگر کسی او را مسخره نمیکرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" مینامیدند، نیست و تمام تلاش خود را میکرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند.
🔹آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاسهای بالاتر رفت. وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و اکنون پدر پیوند کبد جهان است.
2.mp3
4.76M
این جفاست
ᭅⷮⷮⷮⷮⷮⷮ✬🌼🎸🌼✬