#داستانک_معنوی
🌸جوینی در احسن القصص حکایت می کند:
یک مرد بیسواد و ساده آمد خدمت رسول الله ...
🌸گفت من تازه مسلمانم ولی عاشق خدا هستم به من دعای خیلی ساده و کوتاه یاد بده که هر وقت دلتنگش شدم آن را بخوانم و لذت ببرم !
🌸فرمود: بگو "انت ربی و انا عبدک"
تو خدای منی و من بنده توام
همین دعا و مناجات تو باشد!
🌸مرد خوشحال به وطنش برگشت و چند سال با این دعا حال خوشی داشت ... تا اینکه دوباره توفیق پیدا کرد حج مشرف شده و خدمت رسول الله رسید!
🌸گفت: حبیب خدا ، عجب دعایی یادم دادی ، خیلی کیف کردم!!
پیامبر فرمود ، بخوان ببینم!!
🌸مرد بیسواد که ذکر را وارونه یاد گرفته بود نمیدانست گفت: "انت عبدی و ..." تا آمد ادامه اش را بگوید که " انا ربک" حضرت جلوی دهان او را گرفتند و گفتند ، اشتباه خواندی ، این کلمه کفر است!
🌸مرد خیلی خیلی ناراحت شد و گفت: ای رسول خدا!! من چگونه توبه کنم؟ آیا راهی هست؟؟
🌸 همانجا جبرئیل بر پیامبر نازل شد گفت: خداوند میفرماید بنده عزیزم را ناراحت نکن! تو به کلام اشتباهش نگاه میکنی و من به حال خوشش!! .
با چنین خدایی طرفیم
چطور عاشقش نباشیم❤️
بقول مولانا :
ما درون را بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و قال را🌹
@gole_zahraa 👈
#داستانک_معنوی
فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد.
روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل
به طلا کن.
فرعون یک روز از او فرصت گرفت.
شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود
که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.
فرعون پرسید کیستی؟
ناگهان دید که شیطان وارد شد.
شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست.
سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!
بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم
آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده
نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟
شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید.
@gole_zahraa
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج