eitaa logo
گل بی نشان
49 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
332 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از من یک محجبه ام
شمارۀ۸۳ 🔵ریـاضـی، اعـداد، اخـلاق 🔹روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را دربارۀ زن و مرد پرسیدند؛ جواب داد: اگر زن یا مرد دارای اخلاق باشند پس مساوی هستند با عدد=۱ اگر دارای زیبایی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک می گذاریم=۱۰ اگر پول هم داشته باشند دو تا صفر جلوی عدد یک می گذاریم=۱۰۰ اگر دارای اصل و نصب هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم=۱۰۰۰ ولی اگر زمانی عدد یک رفت(اخلاق)،چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر به تنهایی هیچ نیست، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت!!
هدایت شده از من یک محجبه ام
شمارۀ۸۳ 🔵ریـاضـی، اعـداد، اخـلاق 🔹روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را دربارۀ زن و مرد پرسیدند؛ جواب داد: اگر زن یا مرد دارای اخلاق باشند پس مساوی هستند با عدد=۱ اگر دارای زیبایی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک می گذاریم=۱۰ اگر پول هم داشته باشند دو تا صفر جلوی عدد یک می گذاریم=۱۰۰ اگر دارای اصل و نصب هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم=۱۰۰۰ ولی اگر زمانی عدد یک رفت(اخلاق)،چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر به تنهایی هیچ نیست، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت!!
هدایت شده از من یک محجبه ام
شمارۀ۸۳ 🔵ریـاضـی، اعـداد، اخـلاق 🔹روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را دربارۀ زن و مرد پرسیدند؛ جواب داد: اگر زن یا مرد دارای اخلاق باشند پس مساوی هستند با عدد=۱ اگر دارای زیبایی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک می گذاریم=۱۰ اگر پول هم داشته باشند دو تا صفر جلوی عدد یک می گذاریم=۱۰۰ اگر دارای اصل و نصب هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم=۱۰۰۰ ولی اگر زمانی عدد یک رفت(اخلاق)،چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر به تنهایی هیچ نیست، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت!!
هدایت شده از من یک محجبه ام
شمارۀ۸۳ 🔵ریـاضـی، اعـداد، اخـلاق 🔹روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را دربارۀ زن و مرد پرسیدند؛ جواب داد: اگر زن یا مرد دارای اخلاق باشند پس مساوی هستند با عدد=۱ اگر دارای زیبایی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک می گذاریم=۱۰ اگر پول هم داشته باشند دو تا صفر جلوی عدد یک می گذاریم=۱۰۰ اگر دارای اصل و نصب هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم=۱۰۰۰ ولی اگر زمانی عدد یک رفت(اخلاق)،چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر به تنهایی هیچ نیست، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت!!
هدایت شده از من یک محجبه ام
شمارۀ۸۴ 🔵 وقتی به عهد و آرامــش پسر و دختر کوچکی با هم بازی می کردند. پسر یک سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسرک به دخترک گفت: «من همه تیله هامو بهت میدم؛تو هم شیرینیاتو به من بده.» دخترک قبول کرد. پسر کوچولو بزرگ ترین و قشنگ ترین تیله را پنهانی برای خودش گذاشت کنار و...بقیه را به دختر داد. اما دختر کوچولو همان گونه که قول داده بود تمام شیرینی هایش را به پسرک داد. همون شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید و خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمی توانست بخوابد چون به این فکر می کرد همون طوری خودش بهترین تیله شو یواشکی پنهان کرد، شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینی هایش را مخفی کرده و همه شیرینی ها را به او نداده است!!
هدایت شده از من یک محجبه ام
شمارۀ۸۵ 🔵فـداکـاری زنــان بر بالای تپه ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است.اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است افسانه ای حاکی از آن است که در قرن ۱۵، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره می کند. اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه می برند. فرمانده دشمن به قلعه پیام می فرستد که پیش از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند. پس از کمی مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و براساس قول شرف، موافقت می کند که هر یک از زنان در بند، گرنبها ترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی بتواند آن را حمل کند. ناگفته پیداست که چهره حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامی که هر یک از زنان شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج می شدند بسیار تماشایی بود.
هدایت شده از من یک محجبه ام
شمارۀ۱۱۵ 🔵مراقب چشمانت باش 🔸جوانی به عالمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی که با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهترند.» 🔹عالم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟» 🔸جوان گفت: «آری.» 🔹 عالم گفت: «اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آنها زیباترند.» 🔸جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی می‌گویید؟» 🔹 عالم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجاست که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیز دیگری پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟» 🔸جوان گفت: «آری.» 🔹 عالم گفت: «مراقب چشمانت باش.»
هدایت شده از من یک محجبه ام
شمارۀ۱۱۵ 🔵مراقب چشمانت باش 🔸جوانی به عالمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی که با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهترند.» 🔹عالم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟» 🔸جوان گفت: «آری.» 🔹 عالم گفت: «اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آنها زیباترند.» 🔸جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی می‌گویید؟» 🔹 عالم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجاست که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیز دیگری پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟» 🔸جوان گفت: «آری.» 🔹 عالم گفت: «مراقب چشمانت باش.»
هدایت شده از من یک محجبه ام
شمارۀ۱۱۸ 🔵هیچ کار خدا بی حکمت نیست روزی مردی زیر سایه درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این موقع چشمش به کدوتنبل هایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت: «خدایا! همه کارهایت عجیب و غریب است ! کدوی به این بزرگی را روی بوته ای به این کوچکی می رویانی و گردوهای به این کوچکی را روی درخت به این بزرگی !» همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت بر سرش افتاد. مرد بلافاصله از جاجست و به آسمان نظر انداخت و گفت : «خدایا!خطایم را ببخشای! دیگر در کارت دخالت نمیکنم چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو ، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی بر سر من آمده بود .»!!