یک رباعی از خیام
ماییم که اصل شادی و کانِ غمیم
سرمایهی دادیم و نهادِ ستمیم
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آیینهی زنگخورده و جام جَمیم
کان: معدن.
داد: عدل.
نزهة المجالس، شروانی، ص ۱۱۱.
#شادیوغم
#جامجم
#خیام
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
گل و خار
از بهاءالدین خرمشاهی
شادی ندهد به هیچ کس بی غم، دست
باید که جفا دید ولیکن، دَم بست
در عالم اگر چه نیست یک گل، بی خار
بس خارِ بدون گل، در این عالم هست
زندهمیری، ص ۲۹۴.
#شادیوغم
#گلوخار
#بهاءالدینخرمشاهی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
شادی و غم
از صائب تبریزی
دامن شادی، چو غم آسان نمیآید به دست
پسته را دل میشود خون، تا لبی خندان کند
کتاب مشاعره، دکتر آذر، ص ۲۵۹.
#شادیوغم
#صائبتبریزی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
شادمانی
از فاضل نظری
شادمانی، خود غم دنیاست؛ پس بیاعتنا
مثل گُل، در محفل غمها و شادیها بخند
با به دست آوردن و از دست دادن، خو بگیر
رودها، هر لحظه میآیند و هر آن میروند
اکنون، نظری، ص ۲۹.
#شادیوغم
#فاضلنظری
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae