ای عشق
از دکتر حبیبالله صناعتی(پویا)
هرچند ز پای تا به سر، غم هستی
ای عشق، کمال جان آدم هستی
اندر دل ما که از تو ویران شده است
هرچند که بیشتر شوی، کم هستی
همدم، رباعیات پویا، ج ۱، ص ۱۸۳.
#عشق
#حبیباللهصناعتی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
برق و مهمان 😂😂
از بهاءالدین خرّمشاهی
از قلّت وقت، بر لبم جان آید
زین عمر، چه سود غیر خُسران آید؟
چون حال شود خوش و شرایط همه جمع
یا برق رَوَد وَ یا که مهمان آید!
دلرباعیها، مجموعهای از رباعیات طنزآمیز،خرّمشاهی، ص ۷۷.
#شعرطنز
#برقومهمان
#بهاءالدینخرّمشاهی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
عمر دوباره
از مهدی سهیلی
هر نگهت ز روشنی، کار ستاره میکند
هر که دو بار بیندت، عمر دوباره میکند!
چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست، مجموعهی شعر مهدی سهیلی، ص ۳۰.
#عمردوباره
#مهدیسهیلی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
پروانه
از سعدی
ای مرغ سحر، عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را، جان شد و آواز نیامد
این مدّعیان در طلبش، بیخبرانند
کان را که خبر شد، خبری باز نیامد
کلیات سعدی، گلستان، مقدمه، ص ۳۰.
#پروانه
#سعدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
پیدا
از حسین منزوی
حس میکنمت، همیشه این جا هستی
پنهان چه کنم تو را که پیدا هستی؟
تو با منی و خود منیّ و اینان،
گویند که نیستی تو، اما هستی
گزینهی اشعار حسین منزوی، ص ۱۷۵.
#پیدا
#حسینمنزوی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
مهمانی
از فاضل نظری
بر سر خوان تو تنها، کفر نعمت میکنیم!
سفرهات را جمع کن ای عشق، مهمانی بس است!
اقلیت، نظری، ص ۸۵.
#عشق
#فاضلنظری
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
خاموشی 😂😂
از بهاءالدین خرّمشاهی
من پُرگویم، چگونه زین غم بِرَهَم؟
خاموشی من گشت به بزمی، گُنَهم
پرسید یکی: چرا خموشی؟ گفتم:
امروز ندانم ز چه آنتن ندهم!
دلرباعیها، مجموعهای از رباعیات طنزآمیز، خرّمشاهی، ص۷۸.
#خاموشی
#بهاءالدینخرمشاهی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
تکرار
از عبدالرضا رضایینیا
چشم تو به من وزید، بیدار شدم
از تازگی بهار، سرشار شدم
در آینهها دیدم عمری در خویش
تکرار شدم ...از نو، تکرار شدم
خیابان سه نقطه خیابان تمام، عبدالرضا رضایینیا، ص ۳۶.
#تکرار
#عبدالرضارضایینیا
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
باغ
از فاطمه راکعی
میروم ساعتی بیاسایم
پشت دیوار خستگیهایم
باغی آنجاست، سبزه در سبزه
برکه در برکه، رنگ رؤیایم
میتوانم درِ غریبش را
با سرانگشت اشک، بگشایم
دیروز کسی با ما بود، فاطمه راکعی، ص ۵۸.
#باغ
#فاطمهراکعی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae