#حضرت_علی_اصغر
#باب_الحوائج
الهی کاش چشمم تر نمیشد
و این گهواره بی اصغر نمیشد
از آن دَم که نفس در سینهات سوخت
نفس تنگی گرفته مادرِ تو
تو را زد حرمله یک خیمه پاشید
تو را زد بعد از آن هم آب نوشید
پدر را با پسر با هم چرا زد
به روی سینه زخمی بی هوا زد
نشان بگذاشت .... آمد بینِ گودال
دقیقا روی آن یک نیزه را زد
#تسلیت_باد
#محرم
#دبستان_دخترانه_گلستان_فاطمی