eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.8هزار دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
دیگر این خانه مراتنگ بود زندگی بی شهدا ننگ بود حال تنها و غریبم چه کنم نفس من داده فریبم چه کنم http://eitaa.com/golestanekhaterat
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
اولین بار که میخواست بره آینه قرآن✨گرفتم براش قرآن رو بوسید و باز کرد ترجمه آیه رو برام خوند ولی بار آخری که میخواست بره وقتی قرآن رو باز کرد آیه رو ترجمه نکرد😕 گفتم سعید چرا ترجمه نمیکنی⁉️ رو به من کرد و گفت ✨ اگه ترجمه آیه رو بهتون بگم ناراحت نمیشین؟!  گفتم: نه..! گفت: آیه شهادت اومده😔 من به آرزوم میرسم🕊💚 🌸 http://eitaa.com/golestanekhaterat
#آیت‌الله‌بهجت(ره): باکسی رفاقت کنید که همین که اورادیدید، به یادخدابیفتید وباکسانی که درفکرگناه هستند و انسان را از یادخدا باز میدارند،نشست و برخواست نکنید. #سلام_برابراهیم #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت http://eitaa.com/golestanekhaterat
در کوی شهیدان چو مرا جای ندادند پیمانه ای از آن می نایاب ندادند چون نیست مرا همتی از جنس شهیدان این خاک نشین را پر پرواز  ندادند! http://eitaa.com/golestanekhaterat
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌸🍃 🍃 #تلنگرانه 🔨 #دایرکتی‌ها #قسمت‌هشتم افشین شاکی شده بود،میگفت:گفتی ازعلاقه حرف نزن گفتم چشم! ا
🌸🍃 🍃 نشستم روی کاناپـ🛋ــه و زار زار گریه کردم😭همش به این فکر میکردم که چی شد به اینجا رسیدم،یه ارتباط غلط و بی دلیل!!!♀توی همین فکرا بودم که کیوان زنگ زد _الو +الوسلام _سلام،خوبی؟ +خوبم _دارم میام خونه چیزی نمیخوای؟ +نه...منتظرتم بیا! _باشه،خداحافظ! یه بغض و خشم خاصی توی صداش حس کردم،نمیدونم چرا ناخودآگاه تنم لرزید..!😣میز شام رو چیدم،منتظر شدم تا بیاد!🙇♀کمی دیر اومد؛حالت آشفته و بهم ریخته ای داشت! گفتم حتما خستگی کاره..بدون اینکه نگاهم کنه،نشست سر میز!گفتم دست وصورتتو بشور تا غذا رو بکشم گفت میخوام باهات حرف بزنم🗣گفتم باشه حالا شام بخوریم بعد..سرم داد زد گفت مگه کری!!😡گفتم میخوام باهات حرف بزنم! خشکم زد... کیوان تا حالا اینجوری باهام حرف نزده بود!به اجبار نشستم روی صندلی،زل زدم به کیوان تا ببینم این چه حرفیه که بخاطرش سرم داد زده!شروع کرد.. _چند وقتیه حواست به زندگیمون نیست،هست؟!😤 +چرا هست کیوان.. _مطمئنی؟! +با صدای لرزون گفتم آره😰 _حواست بود و نفهمیدی چقدر از هم فاصله گرفتیم!؟ +یعنی چی کیوان _ساکت!حرف نزن..گوش کن فقط! حواست هست و نفهمیدی هفته پیش تصادف کردم!حواست هست که شبا تا دیروقت بیرون بودم و عین خیالت نشد! حواست هست که لوبیا پلو دوست ندارم الان بوش توی خونه پیچیده!حواست هست موهای ژولیده و شلختگی رو دوست ندارم؛اما دو هفته بیشتره اصلا به خودت نرسیدی؟!حواست هست ریش پرفسوری دوس نداری اما این ریش رو گذاشتم و تو غر نزدی!!😑حواست هست پیراهــ👔ـن چارخونه قرمز دوست نداری،الان با این پیراهن روبروت نشستم و هیچی نمیگی!؟ حواست هست کیوان جان،شد کیوان؟😩 حواست هست چند وقته موهاتو نوازش نکردم!!حواست هست چند وقته بهم نگفتی دوسـ💚ــتت دارم؟!!تو حواست کجا بوده که اینجا کنارم نبودی؟!جسمت اینجا بود،اما روحت..روحت معلوم نیست کجاها سیر میکرده.. ادامه دارد... http://eitaa.com/golestanekhaterat