#آخرین_قول
گفتم : ببین آقا مهدی!
هنوز زخم گلولهای که به کتفت خورده
خوب نشده، تو را به خدا دیگه نرو.
گفت : نه، من باید برم
از درِ دیگری وارد شدم و گفتم:
من که راضی نیستم ...
دخترمان تازه پنج ماهشه، دیگه بسه
شما تکلیفت رو ادا کردی ،
حالا دیگه نوبت دیگرانه ...
اشکم هم چاشنی این ماجرا شد و
دل مهدی شکست : گریه نکن خانم ،
ببین ! مگه امروز شش مهر نیست؟
گفتم : چرا
گفت: فقط یه مهلت یک ماهه به من بده
قول میدم شش آبان بیام اینجا ،
و دیگه جبهه نرم ...
قولش، قول بود، حرفش دو تا نمیشد
این دفعه هم به قولش وفا کرد
شش آبان۶۲ پیکرِ #سردارشهید_مهدی_هنری
روی دست مردم تشییع شد ....
✍ راوی : همسر شهید
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷