eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
4.1هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
12.4هزار ویدیو
216 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر دوستان بزرگواران جهت برگزاری هرچه با شکوه تر مراسم سالگرد شهادت شهدای گردان کمیل و حنظله اگر دوستان ممکنه این پیام رو نشر بدید تا عزیزانی که مایل به همکاری و کمک مالی هستند در جریان قرار بگیرند. شماره حساب: ۵۸۹۲۱۰۱۱۱۶۷۶۱۴۳۴ _ آوردیده درصورت داشتن های زیر با شماره زیر تماس حاصل فرمایید. ۰۹۱۷۸۳۱۴۰۸۲ تخصص های مورد نیاز و وبرای کسب بیشتردر زیر شوید. با تشکر •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• https://eitaa.com/shahidhadi_shiraz ‌‌ https://t.me/shahidhadi_shiraz    🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 #یاد_یاران یادی از سردار رشید اسلام #شهید_احمد_حجتی و همرزمان #شهیدش #عبدالحسین_رجائی
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 با شروع مرحله ی اوّل عملیات ، جهاد نجف آباد به عنوان نيروي پشتیباني تيپ 14 امام حسین(ع) وارد عمل شد . قرار بود مرحله ی دوّم عملیات از جاده ی آسفالته ی به سمت مرز که حدود پانزده کیلومتر بود ، ادامه پیدا کنه تا ارتباط بین نیروهای عراقی که در شمال و جنوب این قسمت بودند ، قطع بشه . انتهای خط نیروهای ما ، یک دژ بود و این دژ کشیده می شد تا پاسگاه زید عراق ، یعنی ابتدای دژ نیروهای پدافند ما بودند و انتهای دژ به فاصله ی حدوداً چهار کیلومتر نیروهای عراقی . بچه ها به این نتیجه رسیدند مسیری رو شناسایی کنند که هم طولانی نباشه و هم بر خلاف مرحله ی اوّل عملیات که خاک جاده لَمری بود و برای انتقال آمبولانس و بسیار نامناسب بود دچار مشکل نشوند . سه روز پس از مرحله ی اوّل عملیات در حالی که چیزی تا ظهر نمانده بود به اتفاق و برای شناسایی مسیری فرعی که هم برای تردد و هم جا به جایی به موقع و مناسبتر باشه ، براه افتادند . نیروهای عراقی بعد از رؤیت ، آنها را به رگبار می بندند. وقتی میاند طرف ماشین سرنشینانش همگی به رسیده بودند . با دیدن کارتهاي شناساييشون متوجه می شند که اینها فرمانده اند . بعد از انتقال آنها به پادگاني بین راه بصره و ناصریه ، بالگردی که حامل یکي از فرماندهان ارتش عراق بود در محل می نشیند . با گرفتن سی و شش روي يك حلقه فیلم ، در مراحل مختلف ، پيكر بيجان اين را گاه داخل ماشين و گاه بيرون مي آورند و از آنها مي كنند . حدود یک هفته بعد ، من با در نزدیکی جادّه ی به آقای شریفي که قبلاً با توی خرمشهر بود ، برخوردیم . آقای جلالی هم ایشون رو از همون موقع می شناخت . چون حدود یک سال بود که همدیگر را ندیده بودند ، ایستادیم تا با هم حال و احوالپرسی کنند . آقای شریفي سراغ و را از آقای جلالی گرفت . آقای جلالی هم جواب داد که ، شده امّا از چند روزی است که بیخبریم . ایشون گفتند : امّا من چند روز پیش با دو نفر دیگه سوار دیدمشون . بعداً متوجه شدیم همان روزی را می گوید که آنها شده اند . http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 #قسمت_دوم #آغاز_عملیات با شروع مرحله ی اوّل عملیات #الي_بیت_المقدس ، جهاد نجف آباد به عنوا
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 بعد از آزادی یکی از بچه های تیپ 25 کربلا در یکی از عراقی ، یک حلقه فیلم رو پیدا میکنه و با خودش به می بره . پس از ظهور ، اونها رو به فرماندهشان آقاي مرتضی قربانی که از قبل رو می شناخت نشان میده و به این ترتیب ناپدید شدن این برای همه فاش میشه . یادمه یک جایی برادر بزرگ تعریف می کرد که بعد از برادر « » ، هیچکس جرأت نداشت خبر رو به گوش برسونه . همه جمع شدیم و رفتیم پیش حاج آقا مُطلبی که امام جمعه ی رضوان شهر بود و در ضمن از دوستان هم بود . قرار گذاشته بودیم موضوع رو با حاج آقا در میون بگذاریم تا ایشون به هر نحوی که صلاح می دونند خودشون خبر رو بدهند . حاج آقا چون آدم شوخی بود رو به گفت چه قدر دیگه می خوای عمر کنی ؟ ایشون جواب دادند هر وقت خدا بخواهد ما رو میبره . حاج آقا پرسید از چه خبر ؟ جواب دادند بیخبر نیستم . هفته ی قبل اینجا بود و بعد حاج آقا رفته رفته موضوع رو به گفت . ایشون کمی کرد و سجده ی به جا آورد . بعد به طرف بلند کرد و گفت خدایا هستم به خودت . حتّی هم کنار جنازه قرآن خواند و سجده ی به جا آورد . لازم به ذکر است که بزرگوار به نام های ، و و شوهر خواهرش و برادرزاده عزیزش نيز در طول هشت سال دفاع مقدس شده اند . شادی روح و http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──