eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
4.1هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
12.4هزار ویدیو
216 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 و باز بی وقفه ای که دست از سر برنمیدارند سلام ای غریبانه ی باز آئینہ، آب، سینے و چاے و نباٺ باز ‌‌‌و یاد با 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 🌹 🌹 : 🗓 1336/02/01 🗓 محل تولد : تهران : 🗓 1361/11/22 🗓 محل : فکه - کانال کمیل عملیات : والفجر مقدماتی مزار : 🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌷🕊💐🕊💐🕊🌷 🌹 🌹 : 🗓 1334/09/01 🗓 محل تولد : آذربایجان غربی ـ میاندوآب وضعیت تاهل : متأهل شغل : پاسدار : 🗓 1362/12/06 🗓 مسئولیت : جانشین فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا محل : جزیره مجنون عملیات : خیبر مزار : 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
8.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°🌱 دمِ اذون خشکِ لبام فدای شاهِ تشنه لب... آب میبینم نمیخورم.... 🌙 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌹 🌹 فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا (ع) : 🗓 1337/03/01 🗓 محل تولد : سرخس : 🗓 1361/02/31 🗓 مسئولیت : فرمانده تیپ عملیات : بیت المقدس مزار : http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀 🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 #شهيد_والامقام #محمدحسین_فهمیده فرزند: محمدتقی #طلوع : 🗓 1346/02/1
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀 در شانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۶ در روستای سراجه زاده شد. در سال ۱۳۵۲ به دبستان «روحانی» قم (نام قبلی: کریمی) وارد شد و از مهرماه سال ۱۳۵۶ تحصیلاتش را در مدرسه راهنمایی حافظ در شهر ادامه داد. سپس همراه خانواده‌اش به مهاجرت کرد و از مهرماه ۱۳۵۸ در مدرسه خیابانی مشغول به تحصیل شد. پخش اعلامیه‌های در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در سن حدود ده تا یازده سالگی ، دیدار با در بازگشت به ایران ، شرکت در انقلاب اسلامی در زمستان ۱۳۵۷ و شرکت در درگیری‌های از جمله اقدامات اوست. وی در بیست ششم شهریور ماه ۱۳۵۹ یک هفته پیش از اعلام رسمی آغاز جنگ و همراه نیروی مقاومت بسیج به جبههٔ اعزام شد. از آنجا که در روزهای نخستین از شرکت او در جلوگیری می‌شد، با تلاش‌هایی از جمله یک نفوذ به خط نیروهای دشمن، برای حضور در خط مقدم اجازه گرفت. وی در سی و یکم شهریور ماه از نخستین روزهای اعلام نظامی ارتش عراق همراه با محمدرضا شمس در جبهه نبرد حضور رسمی یافت. این دو، یک بار در هفته اول مهرماه شده و به بیمارستان ماهشهر اعزام شدند. چند روزی پس از با ترخیص از بیمارستان و بازگشت به جبهه و پایان دادن مجدد به مخالفت فرماندهان با حضورشان ، به خط مقدم اعزام شدند. امّا بار دیگر در بیست و هفتم مهرماه طی مقاومت در برابر حمله‌های دشمن دوباره شد. 🥀🌹🕊🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 🌹 🌹 : 🗓 1336/02/01 🗓 محل تولد : تهران : 🗓 1361/11/22 🗓 محل : فکه - کانال کمیل عملیات : والفجر مقدماتی مزار : http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌷🕊💐🕊💐🕊🌷 🌹 🌹 : 🗓 1334/09/01 🗓 محل تولد : آذربایجان غربی ـ میاندوآب وضعیت تاهل : متأهل شغل : پاسدار : 🗓 1362/12/06 🗓 مسئولیت : جانشین فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا محل : جزیره مجنون عملیات : خیبر مزار : http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 یکی از برادرهام شده بود. قبرش اهواز بود . برادر دومیم توی اسلام آباد بود . وقتی با خانواده ام از اهواز بر می گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های رسیدیم به لشکر . هم می آمد . من رفتم ، اجازه بگیرم برویم تو . توی چادرش بود. بهش که گفتم ، گفت « قدمتون روی چشم ، فقط باید بیاین توی همین چادر ، جای دیگه ای نداریم .» صبح که داشتیم راه می افتادیم، بهم گفت « برو رو پیدا کن ، ازش تشکر کنم.. توی این ور و اون ور می رفتم تا را پیدا کنم. یکی بهم گفت « حالش خوب نیست؛ خوابیده . » گفتم « چرا ؟» ... گفت « دیشب توی چادر جا نبود تا ، زیر موند ، خورد... شادی روح و 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 یکی از برادرهام شده بود. قبرش اهواز بود . برادر دومیم توی اسلام آباد بود . وقتی با خانواده ام از اهواز بر می گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های رسیدیم به لشکر . هم می آمد . من رفتم ، اجازه بگیرم برویم تو . توی چادرش بود. بهش که گفتم ، گفت « قدمتون روی چشم ، فقط باید بیاین توی همین چادر ، جای دیگه ای نداریم .» صبح که داشتیم راه می افتادیم، بهم گفت « برو رو پیدا کن ، ازش تشکر کنم.. توی این ور و اون ور می رفتم تا را پیدا کنم. یکی بهم گفت « حالش خوب نیست؛ خوابیده . » گفتم « چرا ؟» ... گفت « دیشب توی چادر جا نبود تا ، زیر موند ، خورد... شادی روح و 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌹 🌹 فرزند : حیدر : 🗓 1338/09/26 🗓 محل تولد : ایلام شغل : کارمند : 🗓 1360/09/18 🗓 محل : ایلام عملیات : بمباران هوائی مزار : 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌
🏷  ✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر) ✫⇠قسمت : نوزدهم 🍃مصطفی کمی دیگر برای بچه ها صحبت کرد و رفت به اتاقی که خانه ما در موسسه بود ، موسسه جایی در بلندی و مشرف به شهر صور بود .به دنبال مصطفی رفتم و دیدم کنار پنجره به دیوار تکیه داده و بیرون را تماشا می کند، آفتاب بود، خورشید در حال فرورفتن توی دریا ، آسمان قرمزی گرفته و نور آفتاب روی موج دریا بازی می کرد ،خیلی منظره زیبایی بود .دیدم مصطفی به این منظره نگاه می کرد و گریه می کرد خیلی می کرد ،نه فقط اشک ، صدای آهسته گریه اش را هم می شنیدم . 🍃من فکر کردم او بعد از اینکه با بچه ها با آن حال صحبت کرد و آمد ،واقعاً می دید ما نزدیک مرگ هستیم و دارد گریه می کند.گفتم: مصطفی چی شده ؟او انگار محو این زیبایی بود به من گفت: نگاه کن چه زیبا است !و شروع کرد به شرح و جملاتی که استفاده می کرد به زیبایی خود این منظره بود.من خیلی عصبانی شدم ،گفتم: مصطفی ، آن طرف شهر را نگاه کن .تو چی داری می گویی ؟مردم بدبخت شهر شان را ول کردند ، عده ای در پناهگاه ها نشسته اند و شما همه اینها را زیبا می بینید ؟ 🍃چرا آن طرف شهر را نگاه نمی کنید ؟ به چی دارید خودتان را مشغول می کنید ؟در وقتی که مردم همه چیزشان را از دست داده اند وخیلی خون ریخته ، شما به من می‌گوئید نگاه کنید چه زیباست ! ؟حتی وقتی توپها می آمد و در آسمان منفجر می شد او می گفت: ببین چه زیباست !این همه که گفتم مصطفی خندید و با همان سکینه ، همانطور که تکیه داده بود،گفت: این طور که شما جلال می بینید سعی کن در عین#جمال ببینی .این ها که می بینید شهید داده اند ، زندگی شان از بین رفته ، دارید از زاویه جلال نگاه می کنید . 🍃این همه اتفاقات که افتاده ، عین رحمت خدا برای آن ها است که قلبشان متوجه خدا بشود،بعضی از دردها کثیف است ولی دردهایی که برای خداست خیلی زیباست .برای من این عجیب بود که مصطفی که در وسط بمباران خم به ابرویش نمی آورد ،در مقابل این زیبایی که از خدا می دید اشکش سرازیر می شد .در وسط مرگ متوجه قدرت خدا و زیبایی غروب بود .اصلا او از مرگ ترسی نداشت.در نوشته هایش هست که : من به ملکه مرگ حمله میکنم تا او را در آغوش بگیرم. و او از من فرار می کند.بالاترین لذت ،لذت مرگ و قربانی شدن برای خدا است... . ☀️ 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸