#طنــــز_جبــــهه
❤️همراه دایی سعید برای گرفتن شام به فاو رفتیم. موقع برگشتن، دشمن دیوانه وار منطقه رو زیر آتش گرفت. به پایگاه موشکی که رسیدیم بچه ها رو برای گرفتن غذا صدا زدم.
❤️محمود و مهدی کنار سنگر خودشون نشسته بودند و به کارهای من میخندیدند. همه با قابلمه دور ماشین ایستاده بودند.
❤️بالای باربند رفتم و با صدای بلند فریاد زدم: «اگر با کشته شدن من، پایگاه موشکی پا بر جا میماند، پس ای خمپاره ها مرا دریابید!» در همین لحظه یه خمپاره ۱۲۰ زوزه کشان در کنار ما منفجر شد! همگی خوابیدند. من هم از روی باربند خودم رو به کف جاده پرت کردم.
❤️بلند شدم خودم رو تکاندم و گفتم: «آهای صدامِ الاغِ زبون نفهم! شوخی هم سرت نمیشه؟ شوخی کردم بی پدر مادر!»
همه زدند زیر خنده.
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
🌷 #طنز_جبهه
💠کلیسا
🔹در عملیات کربلای چهار دقیقا روبروی این #کلیسا مدرسه ای بود که محل استقرار نیروهای #گردان تحت امر شده بود.
🔸بچهها هر روز موقع #اذان می رفتند و #ناقوس آن را به صدا در می آوردند.😄
🔹یک معاون #مجاهد عراقی بنام ابو رشاد داشتم
او را فرستادم تا نیروها را #نهی کند از اینکارها🙈
🔸با رفتن او #تشری که زده شد همه برگشتند.
🔹بعد از یکساعت متوجه #غیبت ابورشاد شدیم.
رفتیم با کلی مکافات او را پیدا کردیم
🔸در حالی که داشت #پیانو تمرین می کرد😂
بعد میگن 😉
چرا در عملیات کربلای چهار #عدم فتح داشتیم😂😂
کاظم فرامرزی
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹
https://sapp.ir/golestanekhaterat
#طنز_شهدا
زمستان بود💦 بارون شدیدی میبارید💧💧آب بارون کل خونه شهید احسان رو برداشته بود 😱😱فرش و موکت ها همه خیس😢
رفت تو محله دوستاشوخبر کرد بیان کمکش🏃🏃
وقتی دوستاش اومدن زدن زیر خنده 😆احسان خونتونو دریا برداشته ها😂
احسان همونطور که آب از سرو روش چکه میکرد خندید 😁😊مگه بده؟
مردم پول میدن میرن مسافرت کنار دریا شنا🏊🏊🏄
خدا مجانی دریا رو فرستاده تو خونه ما😂😂😂
⬇⬇⬇⬇⬇⬇💟🌹😄
#شهید_احسان_فتحی
#شهدا
#خاطره_بازے
#لبخند_بزن_بسیجی
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷 #طنز_جبهه
💠 نماز شب خوان ناشی
🔸نماز شب از مستحباتی بود که خیلی به آن اهمیت می دادیم اما با بعضی #نماز_شب_خوان ها ، شب ها مشکل داشتیم و روزها، کل کل 🗣
🔹در روزهای سخت آموزش آبی🏊 بودیم و #سردی ☃❄️بی سابقه هوا طاقت مان را کم کرده بود . به ما شش نفر یک #چادر🎪 داده بودند که باید بدون هیچ #تحرکی شب را به صبح می رسانیدم.
🔸ولی او دست بردار نبود. نیمه شب 🌑در تاریکی چادر بلند می شد و چند دست و پا را له می کرد تا به #آفتابه آبی 💦که از قبل در گوشهای گذاشته بود، برسد.
🔹تازه این اول کار بود، وقتی #وضو✨ می گرفت با تمام دقتی که داشت همه را #خیس می کرد و به اصطلاح وضو را به جماعت مي گرفت.
🔸به او می گفتیم بیا و بزرگی کن و قید نماز شب را بزن. این که نمی شود هر شب چند #تلفات برای نماز مستحبی شما بدهیم. او هم کوتاه نمی آمد و #منبری می رفت و از فواید #نافله شب می گفت.
🔹تا اینجای کار، خیلی تحملش سخت نبود و می شد با او کنار آمد، ولی فاجعه از زمانی شروع شد که #روحانی گردان در سخنرانیش گفت که هر نمازی با #مسواک کردن، هفتاد0⃣7⃣ برابر ثوابش بیشتر است.
🔸به کارهای قبلی اش #مسواک زدن هم اضافه شده بود. سر را از لای چادر🎪 بیرون می برد و مسواک می کرد. عمق فاجعه را زمانی متوجه شدیم که برای #صبحگاه می خواستیم پوتین ها را با کف های پر از #خمیر_دندان به پا کنیم.😖😵 آه از نهاد ما درآمده بود.
🔹آن روز، هر کس که حال ما را می دید می گفت چرا اول صبح، این پنج 🏃🏃🏃🏃🏃نفر #دنبال یک نفر🚶 کرده اند.😂😂
غلامرضا رضایی
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷 #طنز_جبهه
💠صلوات
🔸رسم بر این بود که مربی و معلم سر کلاس آموزش، اول خودش را معرفی میکرد. یک #روحانی تازه وارد به نام «محمدی» همین کار را میکرد. اما تا فامیلش رو می گفت، همه یکصدا #صلوات میفرستادند.😁
🔹دوباره میخواست توضیح بدهد که نام خانوادگیام ... که #صلوات بلندتری میفرستادند.😂😂
🔸بچه ها #حسابی سرکارش گذاشته بودند و او گمان میکرد که برادران #منظور او را متوجه نمیشوند و این بهانهای برای شوخ طبعی و کسب #ثواب_الهی میشد.
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
👈 #روز_جمعه است، فرستادن #صلوات تاکید شده است.
🔺جهت تعجیل در فرج امام زمان(عج) #صلوات
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
طنز-اعزام خواهر کاتبی.mp3
5.27M
#لبخند_بزن_بسیجی
🎧 ماجرای جالب و بسیار شنیدنی اولین اعزام خانم مریم کاتبی معروف به #خواهر_کاتبی به جبهه
🌴کاروان راهیان نور مجازی
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──